dara_ando
عضو جدید
«وای اگر سالوادور حکم جهادم دهد»، «اگر فرکانس فارسی وان در ثریا هم باشد، زنانی ازسرزمین پارس به آن دست مییابند»، این دو عبارت طنز و طعنه آمیز هر دو درمورد پارازیت و قطع مکرر شبکهای است که این روزها در کانون توجهات خانوادههای ایرانی، به خصوص زنان، قرار گرفته و احساس دوگانهای را نیز برانگیخته است، احساسی که از یک سو به دلیل اصرار و دخالت حکومت درابعاد مختلف زندگی فردی، اکنون کششی قدرتمند به سمت سریالی خارج از چارچوبهای مورد پسند حکومت – آن هم با موضوعات متنوع و پر آب و رنگ- در خود میبیند و از سوی دیگر به شدت، نگران تاثیر شکستن برخی تابوهای فرهنگ ایرانی بر افراد خانواده است.
اکنون بیش ازیکسال است که شبکه «فارسی وان» به نامی«آشنا» در میان مردم تبدیل شده است، شبکهای که به نظر میرسد ازاین حیث که برای اولین بار، تفاوت ماهوی گرایش درون خانواده های ایرانی با فرنگ حاکم بر جامعه را بروز داده است، مورد قابل تاملی باشد زیرا پیش از این اگرچه همگان به خوبی براین امر واقف بودند که زندگی خانواده ایرانی – دست کم در سی سال اخیر- دارای دو ماهیت کاملا متفاوت داخلی و بیرونی است اما «فارسی وان» این واقعیت را به خوبی نشان داد که بخش قابل توجهی از مردم ایران در خانههای خود ذائقه متفاوتتری از آنچه حکومت به آنان ارایه می کند، دارند.
گويند روزي اميري، ناشناس به خانه رعيتي مهمان شد به وقت خواب، تن امير، ياراي تحمل برودت نداشت به رعيت گفت:« مرا تن پوشي ده»، رعيت نيز عذر خواست و گفت: « جز پالان چيزي نداريم»، امير نيز كه خود را ناگزير ديد گفت: « باشد همان را بياور»، رعيت گفت: « پالان را؟»، امير گفت: «اسمش را نياور خودش را بياور». اين حكايت بهانه خوبي براي يادآوري اين نكته است كه ما ایرانی ها سندرمی در خود داریم که شاید بتوان آن را سندرم « اسمشو نیار و خودشو بیار» نام گذاشت.
این سندرم که در جان بسیاری از ما خانه کرده است، باعث می شود که تک تک ما ایرانی ها درعین رغبت روزافزون به یک مساله از افشای علاقه خود شرمنده و خجل باشیم و تلاش کنیم تا با گرفتن ژست روشنفکرانه و گاه اخلاق مدارانه، چهرهای بیتفاوت در قبال مساله مزبور از خود نشان دهیم به عنوان مثال شاید شما صدها تن از هموطنان خود را در طول زندگی دیده باشید که چقدرعلاقمند به دیدن فیلمهای رزمی یا هندی هستند، ترانه های «ایرج» را گوش میکنند و به تازگی هم کشته مرده شبکه فارسی وان هستند اما بعد از تماشا یادشان میافتد که این آهنگ، فيلم يا سريالها «معنا گرا»(از واژههاي خلق الساعه درفرهنگ امروز ايراني) نیستند و«ماست و خیاری» تشريف دارند و باعث برافکندن بنیان خانواده! و- یا درمورد فارسي وان- مبتذل هستند و دوبله خوبی ندارند (معلوم نیست اگرماست و خیاری است دوبله میخواهد چکار؟) غافل از اینکه بنیان برافکنتر از فارسی وان، این زندگی دوگانهی ایرانی است که نفاق و دورویی را از همان ابتدا به کودک خویش میآموزد و کودک معصوم ازهمان روزهایی که به توصیه پدر و مادر قرارشود که در مورد نصب ماهواره در میان اقوام احتمالا مذهبی یا همشاگردی هایش نم پس ندهد و بارها از پدر خانواده می شنود که در «خانه اقوام» فلان فیلم را از ماهواره دیده است، هم دروغ را یاد میگیرد و هم زندگی دوگانه را!
با این مقدمه باید گفت« فارسی وان» پدیدهای است که برای اولین بار، ایرانی را واداشته است که دیگر، زندگی و گرایش خصوصی خود را پنهان نکند، زنان جلسهای و مذهبی با تمنا از دیگر همقطاران خود فرکانس جدید این شبکه را میپرسند و حتی رسانه ملی بعد از تقلای ناکام در قطع کامل آن، کارشناسی را دعوت میکند که برخلاف صدها موضوع واقعی ممنوع البحث این بار سرصحبت در مورد این میوه ممنوعه را باز کند اما در ورای این تاثیرات مهم و قابل تامل خود فارسی وان چه چیزی در چنته دارد؟
فارسی وان و سریالهای خانوادگی آن نمایهای بیادعا و صریح در مورد خود زندگی است، با تام حشو و زوایدش از یبوست مادربزرگ و سرد مزاجی مرد خانواده در رختخواب تا عشق مثلثی و بی توجهی جنسی و عاطفی مرد خانواده به همسرش و در کل، تمام آن موضوعاتی که در دسته بندیهای مغرورانه و روشنفكرانه ما ایرانیها در زندگی، به ظاهر؛ اهمیتی ندارند اما شاید آمارها و درک میدانی زندگی ها نشان دهد که بیتوجهی به همین امور به ظاهر ساده چه معضلاتی را ایجاد کرده است به عبارت دیگر، تفکر سنتی وکلیشهای که در این سالهای اخیر بوی ایدئولوژیک هم گرفته و« خور و خواب و خشم و شهوت» را«شغب و جهل و ظلمت» میداند و مهندسی و فیزیک را علم آخور، به انسان ایرانی القا کرده است که هر آنچه معناگرا نباشد و از موضوعات مهم مربوط به عالم آخرت سخن نگوید بالمآل مبتذل و خانمان سوز است که نمونه عینی آن را در مفاهیم ارایه شده دریک دو جین سریال ایرانی در مورد عالم برزخ و دوزخ و شب اول قبر و دهها سریال دیگر در مورد ائمه و پیغمبران و… میتوان برشمرد اما حالا فارسی وان چشم مخاطب ایرانی را از عرش آرمانهاي دهان پركن به فرش قابل لمس زیرپا میکشاند و به او می فهماند که جاذبههای فیزیکی یک زن برای جلب توجه همسر، صحبت کردن از جزییات غذاهای خوشمزه، نوع آرایش مناسب برای یک زن که قصد دلبری از عشق خود را دارد ، همدلی یک مرد برای توجه جنس مخالف، تاثیر روابط زناشویی درست وتوجه به فرزندان برای ممانعت ازخیانت همسر و یا اعتیاد یا بارداری ناخواسته فرزندان چقدر قابل اهمیت است، لیکن همین مساله برای شهروند ایرانی در شرایط کنونی تبدیل به یک معضل شده است زیرا او که همواره سخنان مهم و کلیدیاش به عنوان «حرفهای مگو» در سینه، حبس و به قول حافظ چون:« شراب خانگی ترس محتسب خورده» در انزوا جوشیده است، عادت ندارد که چنین بیپروا از واقعیتهای زندگی سخن بشنود و باز او که اشعارعاشقانه شاعرانش هم مبتنی برایهام و دو پهلوهایی است که گاه حتی خود «عشق» مصرح را احاله به واژههای دیگر کرده است و در نهایت؛ خوانندهي شعر نمیفهمد که «می وعشق» شاعر، همان می وعشق واقعی است یا نه؟ این بار هم عشق را درعبارت بیایهام و قابل فهم :« دوستت دارم» یک مرد به یک زن یا بالعکس، میشنود و هم می را در جام ارغوانی که بازیگرها گاه به گاه سر میکشند و بيننده ايراني را به هزار كلمه قلمبه و سلمبه احاله نميدهند!
مشکل شهروند نظام با فارسی وان، علیرغم میل باطنی شدیدی که به زنان زیبا، موضوعات واقعی روزمره و رنگ و لعاب شاد آن دارد، در این است که او عادت ندارد میل باطنی خود را آشکار سازد و اگر فیالمثل مرد ایرانی در پستوخانه ذهنش خیال خانم همکار یا زن همسایه اش را داشت، اکنون نمیخواهد که دیگر اعضای خانوادهاش به وجود چنین میلی در بسیاری از مردان پیببرند و با علم به اینکه امروزه بیشتر دختران و پسران ایرانی دوستی از جنس مخالف دارند و آمارها هم از پایین آمدن سن بارداری ناخواسته و نامشروع سخن میگویند، پدر و مادر ایرانی عادت نداشتهاند که این واقعیتها را بپذیرند و سریالهای وطنیای را هم که میدیدند، غالبا مردان وزنانی خنثی در امورجنسی، محجبه در رختخواب و نظایر آن بودهاند که بیشتر فکرعاقبت به خیری در روز جزا را داشتهاند تا کامیابی از زندگی روزمره (سریال های ماه رمضان را مرور کنید) به همین دلیل عموم مخاطبان فارسی وان فعلا در عشق و نفرت سرگردانند، عشق به واقعیت های زندگی که در فرهنگ دوگانه ایرانی انکار شده است و نفرت از هویدا شدن آن چیزهایی که ایرانی ترجیح میداده است که به جای آوردن نامش به خود موضوع گردن نهد (خودشو بیار اسمشو نیار).
نظام حاكم نیز البته درمورد فارسی وان دغدغههای خودش را دارد، زیرا به وضوح میبیند که چگونه این شبکه مرجعیت بصری و تفریحی سیمای ملی را از او گرفته است و سریالهای بزک دوزک شده فارسی وان که سخن از زندگی و رفاه و لذت میکنند چگونه جایگزین سریالهايی شده است که عناصر متشکله آن در برزخ ، چشم برزخی ، عالم آخرت ، قدیس ، شيطان و رنگ و بوی ایدئولوژیک خلاصه میشد.
فارسی وان امروز شبکهای است که همه کسانی که مشتاقانه به پایش مینشینند البته جزو منتقدان نه چندان جدی آن نیز هستند، حکومت آن را زاییده دست استکبار میداند و سبزها آن را زاده دست حکومت و باعث انحراف از یاد و خاطره زندانیان سياسي، مردم نیز از دقایق ابتدایی تا انتهایی آن پای این شبکه مینشینند و در پایان هم از فساد عریان آن مینالند اما سوای همه این حرف ها فارسی وان، فقط یک شبکه ساده تلویزیونی است که شاید در یک فضای متعارف و کشوری با ثبات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی در حد یک شبکه عادی ونه با شیدایی یا نفرت از آن یاد می شد، اما نباید از یاد ببریم که مهمتر از فارسی وان، ارزیابی آن به عنوان یک مساله جدید و بازتابهای غیرمتعارف آن درجامعه ایرانی است، مسالهای که جامعه ما بارها مشابه آن راتجربه کرده است و هنوز نیاموخته چگونه باید به شکل متعادل و فارغ از حب و بغض با یک عنصر تازه و واقعي روبرو شود.
....................................................................
اکنون بیش ازیکسال است که شبکه «فارسی وان» به نامی«آشنا» در میان مردم تبدیل شده است، شبکهای که به نظر میرسد ازاین حیث که برای اولین بار، تفاوت ماهوی گرایش درون خانواده های ایرانی با فرنگ حاکم بر جامعه را بروز داده است، مورد قابل تاملی باشد زیرا پیش از این اگرچه همگان به خوبی براین امر واقف بودند که زندگی خانواده ایرانی – دست کم در سی سال اخیر- دارای دو ماهیت کاملا متفاوت داخلی و بیرونی است اما «فارسی وان» این واقعیت را به خوبی نشان داد که بخش قابل توجهی از مردم ایران در خانههای خود ذائقه متفاوتتری از آنچه حکومت به آنان ارایه می کند، دارند.
ما ایرانی ها سندرمی در خود داریم که شاید بتوان آن را سندرم « اسمشو نیار و خودشو بیار» نام گذاشت. این سندرم که در جان بسیاری از ما خانه کرده است، باعث می شود که تک تک ما ایرانی ها درعین رغبت روزافزون به یک مساله از افشای علاقه خود شرمنده و خجل باشیم و تلاش کنیم تا با گرفتن ژست روشنفکرانه و گاه اخلاق مدارانه ، چهرهای بی تفاوت در قبال مساله مزبور از خود نشان دهیم
این سندرم که در جان بسیاری از ما خانه کرده است، باعث می شود که تک تک ما ایرانی ها درعین رغبت روزافزون به یک مساله از افشای علاقه خود شرمنده و خجل باشیم و تلاش کنیم تا با گرفتن ژست روشنفکرانه و گاه اخلاق مدارانه، چهرهای بیتفاوت در قبال مساله مزبور از خود نشان دهیم به عنوان مثال شاید شما صدها تن از هموطنان خود را در طول زندگی دیده باشید که چقدرعلاقمند به دیدن فیلمهای رزمی یا هندی هستند، ترانه های «ایرج» را گوش میکنند و به تازگی هم کشته مرده شبکه فارسی وان هستند اما بعد از تماشا یادشان میافتد که این آهنگ، فيلم يا سريالها «معنا گرا»(از واژههاي خلق الساعه درفرهنگ امروز ايراني) نیستند و«ماست و خیاری» تشريف دارند و باعث برافکندن بنیان خانواده! و- یا درمورد فارسي وان- مبتذل هستند و دوبله خوبی ندارند (معلوم نیست اگرماست و خیاری است دوبله میخواهد چکار؟) غافل از اینکه بنیان برافکنتر از فارسی وان، این زندگی دوگانهی ایرانی است که نفاق و دورویی را از همان ابتدا به کودک خویش میآموزد و کودک معصوم ازهمان روزهایی که به توصیه پدر و مادر قرارشود که در مورد نصب ماهواره در میان اقوام احتمالا مذهبی یا همشاگردی هایش نم پس ندهد و بارها از پدر خانواده می شنود که در «خانه اقوام» فلان فیلم را از ماهواره دیده است، هم دروغ را یاد میگیرد و هم زندگی دوگانه را!
با این مقدمه باید گفت« فارسی وان» پدیدهای است که برای اولین بار، ایرانی را واداشته است که دیگر، زندگی و گرایش خصوصی خود را پنهان نکند، زنان جلسهای و مذهبی با تمنا از دیگر همقطاران خود فرکانس جدید این شبکه را میپرسند و حتی رسانه ملی بعد از تقلای ناکام در قطع کامل آن، کارشناسی را دعوت میکند که برخلاف صدها موضوع واقعی ممنوع البحث این بار سرصحبت در مورد این میوه ممنوعه را باز کند اما در ورای این تاثیرات مهم و قابل تامل خود فارسی وان چه چیزی در چنته دارد؟
فارسی وان و سریالهای خانوادگی آن نمایهای بیادعا و صریح در مورد خود زندگی است، با تام حشو و زوایدش از یبوست مادربزرگ و سرد مزاجی مرد خانواده در رختخواب تا عشق مثلثی و بی توجهی جنسی و عاطفی مرد خانواده به همسرش و در کل، تمام آن موضوعاتی که در دسته بندیهای مغرورانه و روشنفكرانه ما ایرانیها در زندگی، به ظاهر؛ اهمیتی ندارند اما شاید آمارها و درک میدانی زندگی ها نشان دهد که بیتوجهی به همین امور به ظاهر ساده چه معضلاتی را ایجاد کرده است به عبارت دیگر، تفکر سنتی وکلیشهای که در این سالهای اخیر بوی ایدئولوژیک هم گرفته و« خور و خواب و خشم و شهوت» را«شغب و جهل و ظلمت» میداند و مهندسی و فیزیک را علم آخور، به انسان ایرانی القا کرده است که هر آنچه معناگرا نباشد و از موضوعات مهم مربوط به عالم آخرت سخن نگوید بالمآل مبتذل و خانمان سوز است که نمونه عینی آن را در مفاهیم ارایه شده دریک دو جین سریال ایرانی در مورد عالم برزخ و دوزخ و شب اول قبر و دهها سریال دیگر در مورد ائمه و پیغمبران و… میتوان برشمرد اما حالا فارسی وان چشم مخاطب ایرانی را از عرش آرمانهاي دهان پركن به فرش قابل لمس زیرپا میکشاند و به او می فهماند که جاذبههای فیزیکی یک زن برای جلب توجه همسر، صحبت کردن از جزییات غذاهای خوشمزه، نوع آرایش مناسب برای یک زن که قصد دلبری از عشق خود را دارد ، همدلی یک مرد برای توجه جنس مخالف، تاثیر روابط زناشویی درست وتوجه به فرزندان برای ممانعت ازخیانت همسر و یا اعتیاد یا بارداری ناخواسته فرزندان چقدر قابل اهمیت است، لیکن همین مساله برای شهروند ایرانی در شرایط کنونی تبدیل به یک معضل شده است زیرا او که همواره سخنان مهم و کلیدیاش به عنوان «حرفهای مگو» در سینه، حبس و به قول حافظ چون:« شراب خانگی ترس محتسب خورده» در انزوا جوشیده است، عادت ندارد که چنین بیپروا از واقعیتهای زندگی سخن بشنود و باز او که اشعارعاشقانه شاعرانش هم مبتنی برایهام و دو پهلوهایی است که گاه حتی خود «عشق» مصرح را احاله به واژههای دیگر کرده است و در نهایت؛ خوانندهي شعر نمیفهمد که «می وعشق» شاعر، همان می وعشق واقعی است یا نه؟ این بار هم عشق را درعبارت بیایهام و قابل فهم :« دوستت دارم» یک مرد به یک زن یا بالعکس، میشنود و هم می را در جام ارغوانی که بازیگرها گاه به گاه سر میکشند و بيننده ايراني را به هزار كلمه قلمبه و سلمبه احاله نميدهند!
ايراني که همواره سخنان مهم و کلیدی اش به عنوان «حرفهای مگو» در سینه، حبس و به قول حافظ چون:« شراب خانگی ترس محتسب خورده» در انزوا جوشیده است، عادت ندارد که چنین بی پروا از واقعیت های زندگی سخن بشنود و باز او که اشعارعاشقانه شاعرانش هم مبتنی برایهام و دو پهلوهایی است که گاه حتی خود «عشق» مصرح را احاله به واژه های دیگر کرده است و در نهایت؛ خوانندهي شعر نمی فهمد که «می وعشق» شاعر، همان می وعشق واقعی است یا نه؟ این بار هم عشق را درعبارت بی ایهام و قابل فهم :« دوستت دارم» یک مرد به یک زن یا بالعکس، می شنود و هم می را در جام ارغوانی که بازیگرها گاه به گاه سر می کشند و بيننده ايراني را به هزار كلمه قلمبه و سلمبه احاله نمي دهند!
نظام حاكم نیز البته درمورد فارسی وان دغدغههای خودش را دارد، زیرا به وضوح میبیند که چگونه این شبکه مرجعیت بصری و تفریحی سیمای ملی را از او گرفته است و سریالهای بزک دوزک شده فارسی وان که سخن از زندگی و رفاه و لذت میکنند چگونه جایگزین سریالهايی شده است که عناصر متشکله آن در برزخ ، چشم برزخی ، عالم آخرت ، قدیس ، شيطان و رنگ و بوی ایدئولوژیک خلاصه میشد.
فارسی وان امروز شبکهای است که همه کسانی که مشتاقانه به پایش مینشینند البته جزو منتقدان نه چندان جدی آن نیز هستند، حکومت آن را زاییده دست استکبار میداند و سبزها آن را زاده دست حکومت و باعث انحراف از یاد و خاطره زندانیان سياسي، مردم نیز از دقایق ابتدایی تا انتهایی آن پای این شبکه مینشینند و در پایان هم از فساد عریان آن مینالند اما سوای همه این حرف ها فارسی وان، فقط یک شبکه ساده تلویزیونی است که شاید در یک فضای متعارف و کشوری با ثبات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی در حد یک شبکه عادی ونه با شیدایی یا نفرت از آن یاد می شد، اما نباید از یاد ببریم که مهمتر از فارسی وان، ارزیابی آن به عنوان یک مساله جدید و بازتابهای غیرمتعارف آن درجامعه ایرانی است، مسالهای که جامعه ما بارها مشابه آن راتجربه کرده است و هنوز نیاموخته چگونه باید به شکل متعادل و فارغ از حب و بغض با یک عنصر تازه و واقعي روبرو شود.
....................................................................
