ملغمه‌ای از رشنفکر‌نمایی، محافظه‌کاری و عدم گرایش به عملکرد

binahayat_m

عضو جدید
سلام
اميدوارم حال همتون خوب باشه
اين مطلب از اين وبلاگ بداشتم
http://yousefi.persianblog.ir/
و ميخواستم نظر شما دوستان در اين مورد بدنم
يه جايي داوينچي خوندم كه نهايت بدبختي است تئوري از عمل جلو بزند
اما از نظر من بايد به ديد مثبت به اين قضيه نگاه كرد
------------------------------------

می‌گویند آدولف لوز (اگر اشتباه نکنم) معتقد بود که باید معماری را با کلام و متن بیان کرد نه با تصویر و نقشه و...؛ این البته نظر او بود و در عمل مرز اینچنین حرافی‌هایی با شگردهای متنی باورسازانه چنان باریک شده است که بهتر است نظر لوز را چند صباحی به فراموشی سپرد و اندکی پرکتیکال به موضوع نگریست.

خوشبختانه یا متاسفانه واژه‌ها (یا همان دنیای متن) سرپوش‌هایی مناسب هستند برای پوشانیدن نقاط کوری از شخصیت که فی‌نفسه نقض اغراضی است که مصدر آن شخصیت سعی در باورسازی آن را دارد؛ و این تجربه‌ای است که در این سال‌ها و علی‌الخصوص در ۵ ساله اخیر که رونقی پیدا کرده معماری‌نویسی یا معمارانی که می‌نویسند (بخوانید آغاز متن‌گرایی معماران کاغذی) بسیار با آن برخورد می‌کنیم. به اعتبار نتیجه آنچه شکل می‌گیرد نمونه‌هایی مناسب است از آنچه نباید باشد!
مطالعه زندگی معماران موفق (نه لزوما مطرح) در بسیاری موارد کارگشاست؛ اینکه «ویل آلسوپ» در ۱۹ سالگی برنده دوم رقابت مرکز ژرژ پمپیدو می‌شود در حالی که در آستانه ۵۰ سالگی چندین دکترای افتخاری را در چنته دارد و یا اینکه بیجارک انگلس معمار جوان دانمارکی در ۳۲ سالگی استاد مدعو هاروارد می‌شود با مجموعه‌ای عظیم از طراحی‌ها و یا اینکه گرگ لین نسبتا جوان قزیب ۲۰ سال است که بسیار برجسته فکر تولید می‌کند و مجموعه معماری وی نیز کاملا درخور ستایش است و هزاران مثال دیگر، این نکته را روشن می‌کند که اصولا در معماری دعوا دعوای روشنفکری نیست، دعوا دعوای بلغور کردن نیست، دعوا دعوای محافظه‌کاری نیست... نکته در گرایش به عملکرد است (در معنای کارایی) و دعوا دعوای (به قول یکی از خوانندگانم) داشتن ذهن مولد نه مبدل.
در همین جا باید اعلام خطر کنم (باشد که ثبت شود برای آیندگان) که الیتی درحال شکل‌گیری است که دانسته یا نادانسته در حال تنزل معماری به حرف و صحبت و یا بلغور کردن هایی‌است که نه تنها به هیچ وجه خادم بخش تیوریک معماری نبوده (که نگارنده معتقد است تیوری الزام عمل است) بلکه بدآموز است برای تمام جوان‌ترهایی که می‌توانند در همین آغاز راه به صورتی چند بعدی و همه‌جانبه شخصیت معمارانه خود را (همان اصول طلایی ۷ گانه نگارنده که تواما باید رشد کند) توسعه دهند. نتیجه چیزی نیست جز بازی‌های کلامی و بازی‌گران کلامی که کار را تا به آنجا پیش می‌برند که در جایی ریشه‌های تاریخی معماری را در اشعار ایرج‌میرزا (که در جای خود محترم است) پیش ببرند و در جای دیگر از دانشجو بخواهند شعر «یک حمومی من بسازم چل ستون چل پنجره» را تعبیر و مصداق‌جویی کند، در جایی واژه‌های خودساخته مامان‌دوز را وارد ادبیات معماری کنند که معنایی بر آن متبادر نیست (البته تولید واژه در معنای مثبت مقصود نگارنده نیست) و در جای دیگر ابهام‌گویی و مغلق نویسی را به طور ضمنی هنر خود بدانند (نگارنده هم به اعتقاد بعضی در این زمینه سوابقی دارد که بعدا توبه‌کار شد!).

در نهایت اگر سریعا فکری نشود، آثار حرکت اشاره شده در دهه آینده روزگار معماری ایران را سیاه(تر) خواهد کرد و کار به جایی خواهد رسید که در قریب ۱۲۰ دانشکده معماری کشور فقط حرف خواهد بود حرف حرف حرف....

چه بسا شایسته باشد در یکی از ضیافت‌های معماری (شاید در همین ضیافت اخیر که به مقوله فضا اختصاص دارد) از معماران دعوت شود یک اثر معماری (ساخته شده یا نشده) خود را به همراه اتوکریتیک (خود نقدکنی) آن منتشر کنند تا به این بهانه اندکی به واقعیت نزدیک تر شویم و بعد از این همه حرف ببینیم در عمل چند مرده حلاجیم. در نهایت معماری چیزی نیست جز تولید فضا... و در این عرصه نه هایدگر به داد ما می‌رسد نه سهراب سپهری و نه البته ایرج میرزا!
 

nino

مدیر بازنشسته
من که به شخصه به هیچ وجه اعتقادی به این تعبیر و تفسیر ها ندارم از نظر من معماری باید خود گویا باشد نه اینکه باید یه طومار نوشت که این چی هست و چه میخواهد بگوید . اگر قرار باشه که در دو کلمه بگیم که دیگه معماری این وسط چی کارس ! معماری صرفا یه هنر نیست . امیخته ای از علوم و هنر و انسانیت و زندگی و فرهنگ هست اگر قرار باشه که برای هر اثر بیاشم تعبیرو تفسیر بنویسم که دیگه معماری معنی نداره بهتره بریم همه نویسنده بشیم و فن بیان و توصیف و بافتن یاد بگیریم تا هرچه زیبا تر در بیان کارامو بنویسیم .
مثلا این چارلز جنکس که کارش همینه . شروع میکنه نقد کارها . همین موزه بیلبائو گهری رو یک تعابیری ازش دراورده که شاید حتی خوده گهری هم اصلا به ذهنش هم نرسیده ولی این جنکس بافته . که چی !!!!!!!!!!!!!
مهم اینکه کار حرف بزنه و گویا باشه نکه حرف بذاریم تو دهنش !!!!!!!
 

binahayat_m

عضو جدید
از نظر من به هر دو بايد بها داده بشه و هيچ كدوم رقيب يكديگه نباشند و مكمل هم باشند
 

nino

مدیر بازنشسته
از نظر من به هر دو بايد بها داده بشه و هيچ كدوم رقيب يكديگه نباشند و مكمل هم باشند
بحث رقابت نیست در کل فلسفه بافی نباید جای معماری رو بگیره اینطوری معماری تبدیل میشه به یه هنر صرف اکسپرسیونیستی . خیلی بی معنی میشه . و اینطوری میشه حرف داوینچی که تئوری از عمل جلو میزنه . فلسفه ببافن اما عمل کنن . اون که کاری نداره عمل سخته
 

maral55

مدیر بازنشسته
منم موافقم معماري و اصلا يك اثر هنري به خودي خودش گوياست و نيازي نداره كه براش فلسفه ببافن
اين روزها ديگه امگار مد شده كه هر كس براي يك اثر فلسفه بيشتري ببافه سوادش بيشتره و واقعا هميشه هم اين براي من مطرح بوده كه اين همه داستان هايي كه در مورد كارهاي معماران تعريف ميكنند كه اين رنگ رو در اينجا به اين علت به كار برده يا اون آرك رو به اين احساس نسبت داده آيا همش واقعا هموني بوده كه در ذهن اون معمار بوده؟
البته تا حدي نقد اثر خيلي خوبه اينكه من در مورد اين عنصر يا فضاي معرفي شده در اين قسمت نظرم چيه اما ديگه اينكه به قول نوشين هزار تا فكر از خودمون بلغور كنيم و بزاريم تو دهن اون معمار بدبخت به نظرم بي انصافيه و اصلا خراب كردن اون اثره

البته من به خود اين متن و نويسندش انتقاد دارم با مفهوم حرفش موافقم ولي ادبيات به كار رفته در اين متن خودش مروج همون چيزي هست كه نويسنده داره اونو زير سوال ميبره.
 

maral55

مدیر بازنشسته
http://www.moje5om.blogfa.com/
لينك بالا ببنيد در مورد دانشگاه خارج از كشور و فضاي كارگاهي
ببينيد چه جوري از تئوري به عمل مي رسند
!!!!!!
ممنون خيلي جالب بود.
مشكل ما درست همينه كه همچين كارگاه هايي نداريم! و حتي كارگاه عملي ما هم يك هزارم اين تجربه ها نميشه! اگر همچين چيزهايي داشتيم ديگه اصلا اين بحث ها پيش نمي يومد
 

hamid_8351194

عضو جدید
نه ابدا :surprised:
نقد خیلی خوبه اما فلسفه بافی با نقد خیلی فرق داره . با فلسفه بافی مخالفم


ببین دوست من...ما نقد خوب داریم.نقد مزخرف هم داریم...مثل آثار معماری که هم خوبش هست و هم مزخرفش...نمیشه به خاطر نقد ظعیف یه عده کل سیستم نقد و منتقدین رو فاقد ارزش بدونیم اون هم با یک همچین لحن توهین آمیزی!!!...:crying2:در ضمن یک بنای معماری هر چقدر هم که قوی باشه باز هم نیاز به نقد داره :w13: مخصوصا برای جوجه آرشیتکتا:child: ...اصلا بگید ببینم:اگه از آثار کاندینسکی نقد رو کم کنیم چی میمونه؟؟؟فکر نمیکنم چیزی بیشتر از چندتا خط خطی کودکانه باشه!!!
 

maral55

مدیر بازنشسته
نه اين دو تا يكي نيستن
نقد مزخرف همون فلسفه بافي نيست
فلسفه بافي ممكنه خيلي فريبنده و به نظر خيلي هم درست و منطقي بياد
من بسيار خوندم جاهايي رو كه طرف مثلا از شكل يك دستگيره در توي يك بنا شروع ميكنه و همچين ماهرانه براي خودش فلسفه مي بافه و همه چيز و به هم ربط ميده و شما هم اينقدر جذب مهرات هاي سخن وري اون ميشيد كه فكر ميكنيد واقعا قصد معمار همين بوده از همون ازل! و گويا اين آدم از همون ابتدي شكل گيري ايده اين بنا در خود فكر معمار باهاش حضور داشته!

شما مي توني بگي نظر من راجع به اين خط اينه و اين تركيب مثلا اينجوريه يا نيست ولي حق نداري چيزي رو به خلق كننده اثر نسبت بدي
 
  • Like
واکنش ها: nino

maral55

مدیر بازنشسته
سلام
اميدوارم حال همتون خوب باشه
اين مطلب از اين وبلاگ بداشتم
http://yousefi.persianblog.ir/
و ميخواستم نظر شما دوستان در اين مورد بدنم
يه جايي داوينچي خوندم كه نهايت بدبختي است تئوري از عمل جلو بزند
اما از نظر من بايد به ديد مثبت به اين قضيه نگاه كرد
------------------------------------

می‌گویند آدولف لوز (اگر اشتباه نکنم)


اين هم اگر اشتباه نكنم بايد آدولف لوس باشه نه لوز حالا اگر هموني باشه كه من ميشناسم!
 

hamid_8351194

عضو جدید
نه اين دو تا يكي نيستن
نقد مزخرف همون فلسفه بافي نيست
فلسفه بافي ممكنه خيلي فريبنده و به نظر خيلي هم درست و منطقي بياد
من بسيار خوندم جاهايي رو كه طرف مثلا از شكل يك دستگيره در توي يك بنا شروع ميكنه و همچين ماهرانه براي خودش فلسفه مي بافه و همه چيز و به هم ربط ميده و شما هم اينقدر جذب مهرات هاي سخن وري اون ميشيد كه فكر ميكنيد واقعا قصد معمار همين بوده از همون ازل! و گويا اين آدم از همون ابتدي شكل گيري ايده اين بنا در خود فكر معمار باهاش حضور داشته!

شما مي توني بگي نظر من راجع به اين خط اينه و اين تركيب مثلا اينجوريه يا نيست ولي حق نداري چيزي رو به خلق كننده اثر نسبت بدي


نقد مزخرف...حرف مفت...چرت و پرت...فلسفه بافی...دری وری...!!!!
اینها یک سری کلمه هستن و شما دقیقا میدونید منظور من از نقد مزخرف چیه!!!من هم وقتی میشنوم کسی واسه هر خطش یک تئوری میاره تو دلم بهش میگم:خر خودتی!!!اون چیزی که باید براش نقد نوشته شه خیلی کلیه و اگه در مورد دستگیره در یا فلان خط نوشته شه من اسمشو میزارم مزخرف و شما بهش میگید فلسفه بافی...حالا اگه فکر می کنید حرف من مزخرفه یک امتیاز به من بدید!!!:D
 

maral55

مدیر بازنشسته
شما اصلا فرض كن همش يكيه
چيزي كه مهمه اينكه كسي نقد خوب رو زير سوال نبرده بله همه بناها بايد نقد بشن اصلا بحث اينجا اين نيست منظور نويسنده اين متن اين نبوده كه نقد رو به كل ببنيدم بزاريم كنار كه! اين بوده كه بابا ما اينقدر درگير فلسفه بافس هاي مختلف روي بناها شديم كه از خود اصل ماجرا كه همون معماري هست دور افتاديم!
 

hamid_8351194

عضو جدید
شما اصلا فرض كن همش يكيه
چيزي كه مهمه اينكه كسي نقد خوب رو زير سوال نبرده بله همه بناها بايد نقد بشن اصلا بحث اينجا اين نيست منظور نويسنده اين متن اين نبوده كه نقد رو به كل ببنيدم بزاريم كنار كه! اين بوده كه بابا ما اينقدر درگير فلسفه بافس هاي مختلف روي بناها شديم كه از خود اصل ماجرا كه همون معماري هست دور افتاديم!


:cry:
منو دعوا کردی؟!!
 

nino

مدیر بازنشسته
مرسی مارا جان همون حرفی رو که میخواستم گفتی
حمید جان بعدا مفصل بحث میکنیم ;)
 
بالا