ظهور قطعی شهر را باید به دوران نوسنگی نسبت داد. زمانی که انقلاب کشاورزی خاک مناسب را جهت رویاندن دانه ها و یک جانشینی فراهم آورد. در حقیقت آنچه همراه با ظهور شهرها حادث گشت، گرد آمدن عملکردهای تا آن زمان سازمان نیافته و پراکنده در مجموعه ای مشخص بود. مهم ترین ممیزه شهرهای گذشته سکون آنها بود. محدوده تحت اشغال و جمعیت آنها از حدی مشخص فراتر نمی رفت. واژه یونانی پولیس به معنای ارک به حصار اطراف هر شهر گفته می شد که در واقع نوعی"پناه شهر" یا حفظ امنیت را فراهم آورده است. (ص 13،فصل یک:ملاحظات عمومی) شهرهای باستانی احساس دال بر آسایش و در خانه بودن را القا می کرده است.(ص18،همان). شهرها را خانه های بزرگ و خانه ها را شهرهای کوچکی می دانستند که در ساختن شهرها باید نیم نگاهی به آنچه دربنای خانه به کار می آید،داشت.(ص17،همان) ساختن دروازه های شهر همراه با مراسم و آیین مذهبی اجرا می شده و آنها را به خدایان قدیم می کردند.(ص18،همان)شهرهای گذشته بر تمامیتی مبتنی بر گردآوری استوار بود و بر اساس الگوها و مفاهیم نمادین شکل می گرفت.رفتار شهروندان نسبت به آن با ادب و احترام همراه بوده است و شهرها به واسطه ی دوام و یا بقای خود به سرنوشت انسان ها پیوند می خوردند. شهرهای گذشته با مردم معادل بود.(ص245،نتیجه گیری،فصل5)
ریشه ها و فرآیند های بحران شهری:
انقلاب های پزشکی و علمی قرن 17 و انقلاب های صنعتی و سیاسی قرن 18 و انقلاب حمل و نقل و ارتباطات قرن 19 و دگرگونیهای ناشی از آن نظیر سقوط سلطنت استبدادی،امکان رویش آزادی ناشناخته ای را فراهم ساخت و تداوم فرهنگی را از هم گسست.(ص18 و ،19همان)در این میان نبود جهت گیری مشخص فرهنگی به پدیده های منفی اجازه ی قد علم کردن و رشد داد. در شهر هم متاثر از همین پدیده انفجار مهارنشدنی بافت شهر صورت گرفت و شهر صنعتی بوجود آمد.(ص19،ملاحظات عمومی)از نتایج دردناک این حالت، اوج گیری تمایلات سود جویانه با حذف سلیقه ی خوب از زندگی بود.در غیاب خوش سلیقگی، زشتی بر سراسر منظره ی شهری سایه افکند.هنرمندان خود را در کارگاهشان محبوس ساختند و از صحنه ی عمومی کنار رفتند.(ص،19همان)رفته رفته،طراحی شهری بازتابی از سردرگمی و بی ثباتی زیبایی شد و یکی از مهمترین عملکردهایش راکه تمهید آسایش جسمی و خشنودی روانی شهروندان باشد از دست می داد.(ص21،همان)کالبد غول آسای مادرشهر مدرن با مقیاس ضد انسانی اش زندانی را بوجود می آورد که انسان ناخرسند بدون داشتن هرگونه حق گزینش دوران محرومیت کاری و زندگی اش را در آن می گذراند.(ص21،همان)در همین دوره،شهر نشینان به فکر فرار از شهر و رهسپاری به مناطق حومه ای افتادند.(ص21،همان)فرار از شهر شاید یکی از ناگوارترین فرآورده های سازماندهی مدرن شهرهای امروزین باشد.(ص21،همان)زادگاه شهر صنعتی و مادرشهر و رشد هر دو در غرب بوده است اما به دلیل اینکه تولید انبوه به بازارهای وسیع تر و مواد خام بیشتری نیاز داشت،تاثیرات نامطلوب آنها از غرب هم فراتر رفت و جهان با پدیده هایی چون انفجار جمعیت و گسترش مهار ناپذیر محدوده های شهری رو به رو شد.(ص222،همان)
شهر معاصر:
زمان حاضر،عصر تسریع در پیشرفت های علمی بر راستای غیر اجتماعی است و هدفی جز توسعه علم و فناوری را دنبال نمی کند(ص22،همان).واژه ی مدرن انسان را به ستایشگر مطلق ماشین ها بدل کرده است.(ص22،همان)شهر معاصر هرگونه هویت زیباشناختی و جذابیت انسانی خود را از دست داده و در مقابل با سطح رفیع بهداشت و نظام خشک و بی روح ماشین،شناخته می شود.(ص22،همان)اشکال ساختمانی آن تجمعی از سبک های مختلف که نه به صورت یک اصل،بلکه در قالب تقلیدی مضحک از دوره های پیشین گردهم آمده اند.(ص23-22،همان)امروزه آبادی های ما دیگر دیوار و دروازه ندارند و به ندرت مانند پیکرهای بر زمینه ی چشم اندازهای طبیعی ظاهر می شود.خط افق آنها نه با اشکال نمادین چون برج و گنبد بلکه با ساختمان های اداری و مرتفع مشخص می شوند که به سختی قادرند مقصود معنایی از جهان ابراز دارند(ص23،همان)این اشکال بی قواره ی شهری را مردمی ریخته اند که بصیرت تاریخی یا جامعه شناختی خود به ماهیت شهر را از دست داده اند.(ص23،همان)شهرنشینان معاصر ظاهر موجوداتی افسانه ای را به خود گرفته اند که نیمی از بدن آنها به انسان و نیم دیگر به اتومبیل تعلق دارد.(ص26،همان)جامعه هم عملکرد سابق خود را از دست داده است.به موازات کاهش تماس های حضوری بین آدمیان که ناشی از توسعه وسایل پیشرفته ارتباطات راه دور است،با گسترش مادر شهر فواصل فیزیکی مابین آنها نیز افزایش می یابد.(ص26،همان)از طرفی ازدحام جمعیتی و حضور همه جانبه ی دیگران انسان را از داشتن عرصه ای خصوصی هم محروم می کند. در واقع انسان ها هر دو عرصه ی خصوصی و جمعی را از دست داده اند.(ص26-27،همان)
مردمان عصر حاضراز محیط های شهری خود خشنود نیستند.با وجود اینکه هنوز در مکان حضور دارند اما دیگر در آن سکونت نمی کنند.آنها در خانه نیستند.زیرا بیش از این از موجودیت خود آگاهی ندارند و نمی دانند که واقعاً که هستند.(ص243،نتیجه گیری،فصل پنجم)در حالیکه انسان به مفهوم واقعی کلمه موجودی است که نه تنها گنجایش ساختن محیط خود را دارد،بلکه خویشتن را نیز می سازد.اما چنین انسانی در حال حاضر وجود خارجی ندارد.(ص244،همان)بیگانگی او و عظمت مقیاس بحرانهای کنونی بر این واقعیت گواهی می دهند.برای یافتن ریشه های بیقراری و بیگانگی انسان معاصر در ماورای شهر،می توان تاریخ را به عنوان مشاوری خوب پنداشت حال آنکه توان ارائه ی راه های آماده ای برای حل معضلات محیط مادرشهری را ندارد.(ص244،همان)
شهر قرون وسطایی:
شالوده ی شهر در این دوره مبتنی بر اساس فرآیندی از طراحی قرار می گرفت که با شکلی از مجمع و ماموران شهرداری سرپرستی و اجرا می شده،جرح و تعدیل و نظارت صورت می گرفته است.شهر قرون وسطایی با موفقیت به برآوردن حاجات شهروندان و رفاه کل اجتماع می پرداخت.در مقایسه با شهر امروزین در برآوردن نیازهای جسمانی و روانی و معنوی ساکنین خود از مناسبت بیشتری برخوردار بود و اصولی ثابت داشت که هنگام اجرا رعایت و حفظ میشد(ص245،همان).
شهر دوره ی رنسانس:
در این دوره اصول شهرسازی به بقای خود ادامه داده و الگوهای قرون وسطایی را با اسلوب های جدید در هم آمیخته و غنای تاثیرات چشمگیر و تاریخی شهر را افزایش داده اند.(ص245،همان)اما پس از این دوره و پیدایش عصر جدید و این باور که آنچه به گذشته تعلق دارد فاقد حیات و بی حاصل است،تمام شئونات زندگی به تغییر و تحولی مخرب دچار می گردد.(ث245 و 246،همان)نتایج این افول چیزی جز فراموش شدن دستاوردهای گذشته و از دست رفتن اصول بنیادین شهرسازی و فرآیند اضمحلال شهر نبود(ص246،همان).
شهر صنعتی:
شهر صنعتی روند ادامه ی فرآیند اضمحلال شهر است که در نظر افراد وفادار به انسانیت مادرشهر مدرن شیطان جلوه می نمود.پاسخ های بنیانگذاران شهر پسازی مدرن به مشکلات شهر صنعتی در فالب پیشنهاد های خیالپردازانه و اوتوپیایی جلوه می نمود(ص246،همان).
شهر آینده:
شهر آینده باید دوباره با مردم معادل شود(ص248،همان).اما این مردمی که در تعادل شرکت می کنند دیگر آن موجودات قدرت طلب،خدایگان و کم شعور نیستند.آنها کسانی هستند که نه تنها به طبیعت سازمان می دهند بلکه توان ساخت خویش را نیز دارند.آنها با شهری معادل اند که به اجزای پراکنده شخصیت انسان وصلت بخشیده آدمیانی که به صورت ساختگی تجزیه شده اند،به انسان های کامل تبدیل می کند و خسارات وارد آمده بر اثر غیبت نظم ارگانیک،نبودن مشارکت مردمی و فقدان مقاصد آرمانی جبران می نماید.شهر آینده،شهری انسانگرا با نیت نهادن انسان همراه با موجودیتی ژرف تر و جهانی بزرگتر در خانه طراحی شده و با تصوری از عشق و پرورش انسان در هم آمیخته است(ص248،همان).
معماری:
معماری را می توان "تعریف فضا به منظور فراهم آوردن محیط و فضای مطلوب و انسانی انسان تعریف نمود"(ص68،رابطه ی متقابل محیط،شهر معماری با فرهنگ).
با حضور انسان در یک فضا و زیستن در یک محیط از طریق رابطه ای ادراکی که بین انسان و فضا برقرار می شود معانی و مفاهیمی از محیط به ذهن انسان القا می شود و انسان به ارزشهایی متذکر هدایت خواهد شد.مقایسه ی نقش شهرهای تاریخی و معاصر ایرانی در القا ارزشهای فرهنگی به وضوح بحث کمک خواهد کرد.
در حالیکه در گذشته کالبد شهر توازن و تعادل و مقیاس انسانی و از همه مهمتر معنویتی را به انسان منتقل می کرده است محیط شهری امروز بی نظمی،فشار روانی ،نا هماهنگی،بی تناسبی،زشتی و سیطره ی مادیت و کمیت بر زندگی انسان را در بر دارد.کالبد شهری گذشته نجیب ،آرام،متوازن و هماهنگ بوده و اگر از مصالح معدودی در ساخت بنا استفاده می شده اما تنوع اشکال و تناسبات احجام سبب می شد تا کالبد عاری از یکنواختی و خسته کنندگی باشد.محلات شهر تعریف شده و انسان در هر برخوردی ناگزیر از سلام و احوال پرسی و احساس یگانگی با جامعه و فقدان احساس غربت بود(ص90،القای ارزش های فرهنگی در شهرهای ایران).
در شهر امروز بی تناسبی، بی هویتی، خودنمایی، تقلید، فردگرایی، مصرف زدگی ،سعی در تشابه به بیگانه، اهتمام در تمایز از همگنان، فشار روانی، آلودگی، زشتی، فقدان دوستی و آشنایی و بسیاری از کمبودها که لازمه ی زندگی انسانی اند،وجود دارد.تکلیف نهایی هر چیز را ماشین تعیین می کند و هر عنصری در پی نمایش خویش است(ص92،همان).
نقش ارزشها بر تغییر شهر:
اصلی ترین عوامل شکل دهنده یا تغییر دهنده ی شهرها و فضای شهری را باید در ارزشهای مورد باور جامعه و تحولات آنها جستجو نمود.در عین حال بسیاری از ارزش ها هستند که در بسیاری یا در همه ی مکاتب فکری و در میان همه ی ملل و تمدن ها کاربرد داشته و مورد باور و توجه هستند.برخی از این ارزش ها در ذیل به آنها اشاره شده استص117،نقش ارزشها بر تغییر شهر)
امنیت:
مروری اجمالی بر آیین های شهرداری یا مدیریت شهری از عزم جدی مدیران شهر برای پیشگیری از اجحاف و فریب شهروندان و لطمه به احساس امنیت روانی و فرهنگی آنها حکایت دارد(ص117،همان).
همچنین ویژگی های کالبدی ساختمان ها و سلسله مراتب شبکه های دسترسی و سازمان فضای شهر و ارتباط عناصر شهر به گونه ای بود که امنیت اخلاقی شهروندان و امنیت آنان در برابر بسیاری از گناهان تامین بود.برای نمونه وجود بن بست ها ،امکان تردد بیگانه ها را تقلیل داده و در مقابل زمینه ی نظارت عمومی بر شهر را تامین می کرد.اما سیمای عمومی ساختمان های مسکونی معاصر نه تنها این احساس و القا امنیت را به ساکنین و مردم متبادر نمی کند که فراتر از آن مردم را به زیستن در زندان های خودساخته(پشت میله ها)مجبور می کنند و به این ترتیب است که ساکنین از احساس امنیت و آرامش لازم برخوردار نیستند(ص118و 119،همان).
ارتباط با طبیعت:
جملگی خانه ها،مدارس،مساجد،کاروانسراها و عمارات خصوصی و عمومی در شهرهای تاریخی دارای حیاطی بودندکه به تناسب وسعت و عملکرد خویش،آب و گیاه و نورطبیعی و جریان هوا و حیوانات را در خود داشتند و به این ترتیب هر کدام پذیرای استفاده کنندگان خویش بودند(ص120،همان).
تذکر دهی:
شهر های تاریخی اولاً به دلیل مخفی داشتن یا عدم تحریک نیازهای مادی و ثانیاً از طریق متذکر شدن انسان به ارزش های معنوی این نقش را ایفا می کردند(ص120،همان).
تواضع:
شهر های تاریخی دارای کالبدی هماهنگ و بدون تفاخر و تمایزات خودستایانه ی مادی بودند و بارزترین ویژگی این بافت ها جدارهای ساده و یکنواخت آنها به سمت فضاهای عمومی بود.در عین سادگی ،استفاده از فرم های متنوع و احجام متفاوت نیز یکنواختی حاصل از محدودیت مصالح این بافت را منتفی می نمود(ص110،همان).
هویت:
هویت کالبدی شهر های تاریخی را عموماً در سادگی و فشردگی سیطره ی کالبد مسجد یا سایر اماکن عمومی و مذهبی بر شهر،وحدت کالبدی و عملکردی(در عین کثرت)،محله بندی،طبیعت گرایی،درون گرایی،هماهنگی و زیبایی آنها می توان به سهولت تمیزداد(ص111،همان).
حد و حریم:
بارزترین حرایم مخصوص واحد های مسکونی و فضاهای باز آنها بود.مکان گیری فضاهای مختلف یک خانه نسبت به خانه های مجاور و نسبت به فضاهای عمومی چه از نظر ارتفاع چه از نظر فاصله و چه از نظر ارتباط بصری و حتی از نظر بویایی و شنوایی به گونه ای بود که کمترین امکان ارتباط بین درون و بیرون ممکن بود.پس از آن بن بستها و کوی ها و حتی محلات بودند که با حدود تعریف شده شان امکان تجاوز نامناسب و ناخواسته به حریم خویش را تقلیل می دادند(ص122،همان)
قانون مندی:
ابن اخوه در اثر ارزنده ی خود،"آیین شهرداری" به موضوعاتی چون اوزان و مقادیر و رفتارهای عمومی و مناسبات مردم و حسن معاشرت و منع از تجاوز و تعدی مردم به یکدیگر و حتی منع از آزار رساندن به ستور و بهداشت عمومی می پردازد و حتی از خوار کردن طعام و منع اشکال مختلف سد معبر و بسیاری از موضوعات مربوط به زندگی جمعی و مدنی می پردازد.در گذشته به اداره ی انتظام بافت شهری حسبت و به مامورین اجرای آن محتسب می گفتند(ص124،همان).
هدایت:
کالبد شهرهای تاریخی فاقد ویژگی های وسوسه انگیز و گمراه کننده ای بود که در شهر های معاصر به وفور و به شدت رایج است.
اصلاح:
اصلاح زمین و آباد کردن آن در شهرهای تاریخی به وضوح مشاهده می شد.اولاً،تعیین محدوده ی شهر با حصارهای آن نظام توسعه ی درون زا را در خویش مستتر می داشت و خارج حصار برای فعالیت ها ی کشاورزی و باغداری که جلوه ای از آباد سازی زمین هستند مورد استفاده قرار می گرفت.ثانیاً،تمام ساخت و سازها در چارچوبی که سالها و قرنها حفظ می شد به انجام می رسید(ص125-126،همان).
تقوی:
تقوی در ابعادی چون ساخت و ساز و سیمای عمومی شهر،ایجاد فضاهای زمینه ساز اتقا و رعایت تقوی در اداره ی شهر و تنظیم روابط اجتماعی در شهر های تاریخی مشاهده می شود(ص126،همان).
کمال گرایی:
کمال گرایی در وجوهی همچون استفاده از مصالح بومی،احتراز از اسراف و فساد و تباهی و بطالت،استفاده بهینه از نیروی کار انسان،مصرف مواد و مصالح در جهت کمال بخشی و شرافت بخشیدن به ماده به منظور ارتقای کیفیت حیات و...بروز می یافت(ص127 و 128،همان).
احتراز از کبر:
احتراز از خودستایی و تحقیر دیگران در بافت شهرهای تاریخی ایران از ویژگی هایی است که در سادگی فرم ها و اشکال مصالح بومی و محدود و درونگرایی و حداقل استفاده از تزئینات بیرونی،ارتفاع هماهنگ ساختمانها،تجانس غیرمادی محلات و در وحدت کالبدی شهر مشهود بوده است.
ارجحیت معنویت بر مادیت:
در دوره معاصر دنیا و آخرت به عنوان دو قلمرو حیات جداگانه از یکدیگر منفک می شوند اما در گذشته و در حقیقت ادیان الهی چنین نیست.راه و مقصد یکی است و این امر در کالبد شهری تاریخی ایران بروز می یافته است(ص129،همان).
میانه روی:
این موضوع که هرگونه خروج از تعادلی اسراف تلقی می شود،از تعالیم قرآنی است.هر گونه فساد و تباهی در زمین و ضدیت با اصلاح آن از مصادیق اسراف محسوب میشود(ص130،همان).
حیا:
شهر تاریخی نه تنها از برهنگی و عریانی و نمایش خویش برای بیگانه بری بود که حتی زمینه ی تحریکات مادی و خودنمایی و تحقیر دیگران را به حداقل رسانده بود.حیا ی شهر تاریخی اجازه ی ریا و فریب را نمی داد و بسیاری از دریافت های بصری و صوتی و بویایی که امروزه در شهرها به وفور در دسترسی همگان اند بر مردمان آن شهرها مستور بود(ص131،همان)
عوامل بسیار گوناگونی از جمله مصالح و امکانات فنی، شیوه های معیشت، فرهنگ، نیاز ها و خواسته های استفاده کنندگان یا سازندگان در شکل دادن به هر فضای معماری نقش دارند. بنابراین بناهای تاریخی که غالباً در تطابق با شرایط زیستی جامعه شکل گرفته اند منعکس کننده ی برخی از روابط و الگو های رفتاری و اجتماعی و نحوه ی استفاده از فضا هستند. وجود ارتباطی گسترده و چند جانبه بین انسان و فضای زیست او موجب شده که رابطه ای کمابیش معنوی بین انسان با محیط زندگی او پدید آید. به همین سبب هر فضای معماری یا شهری نشان دهنده ی بعضی خصوصیات فرهنگی است که افکار، عقاید، خواسته ها و رفتارهای فردی و اجتماعی را نشان می دهد.
امروز بر خلاف گذشته بسیاری از روابط و علائق فرهنگی و معنوی بین انسان و فضای زندگی او کاهش یافته است. برای مثال در گذشته بسیار اتفاق می افتاد که چند نسل از یک خانواده در یک محله یا حتی در یک خانه در شهر زندگی کنند، و به آن احساس تعلق نمایند، اما امروزه مردم به
محله هایی نقل مکان می کنند که متناسب با سطح ثروت آنها باشد (صفحه 10، فضای ورودی در معماری سنتی ایران حسین سلطان زاده،مقدمه).
فضای ورودی در معماری:
فضای ورودی در معماری ایران دارای اهمیت خاصی بوده است. زیرا علاوه بر کارکرد ارتباطی، از لحاظ بصری و ادراکی نیز فضایی رابط بین یک بنا با فضاهای شهری است و غالباً معیاری برای تشخیص ارزش و هویت معماری و اجتماعی هر بنا به خصوص در شهر های دارای بافت پیوسته و متراکم به شمار می آمده است (صفحه 10 همان). بخش مهمی از سیر تکامل معماری کشور را می توان در همین فضا ها مشاهده کرد که اکنون نه تنها روند تکامل طراحی فضا های ورودی در معماری معاصر ایران متوقف شده، بلکه آثار موجود نشان دهنده ی یک روند نزولی و انحطاطی در بسیاری از موارد است (صفحه 10 همان). در احداث فضا های ورودی در معماری گذشته: اصولی نظیر حفظ محرمیت افراد خانواده، ورود با خضوع، ورود به تدریج، آسانی دسترسی به فضا های داخلی با ایجاد دشواری در آن، شاخص و خوانا نمودن بنا در سیمای شهر، ایجاد پیوند بین بنا های بزرگ و عمومی با فضای شهری در نظر گرفته می شد(صفحه12همان).
فضا های ورودی در مساجد:
مساجد جامع: مساجدی که از عالی ترین سطح معماری برخوردار و نماز جمعه تنها در آنها برگزار می شد. در شهر های کوچک یک و در شهر های بزرگ دو یا چند مسجد جامع وجود داشت (صفحه 34 فضای ورودی انواع بناها).
1.مساجد ناحیه ای: مسجدی که حوزه کارکردی آن یک یا دو محله از شهری بزرگ بوده.
2.مسجد محله: حوزه کارکردی یک محله
3.مسجد طایفه ای: که در قرن نخست هجری به دلیل اسکان قبایل در شهر های اسلامی وجود داشته، هر مسجد به یک طایفه متعلق بوده که بعد ها تبدیل به محلی شد.
4.مسجد نماز خانه ای
5.مسجد مخصوص اعیاد اسلامی
6.مسجد کنار گورستان: مراسم تدفین و نماز
7.مسجد- مقبره: برای شخصیت های مهم مذهبی
8.مسجد- مدرسه: کارکرد مشترک مدرسه و مسجد (صفحه 36)
در طراحی ورودی مساجد تامین دسترسی ماده به فضای صحن و شبستان طراحی شده که همراه با رعایت بهترین جهت شکل و الگو های رفتاری است (صفحه 36).
مدارس/ مزارها/ کاروانسراها اعم از کاروانسراهای شهری که امروزه سرا می نامند، سراهای کوچک و مسقف که تیمچه نام دارد و کاروانسراهای بیابانی که محل اقامت موقت مسافران بوده است،تمامی از این سبک معماری پیروی می کرده اند.
فضای ورودی کاروانسراها مخصوصاً آنها که در نقاط حساسی قرار داشتند به نحوی ساخته می شد که در برابر جمله راهزنان از استحکام کافی برخوردار باشند (صفحه 48 همان) و همچنین دسترسی به فضاهای بیرونی آسان باشد، بنابراین مسیرها مستقیم بود (صفحه 53 همان).
باغ/ کاخ ها/ خانه ها: خانه در بافت های شهری پیوسته متراکم و درونگرا فضایی خصوصی برای زندگی خانوادگی بود که اصل محرمیت در طراحی و احداث آن رعایت می شد تا افراد خانواده از دید اشخاص نامحرم محفوظ باشند. اکثر خانه ها تک هسته ای بودند و تعدادی دو هسته ای، یعنی متشکل از دو واحد تقریباً متمایز اما پیوسته (صفحه 60 همان). فضای ورودی به دلایل مذهبی و اجتماعی طوری طراحی می شد که افراد به طور ناگهانی وارد فضای خانه نشوند و از درگاه یا هشتی ورودی به فضای داخلی خانه دید مستقیم وجود نداشته باشد. از اهداف مهم در ساخت فضای ورودی خانه ها نه تسهیل حرکت بلکه کنترل آن و طولانی نمودن مسیر حرکت از بیرون به درون بود (صفحه 60 همان). در دوره ی قاجار سیاحی که به ایران آمده درباره ساده و کوچک بودن درها گفته: " درهای ورودی منازل بسیار کوچک و تا اندازه ای شبیه به دریچه های زندان است و اصلاً عجیب نیست که کسی که برای اولین بار وارد به یک شهر می شود راه را گم کند، چون اصلاً نمایی وجود ندارد (صفحه 62)". سکوهایی هم برای نشستن وجود داشت (صفحه 62).
حمام: هدف از ساخت ورودی جلوگیری از تبادل حرارتی ناخوشایند بین فضای بیرون و درون حمام بوده است و وارد شوندگان و خارج شوندگان در معرض تغییر ناگهانی هوا قرار نگیرند (صفحه 64 همان).
کارکرد های فضاهای ورودی:
1) تامین ارتباط و اتصال بین فضاهای درونی و بیرونی.از آنجا که ورود و خروج به هر بنای محصور و بسته از طریق فضای ورودی امکان پذیر است، فضاهای ورودی فضاهایی ارتباطی اند و اتصال دهنده ی یک بنا با محیط پیرامونش هستند (صفحه 172 کارکرد فضاهای ورودی).
2) نظارت بر ارتباط: از طریق وسایل آگاه کننده جداکننده نظیر کوبه (برای مردان) و حلقه (برای زنان) بر روی درهای ورودی. ورودی های جداگانه مردان و زنان در مسجدها، ورودی های جداگانه بخش اندرونی و بیرونی و همچنین طولانی کردن مسیر ورودی برای حفظ محرمیت در منازل و در شهرها برای تامین امنیت از شیوه های کنترل ارتباط است (صفحه 173 همان)
کارکردهای جنبی ورودی ها:
1) تجمع
2) بدرقه و استقبال از مهمانان و تازه واردان. پیامبر اکرم (ص) در این باره فرمودند:
"حق کسیکه داخل خانه می شود آنست که در وقت داخل شدن و بیرون رفتن پاره ای با او راه روند."
3) انجام برخی از مراسم و فعالیت های اجتماعی نظیر جشن های ملی و مذهبی، اعیاد، عزاداری ها
4) محل نصب کتیبه ها، فرمان ها و وقفنامه ها که اطلاعاتی درباره ی تاریخ احداث، بانی و سازنده بر آن حک شده بود (صفحه 179-173)
احکام، آداب و باورها درباره ی همسایگی:
یکی از احکام مربوط به همسایگی حفظ محرمیت خانواده و عدم ورود بدون اجازه به خانه می باشد که در قرآن نیز به آن اشاره شده است:
" به خانه های دیگران قبل از اینکه اجازه بگیرید وارد نشوید و در هنگام ورود به اهل خانه سلام کنید. اگر کسی در خانه نبود نباید وارد شد..."
حدیثی از امام صادق (ع) نیز به همین قضیه اشاره دارد:
" در خانه ات را ببند که شیطان در بسته را باز نخواهد کرد."
پیامبر اکرم (ص) هم درباره همسایه گفته اند:
" تا چهل سرای همسایه است و از حقوق همسایه آنست که از بام خانه او ننگری و اگر چوبی بر در دیوار تو نهد منع نکنی و راه ناودان او بسته نداری و اگر خاک پیش در سرای تو افکند جنگ نکنی" (صفحه 180).
آداب:
از آدابی که هنگام ورود به حریم خانه و خروج از آن مردم به آن معتقد بودند گفتن ذکر است که در احادیث دینی هم به آن اشاره شده است. برخی از درهای ورودی هم از اهمیت خاصی برخوردار می شد، مثل در عالی قاپو که مردم هنگام خروج از بنا عقب عقب حرکت می کنند و سلاطین صفویه سواره به آن داخل نمی شدند (صفحه 181 همان).
همسایگی:
امروزه با وجود اینکه ساختمانها هر روز ارتفاع می یابند،روابط همسایگی رو به زوال اند.در برخی مناطق مفهوم همسایگی پدیده ای در حال افول است.اما در صورت وجود این روابط هم تنها به مجاورت فیزیکی و در سطح روابط محدود کلامی مثل سلام و علیک و مسائل مربوط به آپارتمان معطوف است.آنچه که از آن به عنوان فرهنگ آپارتمان نشینی یاد می شود،خود باعث ایجاد موانعی در جهت گسترش روابط شده است.تعریف فرهنگ آپارتمان نشینی کسانی را شامل می شود که حقوق و تکالیف خویش را نسبت به همسایگان خود به بهترین نحو اجرا می کنند اما دامنه ی این مفهوم تا آنجا پیش رفته است که انسان را در اغلب موارد در ظرف محیطی خود محبوس ساخته و از مانع نفوذ به عرصه های خصوصی همسایگان خود شده است.
امروزه حتی مشاهده می شود همسایه ها با وجود بعد کم مسافتی ترجیح می دهند تا از وسایل ارتباط از راه دور برای برقراری رابطه با هم استفاده کنند.اغلب روابط محدود به مسائل ساختمان شده است.علیرغم مشکلات متعددی که افراد در زندگی خود دارند،همسایه ها سعی در پنهان کردن مشکلات از هم می کنند و از بروز غم ها و شادیها ی خود برای دیگران ابا دارند.آستانه ی تحمل افراد پایین است و در صورت ایجاد هرگونه مزاحمت کوچک و سرو صدایی به درگیری و مشاجره می پردازند.
کمتر اتفاق می افتد که افراد در برج های مسکونی تمامی همسایگان خود را بشناسند و با آنها روابط نزدیک داشته باشند.ساختمان ها کارکرد ارتباطی خود را تا حدود زیادی از دست داده اند.در گذشته روابط همسایگی در اتخاذ تصمیمات مهم نقش محوری ایفا می کردهرگاه یکی از اعضای ساختمان به شهرهای زیارتی مانند مکه یا کربلا سفر می کرد،اهالی ساختمان یا حتی محل در آزین بندی و استقبال از وی مشارکت می کردند.
در گذشته همسایه ها ساعاتی از روز را به با هم بودن اختصاص می دادند و در این ساعات گفتمان های خودمانی،مباحثه درباره ی مسائل سیاسی،اقتصادی و معیشتی ،اهداف و مقاصد مشترک رد و بدل می شد.خانه ها غالباٌ یک یا دو طبقه بود.بچه محل بودن یک ویژگی احترام آمیز و گاهی فراتر از ارتباط خویشی تلقی می شد و همراه با ایجاد نوعی احساس تعصب و جانبداری بود.زمینه های مشترک افراد زیاد بود و به عرصه های خصوصی هم کشیده می شد.میزان اعتماد به همسایه ها بالا بود.افراد هنگامی که به مسافرت می رفتند کلید خانه ی خود را به همسایه شان می سپردند تا در نبود آنها از خانه شان مراقبت کند.نوعی گرایش و تمایل برای شکل گیری جمع های کوچک محلی وجود داشت.گفتمان مردها غالباٌ درباره ی مسائل مربوط به محل،کوچه،تغییرات ایجاد شده،مشغله های کاری و معیشتی و اتفاقات مهم زندگی ،مسائل اقتصادی رایج و سیاست های دولتی و حکومتی مربوط می شد.گفتمان زنان معمولاٌ در ارتباط با مسائل مربوط به فرزندان،خانه داری،خویشی،مبادله اطلاعات ..ومحسوب می شد.در گذشته مفهوم همسایه با واژه هایی چون یاری رسانی،مشارکت و احساس دوستی و رفاقت همراه بود.
انبوه سازی،کوچک سازی و پیامدهای آن:
از روش هایی که برای تامین مسکن و رفع کمبودهای آن تبلیغ می شود،انبوه سازی و کوچک سازی است.روشهای انبوه سازی و کوچک سازی ریشه در تاریخ و شرایط خاص دارند.شاید بتوان سابقه ی آن را در دوران مصر باستان یافت که برای هزاران نفر کارگری که ساختن اهرام ثلاثه ی مصر را بر عهده داشتند،مجموعه های مسکونی متراکم و انبوه با حداقل امکانات بنا شده بود تا از گزند سرما و گرما محفوظ باشند(شهر و معماری اسلامی،فصل 6،نمونه هایی از الگوها،ایده ها و روشها،صفحه 280).
کوچک سازی و انبوه سازی به تعبیر امروزی ریشه در برنامه های مسکن شهرهای صنعتی اروپایی پس از انقلاب صنعتی دارد که در جهت تامین مسکن مهاجرین روستایی که برای کارگری به شهرها آمده بودند و در محیط های آلوده و غیر انسانی زندگی می کردند،به اجرا در آمدند.خانه های پشت به پشت که فاقد فضاهای باز و نورگیری و تهویه ی مناسب بودند،ز مصادیق این طرح هستند(صفحه 281،همان).
ارزیابی کیفی ایده ی انبوه سازی و کوچک سازی مستلزم داشتن معیارها ی بومی است.اما از آنجا که این طرح ها الگوهای وارداتی بیگانه محسوب می شوند،طبعاٌ ماخوذ از جهان بینی و فرهنگ آنها بوده و پاسخ گوی ارزشهای آنهاست.بنابراین باید نسبت به بومی کردن آنها و نسخه ی ایرانی آن مد نظر قرار گیرد.این معیارها بر پایه ی "نیازهای سه گانه ی انسان"،"غایت و نهایت زندگی وی"،"شرایط راهسپاری به سمت غایت حیات" و "ویژگی های محیط زندگی مطلوب در فرهنگ ایرانی" استوار شده است(صفحه 283،همان).
تبعات انبوه سازی و کوچک سازی:
تبعات طرح انبوه سازی و کوچک سازی در سه قلمرو آثار انسانی،آثار فرهنگی و اجتماعی و آثار محیطی و کالبدی قابل طبقه بندی هستندصفحه 283،همان)
آثار انسانی:
احساس غربت،تنهایی و گمنتمی انسان ها و جدایی شان از یکدیگر که عامل بروز بسیاری از ناهنجاری ها و بزهکاریها است.رشد اندیشه های فردگرایانه،بحران هویت و مشکلات فرهنگی،اختلال امنیت انسان جملگی از مهمترین تبعات احساس غربت هستند(صفحه 288،همان)همسان کردن و همسان دیدن انسان ها که زمینه ی اجرای طرح های انبوه است نیز طبعات منفی خود را دارد.این طرح ها به شخصیت فرهنگی افراد و خانواده توجهی نداشته و حداکثر آن که آنها را بر اساس تعداد اعضای خانوار،در آمد و ثروت طبقه بندی
می کند.این روند ادامه ی تفکری است که خانه و مسکن را ماشین پنداشته و به مرور با استحاله ی انسان،به نگرش به او به عنوان ماشین می انجامد(صفحه289،همان).
آثار فرهنگی و اجتماعی:
ازدحام و تراکم بالای سنی که سبب تقلیل آشنایی ها می گردد،زمینه و بستر مناسبی برای تضعیف اصول اخلاقی می باشد.به این ترتیب زمینه ی انجام جرم و گناه به دلیل کاهش یا احساس فقدان کنترل های اجتماعی و فرهنگی فراهم می گردد.زوال ارزش های متعالی فرهنگی جامعه به سمت معیار های فرهنگ مادی و بیگانه نتیجه ی دیگر الگوهای وارداتی و غیربومی است(صفحه 290،همان).کاهش مراتب مختلف امنیت نیز از تبعات منفی اجتماعات بزرگ معاصر است.ایجاد فضاهای عمومی غیر محصور و قابل دسترس همگان در هر زمان به ویژه که قابل کنترل نبوده و نظارت عمومی بر آنها ممکن نباشد از زمینه های تقلیل امنیت است(صفحه 291،همان).باید توجه داشت که مسکن به عنوان ظرف فعالیت و حیات خانواده در ارتقای کیفیت حیات نقش اساسی ایفا می کند(صفحه290،همان).
آثار محیطی و کالبدی:
پروژه های بزرگ انبوه سازی در شهر ها از جهات بسیاری آثار زیانباری بر محیط زیست انسان دارند(صفحه291،همان).اول به این خاطر که حاشیه ی شهرها عموماٌ زمین های کشاورزی می باشند.همچنین به دلیل مهاجرت روستائیان به شهر،محیط های پر جمعیت و هم مکان های با جمعیت تقلیل یافته دچار بحران و تخریب های زیست محیطی می شوند.انواع آلودگی ها ی صوتی ناشی از تراکم انسانی و عدم توجه به عایق کردن ساختمانها در برابر نفوذ اصوات و الودگی های بصری چشم انداز ساختمان ها از طریق مشاهده ی اضافات و پوشاندن بالکن ها،کشیدن بند لباس و انبار کردن وسایل اضافی به شدت رواج دارد.یکنواختی حاصل از متحد الشکل بودن فرم ها،اشکال،مصالح،ابعاد و ...از دیگر تبعات منفی انبوه سازی است.عدم صلاحیت فنی سازندگان،تمایل به حداکثر بهره ی اقتسادی،اضمحلال بافت های تاریخی و افزایش بافتهای فرسوده ی شهری،جزئی و تک بعدی نگری از دیگر مصادیق آثار ممحیطی و کالبدی هستند(صفحه 293-294،همان).
منبع:چشم انداز ارتباطات
ریشه ها و فرآیند های بحران شهری:
انقلاب های پزشکی و علمی قرن 17 و انقلاب های صنعتی و سیاسی قرن 18 و انقلاب حمل و نقل و ارتباطات قرن 19 و دگرگونیهای ناشی از آن نظیر سقوط سلطنت استبدادی،امکان رویش آزادی ناشناخته ای را فراهم ساخت و تداوم فرهنگی را از هم گسست.(ص18 و ،19همان)در این میان نبود جهت گیری مشخص فرهنگی به پدیده های منفی اجازه ی قد علم کردن و رشد داد. در شهر هم متاثر از همین پدیده انفجار مهارنشدنی بافت شهر صورت گرفت و شهر صنعتی بوجود آمد.(ص19،ملاحظات عمومی)از نتایج دردناک این حالت، اوج گیری تمایلات سود جویانه با حذف سلیقه ی خوب از زندگی بود.در غیاب خوش سلیقگی، زشتی بر سراسر منظره ی شهری سایه افکند.هنرمندان خود را در کارگاهشان محبوس ساختند و از صحنه ی عمومی کنار رفتند.(ص،19همان)رفته رفته،طراحی شهری بازتابی از سردرگمی و بی ثباتی زیبایی شد و یکی از مهمترین عملکردهایش راکه تمهید آسایش جسمی و خشنودی روانی شهروندان باشد از دست می داد.(ص21،همان)کالبد غول آسای مادرشهر مدرن با مقیاس ضد انسانی اش زندانی را بوجود می آورد که انسان ناخرسند بدون داشتن هرگونه حق گزینش دوران محرومیت کاری و زندگی اش را در آن می گذراند.(ص21،همان)در همین دوره،شهر نشینان به فکر فرار از شهر و رهسپاری به مناطق حومه ای افتادند.(ص21،همان)فرار از شهر شاید یکی از ناگوارترین فرآورده های سازماندهی مدرن شهرهای امروزین باشد.(ص21،همان)زادگاه شهر صنعتی و مادرشهر و رشد هر دو در غرب بوده است اما به دلیل اینکه تولید انبوه به بازارهای وسیع تر و مواد خام بیشتری نیاز داشت،تاثیرات نامطلوب آنها از غرب هم فراتر رفت و جهان با پدیده هایی چون انفجار جمعیت و گسترش مهار ناپذیر محدوده های شهری رو به رو شد.(ص222،همان)
شهر معاصر:
زمان حاضر،عصر تسریع در پیشرفت های علمی بر راستای غیر اجتماعی است و هدفی جز توسعه علم و فناوری را دنبال نمی کند(ص22،همان).واژه ی مدرن انسان را به ستایشگر مطلق ماشین ها بدل کرده است.(ص22،همان)شهر معاصر هرگونه هویت زیباشناختی و جذابیت انسانی خود را از دست داده و در مقابل با سطح رفیع بهداشت و نظام خشک و بی روح ماشین،شناخته می شود.(ص22،همان)اشکال ساختمانی آن تجمعی از سبک های مختلف که نه به صورت یک اصل،بلکه در قالب تقلیدی مضحک از دوره های پیشین گردهم آمده اند.(ص23-22،همان)امروزه آبادی های ما دیگر دیوار و دروازه ندارند و به ندرت مانند پیکرهای بر زمینه ی چشم اندازهای طبیعی ظاهر می شود.خط افق آنها نه با اشکال نمادین چون برج و گنبد بلکه با ساختمان های اداری و مرتفع مشخص می شوند که به سختی قادرند مقصود معنایی از جهان ابراز دارند(ص23،همان)این اشکال بی قواره ی شهری را مردمی ریخته اند که بصیرت تاریخی یا جامعه شناختی خود به ماهیت شهر را از دست داده اند.(ص23،همان)شهرنشینان معاصر ظاهر موجوداتی افسانه ای را به خود گرفته اند که نیمی از بدن آنها به انسان و نیم دیگر به اتومبیل تعلق دارد.(ص26،همان)جامعه هم عملکرد سابق خود را از دست داده است.به موازات کاهش تماس های حضوری بین آدمیان که ناشی از توسعه وسایل پیشرفته ارتباطات راه دور است،با گسترش مادر شهر فواصل فیزیکی مابین آنها نیز افزایش می یابد.(ص26،همان)از طرفی ازدحام جمعیتی و حضور همه جانبه ی دیگران انسان را از داشتن عرصه ای خصوصی هم محروم می کند. در واقع انسان ها هر دو عرصه ی خصوصی و جمعی را از دست داده اند.(ص26-27،همان)
مردمان عصر حاضراز محیط های شهری خود خشنود نیستند.با وجود اینکه هنوز در مکان حضور دارند اما دیگر در آن سکونت نمی کنند.آنها در خانه نیستند.زیرا بیش از این از موجودیت خود آگاهی ندارند و نمی دانند که واقعاً که هستند.(ص243،نتیجه گیری،فصل پنجم)در حالیکه انسان به مفهوم واقعی کلمه موجودی است که نه تنها گنجایش ساختن محیط خود را دارد،بلکه خویشتن را نیز می سازد.اما چنین انسانی در حال حاضر وجود خارجی ندارد.(ص244،همان)بیگانگی او و عظمت مقیاس بحرانهای کنونی بر این واقعیت گواهی می دهند.برای یافتن ریشه های بیقراری و بیگانگی انسان معاصر در ماورای شهر،می توان تاریخ را به عنوان مشاوری خوب پنداشت حال آنکه توان ارائه ی راه های آماده ای برای حل معضلات محیط مادرشهری را ندارد.(ص244،همان)
شهر قرون وسطایی:
شالوده ی شهر در این دوره مبتنی بر اساس فرآیندی از طراحی قرار می گرفت که با شکلی از مجمع و ماموران شهرداری سرپرستی و اجرا می شده،جرح و تعدیل و نظارت صورت می گرفته است.شهر قرون وسطایی با موفقیت به برآوردن حاجات شهروندان و رفاه کل اجتماع می پرداخت.در مقایسه با شهر امروزین در برآوردن نیازهای جسمانی و روانی و معنوی ساکنین خود از مناسبت بیشتری برخوردار بود و اصولی ثابت داشت که هنگام اجرا رعایت و حفظ میشد(ص245،همان).
شهر دوره ی رنسانس:
در این دوره اصول شهرسازی به بقای خود ادامه داده و الگوهای قرون وسطایی را با اسلوب های جدید در هم آمیخته و غنای تاثیرات چشمگیر و تاریخی شهر را افزایش داده اند.(ص245،همان)اما پس از این دوره و پیدایش عصر جدید و این باور که آنچه به گذشته تعلق دارد فاقد حیات و بی حاصل است،تمام شئونات زندگی به تغییر و تحولی مخرب دچار می گردد.(ث245 و 246،همان)نتایج این افول چیزی جز فراموش شدن دستاوردهای گذشته و از دست رفتن اصول بنیادین شهرسازی و فرآیند اضمحلال شهر نبود(ص246،همان).
شهر صنعتی:
شهر صنعتی روند ادامه ی فرآیند اضمحلال شهر است که در نظر افراد وفادار به انسانیت مادرشهر مدرن شیطان جلوه می نمود.پاسخ های بنیانگذاران شهر پسازی مدرن به مشکلات شهر صنعتی در فالب پیشنهاد های خیالپردازانه و اوتوپیایی جلوه می نمود(ص246،همان).
شهر آینده:
شهر آینده باید دوباره با مردم معادل شود(ص248،همان).اما این مردمی که در تعادل شرکت می کنند دیگر آن موجودات قدرت طلب،خدایگان و کم شعور نیستند.آنها کسانی هستند که نه تنها به طبیعت سازمان می دهند بلکه توان ساخت خویش را نیز دارند.آنها با شهری معادل اند که به اجزای پراکنده شخصیت انسان وصلت بخشیده آدمیانی که به صورت ساختگی تجزیه شده اند،به انسان های کامل تبدیل می کند و خسارات وارد آمده بر اثر غیبت نظم ارگانیک،نبودن مشارکت مردمی و فقدان مقاصد آرمانی جبران می نماید.شهر آینده،شهری انسانگرا با نیت نهادن انسان همراه با موجودیتی ژرف تر و جهانی بزرگتر در خانه طراحی شده و با تصوری از عشق و پرورش انسان در هم آمیخته است(ص248،همان).
معماری:
معماری را می توان "تعریف فضا به منظور فراهم آوردن محیط و فضای مطلوب و انسانی انسان تعریف نمود"(ص68،رابطه ی متقابل محیط،شهر معماری با فرهنگ).
با حضور انسان در یک فضا و زیستن در یک محیط از طریق رابطه ای ادراکی که بین انسان و فضا برقرار می شود معانی و مفاهیمی از محیط به ذهن انسان القا می شود و انسان به ارزشهایی متذکر هدایت خواهد شد.مقایسه ی نقش شهرهای تاریخی و معاصر ایرانی در القا ارزشهای فرهنگی به وضوح بحث کمک خواهد کرد.
در حالیکه در گذشته کالبد شهر توازن و تعادل و مقیاس انسانی و از همه مهمتر معنویتی را به انسان منتقل می کرده است محیط شهری امروز بی نظمی،فشار روانی ،نا هماهنگی،بی تناسبی،زشتی و سیطره ی مادیت و کمیت بر زندگی انسان را در بر دارد.کالبد شهری گذشته نجیب ،آرام،متوازن و هماهنگ بوده و اگر از مصالح معدودی در ساخت بنا استفاده می شده اما تنوع اشکال و تناسبات احجام سبب می شد تا کالبد عاری از یکنواختی و خسته کنندگی باشد.محلات شهر تعریف شده و انسان در هر برخوردی ناگزیر از سلام و احوال پرسی و احساس یگانگی با جامعه و فقدان احساس غربت بود(ص90،القای ارزش های فرهنگی در شهرهای ایران).
در شهر امروز بی تناسبی، بی هویتی، خودنمایی، تقلید، فردگرایی، مصرف زدگی ،سعی در تشابه به بیگانه، اهتمام در تمایز از همگنان، فشار روانی، آلودگی، زشتی، فقدان دوستی و آشنایی و بسیاری از کمبودها که لازمه ی زندگی انسانی اند،وجود دارد.تکلیف نهایی هر چیز را ماشین تعیین می کند و هر عنصری در پی نمایش خویش است(ص92،همان).
نقش ارزشها بر تغییر شهر:
اصلی ترین عوامل شکل دهنده یا تغییر دهنده ی شهرها و فضای شهری را باید در ارزشهای مورد باور جامعه و تحولات آنها جستجو نمود.در عین حال بسیاری از ارزش ها هستند که در بسیاری یا در همه ی مکاتب فکری و در میان همه ی ملل و تمدن ها کاربرد داشته و مورد باور و توجه هستند.برخی از این ارزش ها در ذیل به آنها اشاره شده استص117،نقش ارزشها بر تغییر شهر)
امنیت:
مروری اجمالی بر آیین های شهرداری یا مدیریت شهری از عزم جدی مدیران شهر برای پیشگیری از اجحاف و فریب شهروندان و لطمه به احساس امنیت روانی و فرهنگی آنها حکایت دارد(ص117،همان).
همچنین ویژگی های کالبدی ساختمان ها و سلسله مراتب شبکه های دسترسی و سازمان فضای شهر و ارتباط عناصر شهر به گونه ای بود که امنیت اخلاقی شهروندان و امنیت آنان در برابر بسیاری از گناهان تامین بود.برای نمونه وجود بن بست ها ،امکان تردد بیگانه ها را تقلیل داده و در مقابل زمینه ی نظارت عمومی بر شهر را تامین می کرد.اما سیمای عمومی ساختمان های مسکونی معاصر نه تنها این احساس و القا امنیت را به ساکنین و مردم متبادر نمی کند که فراتر از آن مردم را به زیستن در زندان های خودساخته(پشت میله ها)مجبور می کنند و به این ترتیب است که ساکنین از احساس امنیت و آرامش لازم برخوردار نیستند(ص118و 119،همان).
ارتباط با طبیعت:
جملگی خانه ها،مدارس،مساجد،کاروانسراها و عمارات خصوصی و عمومی در شهرهای تاریخی دارای حیاطی بودندکه به تناسب وسعت و عملکرد خویش،آب و گیاه و نورطبیعی و جریان هوا و حیوانات را در خود داشتند و به این ترتیب هر کدام پذیرای استفاده کنندگان خویش بودند(ص120،همان).
تذکر دهی:
شهر های تاریخی اولاً به دلیل مخفی داشتن یا عدم تحریک نیازهای مادی و ثانیاً از طریق متذکر شدن انسان به ارزش های معنوی این نقش را ایفا می کردند(ص120،همان).
تواضع:
شهر های تاریخی دارای کالبدی هماهنگ و بدون تفاخر و تمایزات خودستایانه ی مادی بودند و بارزترین ویژگی این بافت ها جدارهای ساده و یکنواخت آنها به سمت فضاهای عمومی بود.در عین سادگی ،استفاده از فرم های متنوع و احجام متفاوت نیز یکنواختی حاصل از محدودیت مصالح این بافت را منتفی می نمود(ص110،همان).
هویت:
هویت کالبدی شهر های تاریخی را عموماً در سادگی و فشردگی سیطره ی کالبد مسجد یا سایر اماکن عمومی و مذهبی بر شهر،وحدت کالبدی و عملکردی(در عین کثرت)،محله بندی،طبیعت گرایی،درون گرایی،هماهنگی و زیبایی آنها می توان به سهولت تمیزداد(ص111،همان).
حد و حریم:
بارزترین حرایم مخصوص واحد های مسکونی و فضاهای باز آنها بود.مکان گیری فضاهای مختلف یک خانه نسبت به خانه های مجاور و نسبت به فضاهای عمومی چه از نظر ارتفاع چه از نظر فاصله و چه از نظر ارتباط بصری و حتی از نظر بویایی و شنوایی به گونه ای بود که کمترین امکان ارتباط بین درون و بیرون ممکن بود.پس از آن بن بستها و کوی ها و حتی محلات بودند که با حدود تعریف شده شان امکان تجاوز نامناسب و ناخواسته به حریم خویش را تقلیل می دادند(ص122،همان)
قانون مندی:
ابن اخوه در اثر ارزنده ی خود،"آیین شهرداری" به موضوعاتی چون اوزان و مقادیر و رفتارهای عمومی و مناسبات مردم و حسن معاشرت و منع از تجاوز و تعدی مردم به یکدیگر و حتی منع از آزار رساندن به ستور و بهداشت عمومی می پردازد و حتی از خوار کردن طعام و منع اشکال مختلف سد معبر و بسیاری از موضوعات مربوط به زندگی جمعی و مدنی می پردازد.در گذشته به اداره ی انتظام بافت شهری حسبت و به مامورین اجرای آن محتسب می گفتند(ص124،همان).
هدایت:
کالبد شهرهای تاریخی فاقد ویژگی های وسوسه انگیز و گمراه کننده ای بود که در شهر های معاصر به وفور و به شدت رایج است.
اصلاح:
اصلاح زمین و آباد کردن آن در شهرهای تاریخی به وضوح مشاهده می شد.اولاً،تعیین محدوده ی شهر با حصارهای آن نظام توسعه ی درون زا را در خویش مستتر می داشت و خارج حصار برای فعالیت ها ی کشاورزی و باغداری که جلوه ای از آباد سازی زمین هستند مورد استفاده قرار می گرفت.ثانیاً،تمام ساخت و سازها در چارچوبی که سالها و قرنها حفظ می شد به انجام می رسید(ص125-126،همان).
تقوی:
تقوی در ابعادی چون ساخت و ساز و سیمای عمومی شهر،ایجاد فضاهای زمینه ساز اتقا و رعایت تقوی در اداره ی شهر و تنظیم روابط اجتماعی در شهر های تاریخی مشاهده می شود(ص126،همان).
کمال گرایی:
کمال گرایی در وجوهی همچون استفاده از مصالح بومی،احتراز از اسراف و فساد و تباهی و بطالت،استفاده بهینه از نیروی کار انسان،مصرف مواد و مصالح در جهت کمال بخشی و شرافت بخشیدن به ماده به منظور ارتقای کیفیت حیات و...بروز می یافت(ص127 و 128،همان).
احتراز از کبر:
احتراز از خودستایی و تحقیر دیگران در بافت شهرهای تاریخی ایران از ویژگی هایی است که در سادگی فرم ها و اشکال مصالح بومی و محدود و درونگرایی و حداقل استفاده از تزئینات بیرونی،ارتفاع هماهنگ ساختمانها،تجانس غیرمادی محلات و در وحدت کالبدی شهر مشهود بوده است.
ارجحیت معنویت بر مادیت:
در دوره معاصر دنیا و آخرت به عنوان دو قلمرو حیات جداگانه از یکدیگر منفک می شوند اما در گذشته و در حقیقت ادیان الهی چنین نیست.راه و مقصد یکی است و این امر در کالبد شهری تاریخی ایران بروز می یافته است(ص129،همان).
میانه روی:
این موضوع که هرگونه خروج از تعادلی اسراف تلقی می شود،از تعالیم قرآنی است.هر گونه فساد و تباهی در زمین و ضدیت با اصلاح آن از مصادیق اسراف محسوب میشود(ص130،همان).
حیا:
شهر تاریخی نه تنها از برهنگی و عریانی و نمایش خویش برای بیگانه بری بود که حتی زمینه ی تحریکات مادی و خودنمایی و تحقیر دیگران را به حداقل رسانده بود.حیا ی شهر تاریخی اجازه ی ریا و فریب را نمی داد و بسیاری از دریافت های بصری و صوتی و بویایی که امروزه در شهرها به وفور در دسترسی همگان اند بر مردمان آن شهرها مستور بود(ص131،همان)
عوامل بسیار گوناگونی از جمله مصالح و امکانات فنی، شیوه های معیشت، فرهنگ، نیاز ها و خواسته های استفاده کنندگان یا سازندگان در شکل دادن به هر فضای معماری نقش دارند. بنابراین بناهای تاریخی که غالباً در تطابق با شرایط زیستی جامعه شکل گرفته اند منعکس کننده ی برخی از روابط و الگو های رفتاری و اجتماعی و نحوه ی استفاده از فضا هستند. وجود ارتباطی گسترده و چند جانبه بین انسان و فضای زیست او موجب شده که رابطه ای کمابیش معنوی بین انسان با محیط زندگی او پدید آید. به همین سبب هر فضای معماری یا شهری نشان دهنده ی بعضی خصوصیات فرهنگی است که افکار، عقاید، خواسته ها و رفتارهای فردی و اجتماعی را نشان می دهد.
امروز بر خلاف گذشته بسیاری از روابط و علائق فرهنگی و معنوی بین انسان و فضای زندگی او کاهش یافته است. برای مثال در گذشته بسیار اتفاق می افتاد که چند نسل از یک خانواده در یک محله یا حتی در یک خانه در شهر زندگی کنند، و به آن احساس تعلق نمایند، اما امروزه مردم به
محله هایی نقل مکان می کنند که متناسب با سطح ثروت آنها باشد (صفحه 10، فضای ورودی در معماری سنتی ایران حسین سلطان زاده،مقدمه).
فضای ورودی در معماری:
فضای ورودی در معماری ایران دارای اهمیت خاصی بوده است. زیرا علاوه بر کارکرد ارتباطی، از لحاظ بصری و ادراکی نیز فضایی رابط بین یک بنا با فضاهای شهری است و غالباً معیاری برای تشخیص ارزش و هویت معماری و اجتماعی هر بنا به خصوص در شهر های دارای بافت پیوسته و متراکم به شمار می آمده است (صفحه 10 همان). بخش مهمی از سیر تکامل معماری کشور را می توان در همین فضا ها مشاهده کرد که اکنون نه تنها روند تکامل طراحی فضا های ورودی در معماری معاصر ایران متوقف شده، بلکه آثار موجود نشان دهنده ی یک روند نزولی و انحطاطی در بسیاری از موارد است (صفحه 10 همان). در احداث فضا های ورودی در معماری گذشته: اصولی نظیر حفظ محرمیت افراد خانواده، ورود با خضوع، ورود به تدریج، آسانی دسترسی به فضا های داخلی با ایجاد دشواری در آن، شاخص و خوانا نمودن بنا در سیمای شهر، ایجاد پیوند بین بنا های بزرگ و عمومی با فضای شهری در نظر گرفته می شد(صفحه12همان).
فضا های ورودی در مساجد:
مساجد جامع: مساجدی که از عالی ترین سطح معماری برخوردار و نماز جمعه تنها در آنها برگزار می شد. در شهر های کوچک یک و در شهر های بزرگ دو یا چند مسجد جامع وجود داشت (صفحه 34 فضای ورودی انواع بناها).
1.مساجد ناحیه ای: مسجدی که حوزه کارکردی آن یک یا دو محله از شهری بزرگ بوده.
2.مسجد محله: حوزه کارکردی یک محله
3.مسجد طایفه ای: که در قرن نخست هجری به دلیل اسکان قبایل در شهر های اسلامی وجود داشته، هر مسجد به یک طایفه متعلق بوده که بعد ها تبدیل به محلی شد.
4.مسجد نماز خانه ای
5.مسجد مخصوص اعیاد اسلامی
6.مسجد کنار گورستان: مراسم تدفین و نماز
7.مسجد- مقبره: برای شخصیت های مهم مذهبی
8.مسجد- مدرسه: کارکرد مشترک مدرسه و مسجد (صفحه 36)
در طراحی ورودی مساجد تامین دسترسی ماده به فضای صحن و شبستان طراحی شده که همراه با رعایت بهترین جهت شکل و الگو های رفتاری است (صفحه 36).
مدارس/ مزارها/ کاروانسراها اعم از کاروانسراهای شهری که امروزه سرا می نامند، سراهای کوچک و مسقف که تیمچه نام دارد و کاروانسراهای بیابانی که محل اقامت موقت مسافران بوده است،تمامی از این سبک معماری پیروی می کرده اند.
فضای ورودی کاروانسراها مخصوصاً آنها که در نقاط حساسی قرار داشتند به نحوی ساخته می شد که در برابر جمله راهزنان از استحکام کافی برخوردار باشند (صفحه 48 همان) و همچنین دسترسی به فضاهای بیرونی آسان باشد، بنابراین مسیرها مستقیم بود (صفحه 53 همان).
باغ/ کاخ ها/ خانه ها: خانه در بافت های شهری پیوسته متراکم و درونگرا فضایی خصوصی برای زندگی خانوادگی بود که اصل محرمیت در طراحی و احداث آن رعایت می شد تا افراد خانواده از دید اشخاص نامحرم محفوظ باشند. اکثر خانه ها تک هسته ای بودند و تعدادی دو هسته ای، یعنی متشکل از دو واحد تقریباً متمایز اما پیوسته (صفحه 60 همان). فضای ورودی به دلایل مذهبی و اجتماعی طوری طراحی می شد که افراد به طور ناگهانی وارد فضای خانه نشوند و از درگاه یا هشتی ورودی به فضای داخلی خانه دید مستقیم وجود نداشته باشد. از اهداف مهم در ساخت فضای ورودی خانه ها نه تسهیل حرکت بلکه کنترل آن و طولانی نمودن مسیر حرکت از بیرون به درون بود (صفحه 60 همان). در دوره ی قاجار سیاحی که به ایران آمده درباره ساده و کوچک بودن درها گفته: " درهای ورودی منازل بسیار کوچک و تا اندازه ای شبیه به دریچه های زندان است و اصلاً عجیب نیست که کسی که برای اولین بار وارد به یک شهر می شود راه را گم کند، چون اصلاً نمایی وجود ندارد (صفحه 62)". سکوهایی هم برای نشستن وجود داشت (صفحه 62).
حمام: هدف از ساخت ورودی جلوگیری از تبادل حرارتی ناخوشایند بین فضای بیرون و درون حمام بوده است و وارد شوندگان و خارج شوندگان در معرض تغییر ناگهانی هوا قرار نگیرند (صفحه 64 همان).
کارکرد های فضاهای ورودی:
1) تامین ارتباط و اتصال بین فضاهای درونی و بیرونی.از آنجا که ورود و خروج به هر بنای محصور و بسته از طریق فضای ورودی امکان پذیر است، فضاهای ورودی فضاهایی ارتباطی اند و اتصال دهنده ی یک بنا با محیط پیرامونش هستند (صفحه 172 کارکرد فضاهای ورودی).
2) نظارت بر ارتباط: از طریق وسایل آگاه کننده جداکننده نظیر کوبه (برای مردان) و حلقه (برای زنان) بر روی درهای ورودی. ورودی های جداگانه مردان و زنان در مسجدها، ورودی های جداگانه بخش اندرونی و بیرونی و همچنین طولانی کردن مسیر ورودی برای حفظ محرمیت در منازل و در شهرها برای تامین امنیت از شیوه های کنترل ارتباط است (صفحه 173 همان)
کارکردهای جنبی ورودی ها:
1) تجمع
2) بدرقه و استقبال از مهمانان و تازه واردان. پیامبر اکرم (ص) در این باره فرمودند:
"حق کسیکه داخل خانه می شود آنست که در وقت داخل شدن و بیرون رفتن پاره ای با او راه روند."
3) انجام برخی از مراسم و فعالیت های اجتماعی نظیر جشن های ملی و مذهبی، اعیاد، عزاداری ها
4) محل نصب کتیبه ها، فرمان ها و وقفنامه ها که اطلاعاتی درباره ی تاریخ احداث، بانی و سازنده بر آن حک شده بود (صفحه 179-173)
احکام، آداب و باورها درباره ی همسایگی:
یکی از احکام مربوط به همسایگی حفظ محرمیت خانواده و عدم ورود بدون اجازه به خانه می باشد که در قرآن نیز به آن اشاره شده است:
" به خانه های دیگران قبل از اینکه اجازه بگیرید وارد نشوید و در هنگام ورود به اهل خانه سلام کنید. اگر کسی در خانه نبود نباید وارد شد..."
حدیثی از امام صادق (ع) نیز به همین قضیه اشاره دارد:
" در خانه ات را ببند که شیطان در بسته را باز نخواهد کرد."
پیامبر اکرم (ص) هم درباره همسایه گفته اند:
" تا چهل سرای همسایه است و از حقوق همسایه آنست که از بام خانه او ننگری و اگر چوبی بر در دیوار تو نهد منع نکنی و راه ناودان او بسته نداری و اگر خاک پیش در سرای تو افکند جنگ نکنی" (صفحه 180).
آداب:
از آدابی که هنگام ورود به حریم خانه و خروج از آن مردم به آن معتقد بودند گفتن ذکر است که در احادیث دینی هم به آن اشاره شده است. برخی از درهای ورودی هم از اهمیت خاصی برخوردار می شد، مثل در عالی قاپو که مردم هنگام خروج از بنا عقب عقب حرکت می کنند و سلاطین صفویه سواره به آن داخل نمی شدند (صفحه 181 همان).
همسایگی:
امروزه با وجود اینکه ساختمانها هر روز ارتفاع می یابند،روابط همسایگی رو به زوال اند.در برخی مناطق مفهوم همسایگی پدیده ای در حال افول است.اما در صورت وجود این روابط هم تنها به مجاورت فیزیکی و در سطح روابط محدود کلامی مثل سلام و علیک و مسائل مربوط به آپارتمان معطوف است.آنچه که از آن به عنوان فرهنگ آپارتمان نشینی یاد می شود،خود باعث ایجاد موانعی در جهت گسترش روابط شده است.تعریف فرهنگ آپارتمان نشینی کسانی را شامل می شود که حقوق و تکالیف خویش را نسبت به همسایگان خود به بهترین نحو اجرا می کنند اما دامنه ی این مفهوم تا آنجا پیش رفته است که انسان را در اغلب موارد در ظرف محیطی خود محبوس ساخته و از مانع نفوذ به عرصه های خصوصی همسایگان خود شده است.
امروزه حتی مشاهده می شود همسایه ها با وجود بعد کم مسافتی ترجیح می دهند تا از وسایل ارتباط از راه دور برای برقراری رابطه با هم استفاده کنند.اغلب روابط محدود به مسائل ساختمان شده است.علیرغم مشکلات متعددی که افراد در زندگی خود دارند،همسایه ها سعی در پنهان کردن مشکلات از هم می کنند و از بروز غم ها و شادیها ی خود برای دیگران ابا دارند.آستانه ی تحمل افراد پایین است و در صورت ایجاد هرگونه مزاحمت کوچک و سرو صدایی به درگیری و مشاجره می پردازند.
کمتر اتفاق می افتد که افراد در برج های مسکونی تمامی همسایگان خود را بشناسند و با آنها روابط نزدیک داشته باشند.ساختمان ها کارکرد ارتباطی خود را تا حدود زیادی از دست داده اند.در گذشته روابط همسایگی در اتخاذ تصمیمات مهم نقش محوری ایفا می کردهرگاه یکی از اعضای ساختمان به شهرهای زیارتی مانند مکه یا کربلا سفر می کرد،اهالی ساختمان یا حتی محل در آزین بندی و استقبال از وی مشارکت می کردند.
در گذشته همسایه ها ساعاتی از روز را به با هم بودن اختصاص می دادند و در این ساعات گفتمان های خودمانی،مباحثه درباره ی مسائل سیاسی،اقتصادی و معیشتی ،اهداف و مقاصد مشترک رد و بدل می شد.خانه ها غالباٌ یک یا دو طبقه بود.بچه محل بودن یک ویژگی احترام آمیز و گاهی فراتر از ارتباط خویشی تلقی می شد و همراه با ایجاد نوعی احساس تعصب و جانبداری بود.زمینه های مشترک افراد زیاد بود و به عرصه های خصوصی هم کشیده می شد.میزان اعتماد به همسایه ها بالا بود.افراد هنگامی که به مسافرت می رفتند کلید خانه ی خود را به همسایه شان می سپردند تا در نبود آنها از خانه شان مراقبت کند.نوعی گرایش و تمایل برای شکل گیری جمع های کوچک محلی وجود داشت.گفتمان مردها غالباٌ درباره ی مسائل مربوط به محل،کوچه،تغییرات ایجاد شده،مشغله های کاری و معیشتی و اتفاقات مهم زندگی ،مسائل اقتصادی رایج و سیاست های دولتی و حکومتی مربوط می شد.گفتمان زنان معمولاٌ در ارتباط با مسائل مربوط به فرزندان،خانه داری،خویشی،مبادله اطلاعات ..ومحسوب می شد.در گذشته مفهوم همسایه با واژه هایی چون یاری رسانی،مشارکت و احساس دوستی و رفاقت همراه بود.
انبوه سازی،کوچک سازی و پیامدهای آن:
از روش هایی که برای تامین مسکن و رفع کمبودهای آن تبلیغ می شود،انبوه سازی و کوچک سازی است.روشهای انبوه سازی و کوچک سازی ریشه در تاریخ و شرایط خاص دارند.شاید بتوان سابقه ی آن را در دوران مصر باستان یافت که برای هزاران نفر کارگری که ساختن اهرام ثلاثه ی مصر را بر عهده داشتند،مجموعه های مسکونی متراکم و انبوه با حداقل امکانات بنا شده بود تا از گزند سرما و گرما محفوظ باشند(شهر و معماری اسلامی،فصل 6،نمونه هایی از الگوها،ایده ها و روشها،صفحه 280).
کوچک سازی و انبوه سازی به تعبیر امروزی ریشه در برنامه های مسکن شهرهای صنعتی اروپایی پس از انقلاب صنعتی دارد که در جهت تامین مسکن مهاجرین روستایی که برای کارگری به شهرها آمده بودند و در محیط های آلوده و غیر انسانی زندگی می کردند،به اجرا در آمدند.خانه های پشت به پشت که فاقد فضاهای باز و نورگیری و تهویه ی مناسب بودند،ز مصادیق این طرح هستند(صفحه 281،همان).
ارزیابی کیفی ایده ی انبوه سازی و کوچک سازی مستلزم داشتن معیارها ی بومی است.اما از آنجا که این طرح ها الگوهای وارداتی بیگانه محسوب می شوند،طبعاٌ ماخوذ از جهان بینی و فرهنگ آنها بوده و پاسخ گوی ارزشهای آنهاست.بنابراین باید نسبت به بومی کردن آنها و نسخه ی ایرانی آن مد نظر قرار گیرد.این معیارها بر پایه ی "نیازهای سه گانه ی انسان"،"غایت و نهایت زندگی وی"،"شرایط راهسپاری به سمت غایت حیات" و "ویژگی های محیط زندگی مطلوب در فرهنگ ایرانی" استوار شده است(صفحه 283،همان).
تبعات انبوه سازی و کوچک سازی:
تبعات طرح انبوه سازی و کوچک سازی در سه قلمرو آثار انسانی،آثار فرهنگی و اجتماعی و آثار محیطی و کالبدی قابل طبقه بندی هستندصفحه 283،همان)
آثار انسانی:
احساس غربت،تنهایی و گمنتمی انسان ها و جدایی شان از یکدیگر که عامل بروز بسیاری از ناهنجاری ها و بزهکاریها است.رشد اندیشه های فردگرایانه،بحران هویت و مشکلات فرهنگی،اختلال امنیت انسان جملگی از مهمترین تبعات احساس غربت هستند(صفحه 288،همان)همسان کردن و همسان دیدن انسان ها که زمینه ی اجرای طرح های انبوه است نیز طبعات منفی خود را دارد.این طرح ها به شخصیت فرهنگی افراد و خانواده توجهی نداشته و حداکثر آن که آنها را بر اساس تعداد اعضای خانوار،در آمد و ثروت طبقه بندی
می کند.این روند ادامه ی تفکری است که خانه و مسکن را ماشین پنداشته و به مرور با استحاله ی انسان،به نگرش به او به عنوان ماشین می انجامد(صفحه289،همان).
آثار فرهنگی و اجتماعی:
ازدحام و تراکم بالای سنی که سبب تقلیل آشنایی ها می گردد،زمینه و بستر مناسبی برای تضعیف اصول اخلاقی می باشد.به این ترتیب زمینه ی انجام جرم و گناه به دلیل کاهش یا احساس فقدان کنترل های اجتماعی و فرهنگی فراهم می گردد.زوال ارزش های متعالی فرهنگی جامعه به سمت معیار های فرهنگ مادی و بیگانه نتیجه ی دیگر الگوهای وارداتی و غیربومی است(صفحه 290،همان).کاهش مراتب مختلف امنیت نیز از تبعات منفی اجتماعات بزرگ معاصر است.ایجاد فضاهای عمومی غیر محصور و قابل دسترس همگان در هر زمان به ویژه که قابل کنترل نبوده و نظارت عمومی بر آنها ممکن نباشد از زمینه های تقلیل امنیت است(صفحه 291،همان).باید توجه داشت که مسکن به عنوان ظرف فعالیت و حیات خانواده در ارتقای کیفیت حیات نقش اساسی ایفا می کند(صفحه290،همان).
آثار محیطی و کالبدی:
پروژه های بزرگ انبوه سازی در شهر ها از جهات بسیاری آثار زیانباری بر محیط زیست انسان دارند(صفحه291،همان).اول به این خاطر که حاشیه ی شهرها عموماٌ زمین های کشاورزی می باشند.همچنین به دلیل مهاجرت روستائیان به شهر،محیط های پر جمعیت و هم مکان های با جمعیت تقلیل یافته دچار بحران و تخریب های زیست محیطی می شوند.انواع آلودگی ها ی صوتی ناشی از تراکم انسانی و عدم توجه به عایق کردن ساختمانها در برابر نفوذ اصوات و الودگی های بصری چشم انداز ساختمان ها از طریق مشاهده ی اضافات و پوشاندن بالکن ها،کشیدن بند لباس و انبار کردن وسایل اضافی به شدت رواج دارد.یکنواختی حاصل از متحد الشکل بودن فرم ها،اشکال،مصالح،ابعاد و ...از دیگر تبعات منفی انبوه سازی است.عدم صلاحیت فنی سازندگان،تمایل به حداکثر بهره ی اقتسادی،اضمحلال بافت های تاریخی و افزایش بافتهای فرسوده ی شهری،جزئی و تک بعدی نگری از دیگر مصادیق آثار ممحیطی و کالبدی هستند(صفحه 293-294،همان).
منبع:چشم انداز ارتباطات