مهندسان ایرانی

hamed6336

عضو جدید
در شهري در آمريكا، آرايشگري زندگي مي‌كرد كه سالها بچه‌دار نمي‌شد. او نذر كرد كه اگر بچه‌دار شود، تا يك ماه سر همه مشتريان را به رايگان اصلاح كند. بالاخره خدا خواست و او بچه‌دار شد!

روز اول يك شيريني فروش وارد مغازه شد.. پس از پايان كار، هنگامي كه قناد خواست پول بدهد، آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه‌اش را باز كند، يك جعبه بزرگ شيريني و يك كارت تبريك و تشكر از طرف قناد دم در بود.

روز دوم يك گل فروش به او مراجعه كرد و هنگامي كه خواست حساب كند، آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه‌اش را باز كند، يك دسته گل بزرگ و يك كارت تبريك و تشكر از طرف گل فروش دم در بود.

روز سوم يك مهندس ايراني به او مراجعه كرد. در پايان آرايشگر ماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع كرد.
حدس بزنيد فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه‌اش را باز كند، با چه منظره‌اي روبرو شد؟
فكركنيد. شما هم يك ايراني هستيد.؟؟؟؟؟ :surprised:
 

ahmadi-2010

عضو جدید

خب بستگی داره طرف مهندس چی باشه:
1- مکانیک: یه ماشین مدل بالا!!!!
2- عمران: یه ساختمون پیش ساخته یا اسکلت فلزی....
3- کامپیوتر: یه لپ تاب.
4- کشاورزی: یه میوه پیوندی یا یه گلابی به اندازه یه هندونه!!!
5- معماری: یه ماکت از مغازش بهمراه پلانی از کوچه و خیابونش....
6- صنایع: یه برنامه زمانبندی برای اجراء نذرش تو یه ماه!!!
7- برق: چندتا لامپ کم مصرف!!! البته اگه میشد میگفتم یه نیروگاه برق....
8-نساجی: یه توپ پارچه...
9- معدن: یه کلاه ایمنی برای ورود به معدن!!!
...............
 

hamed6336

عضو جدید
جوابش اینه

جوابش اینه

چهل تا ايراني، همه سوار بر آخرين مدل ماشين، دم در سلماني صف كشيده بودند و غر مي‌زدند كه پس چرا اين مردك حمال الاغ مغازه‌اش را باز نميكنه
 

R3iHan3H

عضو جدید
کاربر ممتاز
چهل تا ايراني، همه سوار بر آخرين مدل ماشين، دم در سلماني صف كشيده بودند و غر مي‌زدند كه پس چرا اين مردك حمال الاغ مغازه‌اش را باز نميكنه
:w15::w15:
دقیقا همین حدس رو میزدم
تابلو شد ایرانیم :D
 

Similar threads

بالا