نجوایی با خدایم ...

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحیم
دوش با خدایم نجوا کردم که با من باش !
و او آرام در گوشم زمزمه کرد که من با توام هر نفس ، هر تپش و هر افت و خیز امّا این تویی که گاهی مرا نمی بینی و شاید هم نمی خواهی که ببینی ، چه طور این همه آدم های رنگاوارنگ را می بینی ولی مرا که خدایت هستم ، نمی بینی ؟ این را بدان که من هماره با توام چه مرا ببینی ، چه نبینی ، من در هرنفست جاری ام کافی است مرا حس کنی .
بندۀ من ، من به رایگان نفسهایت را به تو می بخشم و تو بدون اینکه قدر این بخششم را بدانی آنها را به آسانی و به ارزانی به هدر می دهی و من صبورانه تو را با تمام لغزشهایت نظاره می کنم و تو از من هیچ خجالت نمی کشی و باز هم می بینم و تو هرگز به روی خودت نمی آوری که من تو را می بینم و تو باز هم ...
امّا این را بدان که تا تمام شدن نفسهایت فرصت داری که به سوی آغوش گرم و پر محبّتم باز گردی و ناگاه دیگر زمانی فرا می رسد که نفسهایت به شماره می افتد و یکهو ته می کشد و تو آن روز در برابر تمام ناسپاسی هایت مسئولی ؛ آنگاه دیگر از تو نخواهم گذشت و هیچ عذری را ازتو نخواهم پذیرفت ، چرا که به تو مهلت دادم با من باشی ، ولی نبودی . و تو ای بنده ام تا به ته خط نرسیدی به سویم آی که من سخت مشتاق در آغوش کشیدنت هستم ، پس بیا و بیش از این مرا منتظر مگذار ...
امّا من در پاسخش گفتم تارهایی از جنس دنیا به دورم تنیده ام که راه چشمهایم ، گوشهایم و دهانم را بسته که دیگر تو را نمی توانم ببینم تو کجایی ، من تو را نمی بینم ، انگار در این دنیای پر زرق و برق گم شده ام ...
و او گفت : به تو گفتم که از من دور نشو ، گم می شوی ولی تو باز بادستهایت راه گوشهایت را گرفتی و من هرچه فریاد زدم تو به من اعتنایی نکردی ؛ امّا من نمی توانم تو را ، بنده ام را در عذاب ببینم و باز تو را از بلا می رهانم امّا تو باز هم مرا فـرامـوش می کنی امّـا من تو را فـراموش نمی کنم و نخواهم کرد ، این تویی که مُـدام مرا صدا می زنی و از من کمک می خواهی و وقتی باز از بلا رهیدی ، دیگر مرا ، خدایت را ، از خاطـر می بری(1) ... حال دیدی من با توام ، امّا صد حیف که تو با من نیستی ...
-----------------------------------------------------------
پي‌نوشت‌ها:

(1) وَإِذَا مَسَّكُمُ الْضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلاَّ إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ كَانَ الإِنْسَانُ كَفُوراً ﴿ سوره اسراء(17) / آیه 67﴾ : و چون در دريا به شما صدمه‏اى برسـد هر كه را جز او مى‏خوانيد ناپديد [ و فراموش ] مى‏گردد و چون [ خدا ] شما را به سوى خشكى رهانيد روي گردان مى‏شويد و انسان همواره ناسپاس است .
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من صبورانه تو را با تمام لغزشهایت نظاره می کنم و تو از من هیچ خجالت نمی کشی و باز هم می بینم و تو هرگز به روی خودت نمی آوری که من تو را می بینم و تو باز هم

پس فقط لغزشامو میبینی؟
 

فرزانه رفیعی

عضو جدید
خدایا چرا انقدر دنیات کوچیکه که توش نمیتونم همه بغضمو فریاد بزنم؟
خدایا چرا میذاری انقد ازت دور شم تا مثل بچه ها گریه کنم و دور خودم بچرخم و پیدات نکنم؟
خدایا چرا مردم وقتی اشکامو میبینن میگن دیوونس؟
خدایا پس ناجی کی میاد؟
خدایا من مثل تو صبور نیستم دستمو رها نکن. خدایا من مثل تو خوب نیستم به حال خودم رهام نکن.
خدایا چرا آدما امیدوارم میکنند و من به تو میسپارم همه چیزو ولی باز کمرم میشکنه؟
خدایا تنهام نذار
من بی تو میترسم نمیتونم نمیرسم
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
نه بابا شماما...
چه غروری؟ این سه نقطه یه عالمه حرف نگفته است...
یاد داستان اون عابد کلیمی افتادم که صبح و شب عبادت میکرد بعد تو مکاشفه بهش گفتند تو را به رحمت خود میبخشیم گفت نه لازم نیست به همان عدالت باشد چون من همیشه بنده بودم حساب که کردند دیدند شکر قوت ناچیزی که مصرف میکرده رو هم نتوانسته به جای بیاره!!!
درسته همه ما اعمال خوب داریم ولی این اعمال باید باعث امید رحمت باشه نه طلبکاری از خدا البته خودمو میگم:gol:
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یاد داستان اون عابد کلیمی افتادم که صبح و شب عبادت میکرد بعد تو مکاشفه بهش گفتند تو را به رحمت خود میبخشیم گفت نه لازم نیست به همان عدالت باشد چون من همیشه بنده بودم حساب که کردند دیدند شکر قوت ناچیزی که مصرف میکرده رو هم نتوانسته به جای بیاره!!!
درسته همه ما اعمال خوب داریم ولی این اعمال باید باعث امید رحمت باشه نه طلبکاری از خدا البته خودمو میگم:gol:

بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد...
اینم خوب بود میگفتی...
من طلبکار نیستم
کفر نمیگم
سوال دارم
یه تریلی محال دارم...
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته

بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد...
اینم خوب بود میگفتی...
من طلبکار نیستم
کفر نمیگم
سوال دارم
یه تریلی محال دارم...
خدا همیشه با بندش هست و همیشه هم از رگ گردن نزدیکتر ولی عامل دوری خود بندست وگرنه خدا به طرفة العینی همه لغزش ها رو میبخشه مگر حق الناس:gol:
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
ا خودش است ...خدایم.... خدا ، عشق ، عرفان 19

Similar threads

بالا