هدف از تحقيق: درختاني که به علل مختلف حياتي و غيرحياتي به حالت خشک درآمده و به صورت سرپا يا افتاده در جنگل باقي ميمانند، خشكهدار ناميده ميشوند. خشكهدار يكي از اجزاي مهم جنگهاي طبيعي است و به عنوان يكي از جنبههاي مهم شكلگيري تنوع زيستي براي گونههاي زيادي در رويشگاه جنگلي است. براي مثال بيمهرگان خاكزي، گلسنگها، پرندگان و پستاندارن به عنوان منبع غذايي يا پناهگاه به خشكهدارها وابستهاند (هی و همکاران، 2000 و لایهو و پرسکوت، 2004 و استیون، 1997). خشكهدار افتاده و كندهها محيط پرستاري براي تجديد حيات جنگل در اكوسيستمها سرد، بورآل و جنگلهاي كوهستاني فراهم مينمايند (سفيدي و همكاران، 1386، تاکاهاشی و همکاران، 2000، هوفگارد، 2000 و موتا و همکاران، 2006). خشكهدار بر ميكروكليما اثر ميگذارد و ميتواند به عنوان مولفهي مهمي در پريودهاي خشكي نقش بازي كند (استیون، 1997 و هارمون، 1986). خشكهدار همچنين در ذخيرهسازي بلند مدت مواد غذايي نقش دارد (گارت و همکاران، 2008، کنان و همکاران، 1993) و بطور معنيداري محتواي كربن ذخيره اكوسيستم جنگلي را بالا ميبرد و در فرايند هوميفيكاسيون بطور پيوسته مقداري مواد آلي براي خاك فراهم مينمايد (ویلک و همکاران، 2005، چارلس و همکاران، 2007، هارمون، 2001). براي آنكه بتوان از خشكهدار در مديريت جنگل حداكثر استفاده را نمود، لازم است فاكتورهاي موثر بر كيفيت، كميت و ديناميك آن شناخته شود (روبینو و کارثی، 2003). كميت خشكهدار بطور طبيعي در جنگلهاي مديريت شده كمتر از جنگلهاي مديريت نشده است (فلر، 2003، جیمورا و همکاران، 2008). علاوه بر اين خشكهدارها در جنگلهاي مديريت شده عموماً شامل شاخههاي كوچك يا كندههاي كوتاه است و امكان يافتن كندههاي بزرگ كمتر است (وودال و ناگال، 2006، کرویز و همکاران، 1999). در جنگلداري پايدار كه حفظ تنوع زيستي نيز مد نظر است، تلاش ميشود كه كميت و كيفيت خشكهدار در جنگلهاي مديريت شده افزايش يابد. در اروپا، حجم خشكهدارهاي سرپا و افتاده بعنوان يك راهنما براي مديريت جنگل پايدار در نظر گرفته ميشود (ملاك 4: نگهداري، حفاظت و بهبود متناسب تنوع زيستي در اكوسيستمهاي جنگلي) (ام. سی. پی. اف. ای، 2003) و در جنگلهاي دست خورده زاگرس تعداد خشکهدارها شاخص مهمي در تعيين ميزان تخريب جنگل ميباشد (حسينزاده و همکاران، 1383). اما در جنگلهاي بکر خشکهدارها و درختان زنده در کنار هم حضور دارند و لذا وجود خشکهدار نميتواند شاخص تخريب يافتگي جنگل باشد (مهاجر، 1381). در اكوسيستم هيركاني جنگلهاي راش و راش آميخته غالب ميباشند و بخاطر همين جالب است كه تخميني از حجم خشكهدار طبيعي در اين جنگلها انجام شود. بهرحال رويشگاههاي طبيعي و دست نخورده راش كمتر يافت ميشود و بنابراين ذخيرهگاههاي راش به عنوان رفرنس براي سطح (حد) طبيعي خشكهدار داراي اهميت است. اين مقاله با هدف ارائه وضعيت خشكهدار در جنگلهاي دست نخورده راش آميخته شرق هيركاني انجام شده است تا بوسيله ارائه نمودن اطلاعات از سطح خشكهدار جنگلهاي راش شاخصي را در دسترس حافظين محيط زيست جنگل و تنوع زيستي قرار دهد. از طريق مقايسه نتايج اين تحقيق با ساير تحقيقات داخلي و خارجي نيز پتانسيل رويشگاهها مقايسه شده است.
سابقه تحقيق: تحقيقات جنگلهاي بکر راش منطقه واز نشان داد که حدود 67/32 متر مکعب در هکتار خشکهدار در اين منطقه وجود داشته است که اين ميزان نسبت به حجم سرپا تنها سه و نيم درصد است. همچنين 23 درصد از حجم خشکهدارها را درختان خشک سرپا و و 77 درصد را درختان خشک افتاده تشکيل داده بودند (حبشي، 1376). ميزان درختان خشک سرپا و افتاده از اين لحاظ اهميت دارد که هرچه حجم درختان افتاده بيشتر باشد به اين معنا خواهد بود که خشکهدارهاي بيشتري مراحل تجزيه اوليه را پشت سر گذاشته اند و زودتر به خاک باز ميگردند. محمدنژاد کياسري و رحماني (1380) تاثير خشكهدارها بر فراواني تجديد حيات طبيعي در جنگل آميخته راش و ممرز در سري جمالالدين كلا–مازندران بررسي كردند و اين نتايج حاصل شد كه فراواني نهالهاي راش نسبت به فراواني ممرز و ساير گونهها داراي تفاوت معنيداري بوده ولي اختلاف بين فراواني نهالهاي ممرز با ساير گونهها معنيدار نبوده است. ذوالفقاري (1383) در بررسي اكولوژيكي و جنگلشناسي خشكهدارهاي جنگل خيرودكنار نوشهر در بخش چلير، حجم سرپاي جنگل راش ممرزستان را 22/349 متر مكعب در هكتار برآورد نمود. در اين جنگل 5/16 متر مكعب در هكتار خشكهدار وجود داشت كه از اين حجم 26% را خشكهدار سرپا و 74% را خشكهدار افتاده تشكيل ميداد. وي همچنين مشخص كرد كه بين نهالهاي موجود در كنار خشكهدارها با درجات پوسيدگي مختلف، تفاوت معنيدار آماري وجود ندارد. جديدترين تحقيق در زمينه وضعيت کمي و کيفي خشكهدارها در يک جنگل تحت مديريت آﻣﻴﺨﺘﺔ راش و ممرز در بخشهاي پاتم و نمخانه در جنگل خيرودکنار نوشهر انجام شد و مشخص گرديد 03/68 درصد از حجم خشكهدارها را خشكهدار افتاده و 97/31 درصد را خشكهدارهاي سرپا به خود اختصاص دادهاند (سفيدي، 1386). در اين تحقيق در دو پارسل مورد مطالعه حجم خشكهدارها به ترتيب 22/3 و 17/5 متر مكعب در هكتار و تعداد آنها 1/2 و 5/2 اصله در هكتار برآورد گرديد.
http://sylvan.blogfa.com/
سابقه تحقيق: تحقيقات جنگلهاي بکر راش منطقه واز نشان داد که حدود 67/32 متر مکعب در هکتار خشکهدار در اين منطقه وجود داشته است که اين ميزان نسبت به حجم سرپا تنها سه و نيم درصد است. همچنين 23 درصد از حجم خشکهدارها را درختان خشک سرپا و و 77 درصد را درختان خشک افتاده تشکيل داده بودند (حبشي، 1376). ميزان درختان خشک سرپا و افتاده از اين لحاظ اهميت دارد که هرچه حجم درختان افتاده بيشتر باشد به اين معنا خواهد بود که خشکهدارهاي بيشتري مراحل تجزيه اوليه را پشت سر گذاشته اند و زودتر به خاک باز ميگردند. محمدنژاد کياسري و رحماني (1380) تاثير خشكهدارها بر فراواني تجديد حيات طبيعي در جنگل آميخته راش و ممرز در سري جمالالدين كلا–مازندران بررسي كردند و اين نتايج حاصل شد كه فراواني نهالهاي راش نسبت به فراواني ممرز و ساير گونهها داراي تفاوت معنيداري بوده ولي اختلاف بين فراواني نهالهاي ممرز با ساير گونهها معنيدار نبوده است. ذوالفقاري (1383) در بررسي اكولوژيكي و جنگلشناسي خشكهدارهاي جنگل خيرودكنار نوشهر در بخش چلير، حجم سرپاي جنگل راش ممرزستان را 22/349 متر مكعب در هكتار برآورد نمود. در اين جنگل 5/16 متر مكعب در هكتار خشكهدار وجود داشت كه از اين حجم 26% را خشكهدار سرپا و 74% را خشكهدار افتاده تشكيل ميداد. وي همچنين مشخص كرد كه بين نهالهاي موجود در كنار خشكهدارها با درجات پوسيدگي مختلف، تفاوت معنيدار آماري وجود ندارد. جديدترين تحقيق در زمينه وضعيت کمي و کيفي خشكهدارها در يک جنگل تحت مديريت آﻣﻴﺨﺘﺔ راش و ممرز در بخشهاي پاتم و نمخانه در جنگل خيرودکنار نوشهر انجام شد و مشخص گرديد 03/68 درصد از حجم خشكهدارها را خشكهدار افتاده و 97/31 درصد را خشكهدارهاي سرپا به خود اختصاص دادهاند (سفيدي، 1386). در اين تحقيق در دو پارسل مورد مطالعه حجم خشكهدارها به ترتيب 22/3 و 17/5 متر مكعب در هكتار و تعداد آنها 1/2 و 5/2 اصله در هكتار برآورد گرديد.
http://sylvan.blogfa.com/