می‌ترسم

s.mojdeh

عضو جدید

اين شانه‌ها بي‌گريه مي‌لرزند
این دست‌ها با خویش درگیرند
از شش جهت از مرگ می‌ترسند
اعدامیانی که نمی‌میرند
ما پیرتر از عکس خویشیم و
آیینه‌ها از مرگ سرشارند
در کوچه بذر عشق می‌پاشیم
مرگ‌آوران شوق درو دارند
می‌ترسم از این مرگ تدریجی
می‌ترسم از این مرگ تاخیری
وقتی که دستت را نمی‌گیرم
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وقتی که دستم را نمی‌گیری [/FONT]

ميثم يوسفي
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
 
بالا