منوچهر آتشی

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
منوچهر آتشی / رویا :gol::gol:

کنون رؤیای ما باغی است

بن هر جاده اش میعادگاهی خرم و خوش بو
سر هر شاخه اش گلبرگ های نازک لبخند
به ساق هر درختش یادگاری ها
و با هر یادگاری نقش یک سوگند
کنون رؤیای ما باغی است
زمین اما فراوان دارد اینسان باغ
که برگ هر درختش صدمه ی دیدارها برده است
که ساق هر درختش نشتر سوگند ها خورده است

کنون رویای ما باغی است
بن هر جاده اش میعادگاهی خرم و خوش ، لیک
بیا رسم قدیم یادگاری را براندازیم
و دل را خوش نداریم از خراش ساقه ای میرا
بیا تا یادگار عشق آتش ریشه ی خود را
به سنگ سرخ دل با خنجر پیوند بتراشیم
که باران فریبش نسترد هرگز
که توفان زمانش نفکند از پا
که باشد ریشه ی پیمان ما در سینه ی ما زنده تا باشیم...


 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[h=1]سرود...منوچهر آتشی:gol::gol:[/h]
تو آواز زرین مرغ طلوعی
که بر تاج نخل افق پرفشاند
تو پرواز خونین مرغ غروبی
که بر صخره ساحل آزرده خواند
تو قوی سفیدی
تو مهتاب
که
از بیشه بر آب راند
تو رویای آن قوچ بشکوه
در خوان جادو
که در نیمروز عطش تهمتن را به دنبال
به آبشخور ناز آهو کشاند
تو رگبار آن ابر دیراب دوری
سرود طری را
که با ساقه خشک من خواندی ای دوست
تو از مشت خاکستر من شکفتی
تو از بیشه خواب بر آب من راندی
ای دوست
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خانه ات سرد است ؟
خورشيدي در پاکت مي گذارم
و برايت پست مي کنم
ستاره ي کوچکي در کلمه اي بگذار
و به آسمانم روانه کن
بسیارتاريکم ...

منوچهر آتشي :gol:
 
بالا