onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
بازتاب -
ایران و افغانستان، برای قرنها ملتی واحد بودهاند
مهاجران افغان، فرزندانی از تبار ایران
دکتر پویا علاءالدینی*
«مهاجران افغان و وظایف اخلاقی ما»، عنوان جدیدترین «پرونده ویژه» دنیای اقتصاد بود؛ پروندهای که به مناسب «روز بینالمللی پناهنده»، در صفحات 28 و 29 روزنامه دنیای اقتصاد (4شنبه 1 خرداد 92) منتشر شد.
متن زیر، یادداشتی است از دکتر پویا علاءالدینی (مدرس جامعهشناسی دانشگاه تهران) که در حاشیه مطالب پرونده مذکور، به نکاتی در باب مهاجران افغان مقیم ایران پرداخته است:
در حال حاضر ما شاهدیم که تعداد قابل ملاحظهای از افراد متولدشده و بزرگشده در ایران، فاقد تابعیت ایرانی و تابعیت افغانستانی هستند. بر طبق قوانین کشور ما، تابعیت تنها از پدر به فرزند منتقل می شود و بنابراین فرد به صرف تولد در ایران دارای تابعیت ایرانی نمیشود. افراد متولد ایران ولی فاقد تابعیت ایرانی، دو دسته هستند: کسانی که پدر و مادر افغان دارند و کسانی که مادرشان ایرانی است و پدرشان تابعیت افغانستان را دارد. هر دو گروه این افراد برای حضور در ایران و استفاده کامل از خدماتی که در این کشور به اتباع عرضه میشود، دچار مشکل هستند. بسیاری از این افراد در ایران بزرگ شدهاند و هماکنون نیز در بازار کار ایران مشغول به کار هستند اما ظاهرا موضع دولت این است که این افراد را خارجی محسوب کرده و جزو اتباع خود محسوب نکند. به این ترتیب این افراد یا باید دارای کارت اقامت باشند یا به کشور خود بازگردند. این در حالی است که در بسیاری از کشورهای دنیا به ویژه در کشورهای توسعهیافته، فرد پس از به دنیا آمدن در یک کشور، دارای تابعیت آن کشور شده یا با دادن تقاضا میتواند تابعیت را به دست آورد.
اما رفتار دولت ایران در زمینه عدم ارائه تابعیت، عواقب زیادی برای ما دارد؛ این افراد در ایران به دنیا آمدهاند و مادرشان هم بعضا ایرانی است؛ به واسطه پرورش در محیط ایرانی آنها فارسی را با همان لهجه ایرانی حرف میزنند. حال اگر ما این افراد را خارجی در نظر بگیریم، آیا رفتار ما دارای پشتوانه منطقی خواهد بود؟ به نظر من در پیش گرفتن چنین رویهای، بیتوجهی به آینده تعداد زیادی از افرادی است که در ایران به دنیا آمده و در فرهنگ ایرانی تربیت شدهاند و چنین رویکردی یک رویه غیرانسانی خواهد بود.
از این رو است که ما نیازمند یک بازنگری در رفتار دولت و مجلس هستیم و حداقل خواستار آنیم که افغانها جدا از سایر ملیتهای خارجی ساکن ایران در نظر گرفته شوند. به این معنا که ما اگر بر تبار و تابعیت ایرانی تاکید داریم، افغانها این تبار را دارند، چون ما در تاریخ داریم که ایران و افغانستان یک سرزمین بودهاند، پس اجداد این افراد پیش از جدا شدن و تجزیه، ایرانی بودهاند؛ حال آیا ما این گزاره تاریخی را قبول داریم یا نداریم؟ اگر قبول نداریم که بایستی تجدیدنظری در تاریخ داشته باشیم و اگر قبول داریم پس به واسطه تبار ایرانی این افراد و تولدشان در این کشور، باید برای آنها تابعیت ایرانی در نظر بگیریم.
حال میتوان یکسری تشریفات برای دادن این تابعیت در نظر گرفت تا مطمئن باشیم که آنها در ایران بودهاند یا قصد ماندن در ایران را دارند؛
من جمله اینکه باید هفت سال در ایران مقیم باشند تا تابعیت بگیرند. به نظر من این امر نتایج خوبی در منطقه برای همه ما به همراه خواهد داشت. افغانستان کشوری است که در همسایگی ماست و ما نمی توان در سیاست خارجی خود آن را در نظر نگیریم چرا که تحولات افغانستان تاثیر مستقیمی در کشور ما خواهد گذاشت، متاسفانه به واسطه برخی رفتارها که نمونه آن را در عدم اجازه ورود به اتباع افغانستان به برخی شهرها شاهد بودیم، گروهی از مردم افغانستان نگاه خوبی نسبت به مردم ایران ندارند، آنها این استدلال را دارند که مردمانی از افغانستان که به اروپا مهاجرت کردهاند وضعیت بسیار بهتری نسبت به کسانی که در ایران ماندهاند، دارند. این گفته درست است، آنها در اروپا توانستهاند دارای تابعیت شده و از مزایای خدمات اجتماعی بهرهمند شوند.
در مقابل، افغانستانی که با ایران در گذشته یک کشور واحد بوده، امروز شاهد بیمهری ایرانیان است و ما آنها را از خدمات در کشورمان محروم میکنیم. اگر ایران قرار است در آینده نزدیک نقش مهمی در منطقه بازی کند و برنامه داریم که ایران و افغانستان و ترکمنستان در آینده نزدیک روابط اقتصادی خود را بهبود بخشند بایستی تجدیدنظرهایی در رفتار ما صورت بگیرد. زمانی خواهد رسید که ما خواستار برداشته شدن مرزها باشیم تا مانند اتحادیه اروپا بتوانیم مناسبات راحتی را با کشورهای اطراف داشته باشیم و روابط تجاری حسنهای با آنها برقرار کنیم. اگر ما به دنبال اجرای این برنامه در آینده نزدیک هستیم بایستی از همین الان راجع به آن فکر کنیم، نه اینکه در همان زمان سراغ راهحل برویم. ما از همین حالا باید خصومتها را کاهش دهیم و تابعیت ایرانی به متولدین افغان ساکن در ایران بدهیم، این افراد مسلما اقوامی در افغانستان دارند که رویه ما در برخورد انساندوستانه میتواند نگاهشان نسبت به ما را تغییر دهد، مضاف بر اینکه این افراد ایرانی هم هستند و چرا نباید از خدمات ایرانیها استفاده نکنند.
برخی می گویند این افراد مالیات نمیدهند، ما در پاسخ به این پرسش این گزاره را مطرح میکنیم که ما بایستی ابتدا به آنها تابعیت ایرانی را داده و سپس توقع دریافت مالیات را داشته باشیم. متاسفانه کودکان فاقد تابعیت ایرانی نمیتوانند از خدمات آموزشی استفاده کرده و مدرسه بروند، آنها همچنین از خدمات درمانی نیز محروم هستند. مشخصا کسی که از آموزش برخوردار نشده و در محیط فاقد امکانات بهداشتی پرورش یافته است، نمیتواند شاخص توسعه انسانی بالایی داشته باشد و مشکلات این فرد در سالهای نوجوانی و بزرگسالی به جامعه باز میگردد.
بنابراین ما باید سرمایههای انسانی افغانهای ساکن در ایران را ارتقا دهیم. ما شاهدیم که خانوادههای افغان ساکن ایران گاه حتی بیش از خانوادههای بومی، خواستار ارتقای وضع بهداشتی و آموزشی فرزندان خود هستند، بنابراین وظیفه ماست که آنها را در این امر یاری داده و مشوق آنها برای بهبود وضع فرهنگی خانوادههایشان باشیم.
بیشک چنین رویکرد سرمایههای آینده ایران را بهبود خواهد بخشید و سود آن را در توسعهیافتگی کشور خویش شاهد خواهیم بود.
*مدرس جامعهشناسی دانشگاه تهران
ایران و افغانستان، برای قرنها ملتی واحد بودهاند
مهاجران افغان، فرزندانی از تبار ایران
دکتر پویا علاءالدینی*
«مهاجران افغان و وظایف اخلاقی ما»، عنوان جدیدترین «پرونده ویژه» دنیای اقتصاد بود؛ پروندهای که به مناسب «روز بینالمللی پناهنده»، در صفحات 28 و 29 روزنامه دنیای اقتصاد (4شنبه 1 خرداد 92) منتشر شد.
|
در حال حاضر ما شاهدیم که تعداد قابل ملاحظهای از افراد متولدشده و بزرگشده در ایران، فاقد تابعیت ایرانی و تابعیت افغانستانی هستند. بر طبق قوانین کشور ما، تابعیت تنها از پدر به فرزند منتقل می شود و بنابراین فرد به صرف تولد در ایران دارای تابعیت ایرانی نمیشود. افراد متولد ایران ولی فاقد تابعیت ایرانی، دو دسته هستند: کسانی که پدر و مادر افغان دارند و کسانی که مادرشان ایرانی است و پدرشان تابعیت افغانستان را دارد. هر دو گروه این افراد برای حضور در ایران و استفاده کامل از خدماتی که در این کشور به اتباع عرضه میشود، دچار مشکل هستند. بسیاری از این افراد در ایران بزرگ شدهاند و هماکنون نیز در بازار کار ایران مشغول به کار هستند اما ظاهرا موضع دولت این است که این افراد را خارجی محسوب کرده و جزو اتباع خود محسوب نکند. به این ترتیب این افراد یا باید دارای کارت اقامت باشند یا به کشور خود بازگردند. این در حالی است که در بسیاری از کشورهای دنیا به ویژه در کشورهای توسعهیافته، فرد پس از به دنیا آمدن در یک کشور، دارای تابعیت آن کشور شده یا با دادن تقاضا میتواند تابعیت را به دست آورد.
اما رفتار دولت ایران در زمینه عدم ارائه تابعیت، عواقب زیادی برای ما دارد؛ این افراد در ایران به دنیا آمدهاند و مادرشان هم بعضا ایرانی است؛ به واسطه پرورش در محیط ایرانی آنها فارسی را با همان لهجه ایرانی حرف میزنند. حال اگر ما این افراد را خارجی در نظر بگیریم، آیا رفتار ما دارای پشتوانه منطقی خواهد بود؟ به نظر من در پیش گرفتن چنین رویهای، بیتوجهی به آینده تعداد زیادی از افرادی است که در ایران به دنیا آمده و در فرهنگ ایرانی تربیت شدهاند و چنین رویکردی یک رویه غیرانسانی خواهد بود.
از این رو است که ما نیازمند یک بازنگری در رفتار دولت و مجلس هستیم و حداقل خواستار آنیم که افغانها جدا از سایر ملیتهای خارجی ساکن ایران در نظر گرفته شوند. به این معنا که ما اگر بر تبار و تابعیت ایرانی تاکید داریم، افغانها این تبار را دارند، چون ما در تاریخ داریم که ایران و افغانستان یک سرزمین بودهاند، پس اجداد این افراد پیش از جدا شدن و تجزیه، ایرانی بودهاند؛ حال آیا ما این گزاره تاریخی را قبول داریم یا نداریم؟ اگر قبول نداریم که بایستی تجدیدنظری در تاریخ داشته باشیم و اگر قبول داریم پس به واسطه تبار ایرانی این افراد و تولدشان در این کشور، باید برای آنها تابعیت ایرانی در نظر بگیریم.
حال میتوان یکسری تشریفات برای دادن این تابعیت در نظر گرفت تا مطمئن باشیم که آنها در ایران بودهاند یا قصد ماندن در ایران را دارند؛
من جمله اینکه باید هفت سال در ایران مقیم باشند تا تابعیت بگیرند. به نظر من این امر نتایج خوبی در منطقه برای همه ما به همراه خواهد داشت. افغانستان کشوری است که در همسایگی ماست و ما نمی توان در سیاست خارجی خود آن را در نظر نگیریم چرا که تحولات افغانستان تاثیر مستقیمی در کشور ما خواهد گذاشت، متاسفانه به واسطه برخی رفتارها که نمونه آن را در عدم اجازه ورود به اتباع افغانستان به برخی شهرها شاهد بودیم، گروهی از مردم افغانستان نگاه خوبی نسبت به مردم ایران ندارند، آنها این استدلال را دارند که مردمانی از افغانستان که به اروپا مهاجرت کردهاند وضعیت بسیار بهتری نسبت به کسانی که در ایران ماندهاند، دارند. این گفته درست است، آنها در اروپا توانستهاند دارای تابعیت شده و از مزایای خدمات اجتماعی بهرهمند شوند.
در مقابل، افغانستانی که با ایران در گذشته یک کشور واحد بوده، امروز شاهد بیمهری ایرانیان است و ما آنها را از خدمات در کشورمان محروم میکنیم. اگر ایران قرار است در آینده نزدیک نقش مهمی در منطقه بازی کند و برنامه داریم که ایران و افغانستان و ترکمنستان در آینده نزدیک روابط اقتصادی خود را بهبود بخشند بایستی تجدیدنظرهایی در رفتار ما صورت بگیرد. زمانی خواهد رسید که ما خواستار برداشته شدن مرزها باشیم تا مانند اتحادیه اروپا بتوانیم مناسبات راحتی را با کشورهای اطراف داشته باشیم و روابط تجاری حسنهای با آنها برقرار کنیم. اگر ما به دنبال اجرای این برنامه در آینده نزدیک هستیم بایستی از همین الان راجع به آن فکر کنیم، نه اینکه در همان زمان سراغ راهحل برویم. ما از همین حالا باید خصومتها را کاهش دهیم و تابعیت ایرانی به متولدین افغان ساکن در ایران بدهیم، این افراد مسلما اقوامی در افغانستان دارند که رویه ما در برخورد انساندوستانه میتواند نگاهشان نسبت به ما را تغییر دهد، مضاف بر اینکه این افراد ایرانی هم هستند و چرا نباید از خدمات ایرانیها استفاده نکنند.
برخی می گویند این افراد مالیات نمیدهند، ما در پاسخ به این پرسش این گزاره را مطرح میکنیم که ما بایستی ابتدا به آنها تابعیت ایرانی را داده و سپس توقع دریافت مالیات را داشته باشیم. متاسفانه کودکان فاقد تابعیت ایرانی نمیتوانند از خدمات آموزشی استفاده کرده و مدرسه بروند، آنها همچنین از خدمات درمانی نیز محروم هستند. مشخصا کسی که از آموزش برخوردار نشده و در محیط فاقد امکانات بهداشتی پرورش یافته است، نمیتواند شاخص توسعه انسانی بالایی داشته باشد و مشکلات این فرد در سالهای نوجوانی و بزرگسالی به جامعه باز میگردد.
بنابراین ما باید سرمایههای انسانی افغانهای ساکن در ایران را ارتقا دهیم. ما شاهدیم که خانوادههای افغان ساکن ایران گاه حتی بیش از خانوادههای بومی، خواستار ارتقای وضع بهداشتی و آموزشی فرزندان خود هستند، بنابراین وظیفه ماست که آنها را در این امر یاری داده و مشوق آنها برای بهبود وضع فرهنگی خانوادههایشان باشیم.
بیشک چنین رویکرد سرمایههای آینده ایران را بهبود خواهد بخشید و سود آن را در توسعهیافتگی کشور خویش شاهد خواهیم بود.
*مدرس جامعهشناسی دانشگاه تهران