مشاعرۀ سنّتی

[IRANIAN VOCAL]

من که بحثی ندارم دوست خوبم، پست قبل رو هم به مزاح گفتم. تذکر من از این باب بود که شکل کلی مشاعره سنتی حفظ بشه، بداهه گویی به نظر من خیلیم عالیه، حتی اگه بعضا مشکل داشته باشه اما نباید پست ها به نحوی باشه که تاپیک رو از شکل خودش خارج کنه، چون این تاپیک مخاطبش خاصه.

مخاطب خاص؟؟؟؟؟؟
دوست خوبم اسم این تاپیک "مشاعره سنتی" هستش و منحصر به شعر شعرای نامدار یا شاعری مثل حافظ و سعدی نیست.
اگه کسی بتونه قواعد شعری رو درست اجرا کنه و شعر درست و خوبی بنویسه،چه اشکالی داره؟؟؟؟
اگه منظور شما اشعار طنز باشه که من اطلاعی ندارم آیا در این تاپیک اشعار ظنز ممنوعه یا نه...
اگه ممنوع باشه به بنده اطلاع بدین که طنز پردازی نکنیم و اشعاری با مضمون های دیگه بنویسیم.ممنون میشم اگه اطلاعات دقیق بدین.

همگی دوستان خسته نباشید

 

[baran 2012]

من معذرت میخوام منظوری نداشتم، آخه قبلا هم چند نفر اعتراض کرده بودن به این مسئله، من فقط گفتم مثل اون تاپیک برا بداهه گفتن و شوخی کردن بهتره

نه خواهش میکنم ،من ندیدم دوستان دیگه اعتراض کنن ؟ اخه اینجا یه تاپیک قدیمی زیاد این جا امدیم حس و حال بهتری داریم تا بریم یه تاپیک جدید و تمام سعیونم اینه اصول تاپیک برهم نزنیم یعنی شعر درست بگیم

 

[modir banoo]

نه هرکه چهره برفروخت دلبری داند
نه هر که سر بتراشد قلندری داند

دارد تمام عشق من از دست می رود
انگیزه های زیستن از دست می رود

 

[mehdi.chem]

نه خواهش میکنم ،من ندیدم دوستان دیگه اعتراض کنن ؟ اخه اینجا یه تاپیک قدیمی زیاد این جا امدیم حس و حال بهتری داریم تا بریم یه تاپیک جدید و تمام سعیونم اینه اصول تاپیک برهم نزنیم یعنی شعر درست بگیم

آخریش درست چند روز پیش خانوم vinca بودن که اعتراض کردن.
بداهه درست گفتنش خیلی هم خوبه، بگید حتما بگید.
بازم میگم من واقعا منظوری نداشتم.

 

[baran 2012]

مخاطب خاص؟؟؟؟؟؟
دوست خوبم اسم این تاپیک "مشاعره سنتی" هستش و منحصر به شعر شعرای نامدار یا شاعری مثل حافظ و سعدی نیست.
اگه کسی بتونه قواعد شعری رو درست اجرا کنه و شعر درست و خوبی بنویسه،چه اشکالی داره؟؟؟؟
اگه منظور شما اشعار طنز باشه که من اطلاعی ندارم آیا در این تاپیک اشعار ظنز ممنوعه یا نه...
اگه ممنوع باشه به بنده اطلاع بدین که طنز پردازی نکنیم و اشعاری با مضمون های دیگه بنویسیم.ممنون میشم اگه اطلاعات دقیق بدین.

همگی دوستان خسته نباشید

ممنون از همراهیتون ،شمام خسته نباشید

 

[mehdi.chem]

دارد تمام عشق من از دست می رود
انگیزه های زیستن از دست می رود

دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود

 

[modir banoo]

مخاطب خاص؟؟؟؟؟؟
دوست خوبم اسم این تاپیک "مشاعره سنتی" هستش و منحصر به شعر شعرای نامدار یا شاعری مثل حافظ و سعدی نیست.
اگه کسی بتونه قواعد شعری رو درست اجرا کنه و شعر درست و خوبی بنویسه،چه اشکالی داره؟؟؟؟
اگه منظور شما اشعار طنز باشه که من اطلاعی ندارم آیا در این تاپیک اشعار ظنز ممنوعه یا نه...
اگه ممنوع باشه به بنده اطلاع بدین که طنز پردازی نکنیم و اشعاری با مضمون های دیگه بنویسیم.ممنون میشم اگه اطلاعات دقیق بدین.

همگی دوستان خسته نباشید

نشو ناراحت ای وکال زیبا
تو باید باز گویی شعر زیبا
اصن فرقی نداره اینجا یا آن جا
ما بازم شعر میگیم هرجا و هرجا






شما هم خسته نباشید

 

[modir banoo]

دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود

د


دانه بهتر دز زمین نرم بالا می کشد
سرفرازی بیشتر چون خاکساری بیشتر

 

[baran 2012]

آخریش درست چند روز پیش خانوم vinca بودن که اعتراض کردن.
بداهه درست گفتنش خیلی هم خوبه، بگید حتما بگید.
بازم میگم من واقعا منظوری نداشتم.

من متوجه پیام ایشون نشدم،حالا که گذشت ...
ایرادی نداره،موفق باشید

 

[mehdi.chem]

نشو ناراحت ای وکال زیبا
تو باید باز گویی شعر زیبا
اصن فرقی نداره اینجا یا آن جا
ما بازم شعر میگیم هرجا و هرجا






شما هم خسته نباشید

منم یه شعر از خودم بگم که بدونید من مخالف بداهه گفتن نیستم:

وقتی که شاعر بذر شعری را بکارد
از دست شاعر آسمان هم درد دارد
آخر مگر رویاندنش سهل است و آسان؟
باید که هر دم بر سرش باران ببارد

 

[sahar-architect]

در دکان همه باده فروشان تخته است
آن که باز است همیشه در میخانه توست

 

[mehdi.chem]

در دکان همه باده فروشان تخته است


آن که باز است همیشه در میخانه تست

تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است

 

[sahar-architect]

تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح


به یاد چشم تو گیرند جام صهبا را

 

[mehdi.chem]

تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح


به یاد چشم تو گیرند جام صهبا را

آن که ناوک بر دل من زیرچشمی میزند
قوت جان حافظش در خنده زیر لب است

 

[modir banoo]

منم یه شعر از خودم بگم که بدونید من مخالف بداهه گفتن نیستم:

وقتی که شاعر بذر شعری را بکارد
از دست شاعر آسمان هم درد دارد
آخر مگر رویاندنش سهل است و آسان؟
باید که هر دم بر سرش باران ببارد

عالی بود

تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح


به یاد چشم تو گیرند جام صهبا را

از گلوی خود بریدن وقت حاجت همت است
ورنه هر کس وقت پیری پیش سگ نان افکند

 

[modir banoo]

آن که ناوک بر دل من زیرچشمی میزند
قوت جان حافظش در خنده زیر لب است

تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
ما که خفتیم همه بیدار شدند

 

[sahar-architect]

آن که ناوک بر دل من زیرچشمی میزند
قوت جان حافظش در خنده زیر لب است

تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری

وفای عهد من از خاطرت به درنرود

 

[modir banoo]

تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری

وفای عهد من از خاطرت به درنرود

دلی کز معرفت نور و صفا دید
به هر چیزی که دید اول خدا دید

 

[sahar-architect]

دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود

 

[mehdi.chem]

دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

 

[sahar-architect]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

 

[mehdi.chem]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد

 

[sahar-architect]

دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد

دل با امید وصل به جان خواست درد عشق
آن روز درد عشق چنین بی دوا نبود

 

[mehdi.chem]

دل با امید وصل به جان خواست درد عشق
آن روز درد عشق چنین بی دوا نبود

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان ز او شدم بی سر و سامان که مپرس

 

[sahar-architect]

سخت میترسم به حیرت انتظارم بگذرد

رفته باشم از خود آن ساعت که یارم بگذرد

 

[vinca]

سخت میترسم به حیرت انتظارم بگذرد

رفته باشم از خود آن ساعت که یارم بگذرد

دل زان بت پیمان گسلم می‌سوزد
برق غم او متصلم می‌سوزد

از داغ فراق اگر بنالم چه عجب
یاران چه کنم، وای دلم می‌سوزد

 

[sahar-architect]

دل زان بت پیمان گسلم می‌سوزد
برق غم او متصلم می‌سوزد

از داغ فراق اگر بنالم چه عجب
یاران چه کنم، وای دلم می‌سوزد

دل به دلداران سپردن کار هر دلدار نیست

من به تو جان میسپارم دل که قابل دار نیست

 

[mehdi.chem]

دل به دلداران سپردن کار هر دلدار نیست

من به تو جان میسپارم دل که قابل دار نیست

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 

[IRANIAN VOCAL]

نشو ناراحت ای وکال زیبا
تو باید باز گویی شعر زیبا
اصن فرقی نداره اینجا یا آن جا
ما بازم شعر میگیم هرجا و هرجا






شما هم خسته نباشید

مرسی مدیر بانو.لطف داری

 

[IRANIAN VOCAL]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

هر گه که بسوزد جگرم دیده بگرید ............................. واین گریه نه آبی است که آتش بنشاند