لویس مامفورد Lewis Mumford

DDDIQ

مدیر ارشد
برگرفته از وبسایت انسان شناسی و فرهنگ






لویس مامفورد، برنامه ریز شهری، مورخ، جامعه شناس، مدافع منطقه، منتقد معماری به عنوان یکی از بزرگترین شهرشناسان قرن 20 شناخته شده است. وی درطول زندگیش مخالف کارهای عمومی در مقیاس وسیع بود واغلب نوشته های او در ارتباط با تاثیر ساختمانها بر روی شرایط انسان و محیط هستند.
قابل توجه ترین آثار او " شهر در تاریخ " بوده است، که جایزه کتاب ملی را در سال 1961دریافت کرد. مامفورد در تعدادی از دانشگاه های معتبر تدریس می کرد، و بیش از 30 سال به عنوان منتقد معماری برای " New Yorker " خدمت کرد. در سالهای بعد، چندین افتخار مهم شامل مدال آزادی ایالات متحده و لقب شوالیه امپراطوری بریتانیا، به او اهدا شد .
مامفورد 19 اکتبر 1895 در فلاشینگ نیویورک متولد شد، در پیاده رویهای آخرهفته با پدربزرگ آلمانی اش، تقریبا با همه بخشهای منهتن آشنا شد. زمانی که او 20 سال داشت، به بررسی و کشف شهر با پای پیاده می پرداخت و از زندگی در شهریادداشت بر می داشت و ساختمانهای شهر، پل ها، خیابانها و نقشه های خیابانها را مطالعه می کرد و نمونه هایی برای یک بررسی زمین شناختی غیرحرفه ای منهتن جمع آوری می نمود. او برخلاف آنهایی که برای یک مدرک تحصیل می کردند، با تمرکز بر روی موضوع های مورد علاقه اش در کالج شهر، دانشگاه کلمبیا و مدرسه جدید تحصیل کرد.
مامفورد اولین کتابش به نام " The Study of Utopia " را در سال 1922 منتشر کرد ودر سال 1927ویرایشگرAmerican Caravan شد. در طول آن سالها، اودر بنیان گذاری انجمن برنامه ریزی منطقه ای امریکا همکاری کرد. در دهه 1950 او با Robert Moses علیه طرحهایی برای گذشتن یک جاده ازمیان پارک Washington Square ونیز دیگر پروژه های عظیم نوسازی شهری که بیم داشت کیفیت شهرها را نابود خواهند ساخت، می جنگید.
مامفورد یک مدافع و بشردوست در طول زندگی اش بود و به صحبت کردن علیه بی عدالتی های اجتماعی اعتقاد داشت . در مقالهNew Republic به نام Call to Arms(1938)، و کتابهایش به نام Men Must Act(1939) و Faith for Living(1940)، وی ایالات متحده را برای متعهد شدن جهت کمک به دیگردموکراتها در مقابله با حملات قدرتهای تمامیت خواه برانگیخت.
مامفورد ایالات متحده امریکا را مجبورکرد جهت پیمان به دیگر دموکراتها در دفع حملات قدرتهای تمامیت خواه . پس از جنگ جهانی دوم ، که پسرش در آن کشته شد ، مامفورد علیه بمب اتمی در دانشگاه استنفورد، دانشگاه کالیفرنیای شمالی و دانشگاه پنسیلوانیا سخنرانی کرد. اودرسال 1951در دانشگاه کلمبیا سخنرانیهای Bampton را ارائه داد. در اوایل دهه 1960، مامفورد علیه درگیری ایالت متحده در ویتنام اعتراض کرد،دوپیش از کمیته فرعی سنای امریکا، به تاثیرات منفی نوسازی شهری شهادت داد.
در میان دستاوردهای عظیمش، او در تهیه گزارشهای برنامه ریزی برای شهرها و شهرکها، از Honoluluتا Oxford انگلستان موثر و راهگشا بود. مامفورد 26 ژانویه 1990 در خانه اش واقع در Amenia، در نیویرک فوت کرد. کتابخانه دانشگاه پنسیلوانیا نگهدارنده رسمی نامه ها و مقاله های اوست، و یک وب سایت شامل یک کتاب شناسی از نوشته های او ولیستی ازمنابع بزرگ، دیگر نوشته های مامفورد ایجاد کرده است
http://www.library.upenn.edu/special/mumford





برخی از آثار ارزشمند مامفورد عبارتند از :
(داستان آرمان شهر )The Story of Utopias. New York: Boni and Liveright, 1922.
مطالعه تمدن و معماری امریکایی) (چوب و سنگ:Sticks and Stones: A Study of American Architecture and Civilization.
New York: Boni and Liveright, 1924.
(روزطلایی:پژوهشی درفرهنگ و تجربه امریکایی)The Golden Day: A Study in American Experience and Culture.
New York: Harcourt Brace and Co., 1926.
(هرمان ملویل)Herman Melville. New York: The Literary Guild of America, 1929.
(دهه های قهوه ای: مطالعه هنرها در امریکا)The Brown Decades: A Study of the Arts in America,1865-1895.
New York: Harcourt Brace and Co., 1931.
(فنون و تمدن)Technics and Civilization. New York: Harcourt Brace and Co., 1934.
(فرهنگ شهرها)The Culture of Cities. New York: Harcourt Brace and Co., 1938.
(مردان باید دست به کار شوند)Men Must Act. New York: Harcourt Brace and Co., 1939
( اعتقاد برای زندگی)Faith for Living. New York: Harcourt Brace and Co., 1940.
(جنوب در معماری )The South in Architecture. New York: Harcourt Brace and Co., 1941.
(وضعیت انسان)The Condition of Man. New York: Harcourt Brace and Co., 1944.
(توسعه شهری:مطالعاتی در فروپاشی و بازسازی) City Development: Studies in Disintegration and Renewal.
New York: Harcourt Brace and Co., 1945
در مورد سیاستها و آموزش) (ظوابط برای بقا:جستارها،سخنرانی ها،وادبیاتValues for Survival: Essays, Addresses, and Letters on Politics and Education. New York: Harcourt Brace and Co., 1946.
(خاطرات سبز:داستان گدس)Green Memories: The Story of Geddes. New York: Harcourt Brace and Co., 1947.
(هدایت زندگی)The Conduct of Life. New York: Harcourt Brace and Co., 1951.
(هنروفنون)Art and Technics. New York: Columbia University Press, 1952
(به نام اعتدال)In the Name of Sanity. New York: Harcourt Brace and Co., 1954.
(از زمین تا)From the Ground Up. New York: Harcourt Brace World, 1956.
(تحول انسان)The Transformations of Man. New York: Harper and Row, 1956.
(شهر در تاریخ:آغاز،تحول وچشم اندازهای آن)The City in History: Its Origins, Its Transformations, and Its Prospects.
New York: Harcourt Brace and World, 1961.
(بزرگراه و شهر)The Highway and the City. New York: Harcourt Brace and World, 1963.
(چشم انداز شهر)The Urban Prospect. New York: Harcourt Brace Jovanovich, 1968.
(افسانه ماشین)The Myth of the Machine:
Vol. I, Technics and Human Development. New York: Harcourt Brace
Jovanovich, 1967;
(قدرت پنتاگون)Vol. II, The Pentagon of Power. New York: Harcourt Brace Jovanovich,1970.
(تفاسیر و پیش بینی ها )Interpretations and Forecasts 1922-1972. New York: Harcourt Brace
Jovanovich, 1972.
(دریافتها و حمایتها:تاملات برای یک زندگی نامهFindings and Keepings: Analects for an Autobiography. New York: Harcourt
Brace Jovanovich, 1975.
(روزها و کارهای من:وقایع نامه شخصی)My Works and Days: A Personal Chronicle. New York: Harcourt Brace
Jovanovich, 1979.
(خلاصه ای از زندگی:زندگی نامه لویس مامفورد)Sketches from Life: The Autobiography of Lewis Mumford. New York: Dial
Press, 1982.
(مشاور چاپ لویس مامفورد)The Lewis Mumford Reader. Donald L. Miller, ed. New York: Pantheon Books, 1986.

منابع :
http://www.albany.edu
http://www.nd.edu
 

DDDIQ

مدیر ارشد
لوئیس مامفورد و دیدگاه "شهر مهد تمدن و فرهنگ"

لوئیس مامفورد و دیدگاه "شهر مهد تمدن و فرهنگ"

شهر ساز آمریکایی(لوئیس مامفورد) از زندگی شهری دید گاهی متفاوت از دیدگاه ویرث داشت . طرفداران عقاید مامفورد بر نقش های اجتماعی و متقابل که در عملکردهای شهری ظهور می نمایند ، تاکید دارند .
او عقاید طرفداران ویرث را که بر برتری شهر ها در پرورش روابط فاقد هویت بشری اتفاق نظر داشتند را معتبر نمی دانست ، بلکه بالعکس او معتقد بود که روابط اولیه بسیار مهم در شهرها باعث نو آوری های اجتماعی و روابط جدید گردیده است.
برای مامفورد زندگی شهری زندگی ای خلاق و نمایشی بوده و شهر مهد تمدن هایی است که برای قرون متمادی منبع ظهور و بروز ابداعات بسیاری بوده است . او بر این عقیده استوار بود که شهر نمایشی از فعالیتهای اجتماعی است و کلیه عملکرد های شهری بدلیل رخ دادن در محیط های شهری (مثلاً خیابان های شهر ) ، شدت بیشتری به خود می گیرند. لوئیس مامفورد معتقد بود که تعاملهای اجتماعی سنگین در شهرها به مثابه شریانهای زندگی شهری می باشند ، که بر نظرات کلیه شهرسازان تاثیر می گذارد. .به عنوان مثال ژان ژاکوبز ایده شهرهای پیاده و نقش مهم فرهنگ خیابان ها را قویا مورد حمایت قرارداد. (همانند ویلیام .اچ وایت )
شهر ساز فرانسوی رولند بارث زندگی فشرده را در مرکز شهر مورد نظاره قرار داده و آن را نمونه ای از شهوترانی می داند که تنوع انسانی بر آن غالب شده و انسانها می توانند همنوعان خود را از فاصله ای مطمئن مورد مشاهده و مطالعه قرار می دهند. (گاتدنیر) این نظریه به نوعی خیال پردازی و هیجانات انسانی را مورد تحریک قرار می دهد.
طراحانی چون الن ژاکوبس و دونالد اپلیارد بر اهمیت نقش خیابان در فرهنگ شهری تاکید نموده اند ، که این عقیده آنها ، توسط شهر سازان اخیر مورد بسط و گسترش واقع گردیده است. لازم بذکر است که لوییس مامفورد و وایت ، مکانهای عمومی شهری را همانند سکوی نمایش تئاتر دانسته که ساکنین شهر ها می توانند از فرهنگ شهری عمل و تعامل در این صحنه بهره جویند.
از یک منظر مامفورد و ویرث هم عقیده اند در مجموع شهر ، توسط هر دوی این کارشناسان به عنوان فضایی محدود مورد اتفاق نظر واقع شده است . روابط اجتماعی در داخل موسسات اجتماعی و گروههای اجتماعی دسته بندی شده است هر چند که در گذشته ارتباطات قومی - همسایگی بعنوان اجتماعات تجاری و داوطلبانه تلقی می شد و بسیاری از ترکیبات گروهی از این دست ، باعث ظهور خروجی هایی از قبیل اجتماعات و گردهمایی های ثابتی می شده اند . مامفورد اعلام می دارد که مهمترین علائم فیزیکی ثبوت شهرها عبارتند از :سایت های محدود ، پناهگاهی ماندگار و امکانات دائمی تولید مبادله وانبار داری .
ممهمترین علائم اجتماعی ثبوت شهرها عبارتند از :تقسیم بندی اجتماعی مشاغل كه تنها زندگی اقتصادی را تامین نمی کند بلکه چرخه فرهنگی را هدایت می کند.
شهر در معنای گسترده آن شبکه ای جغرافیایی ، سازمانی اقتصادی و چرخه ای گروهی ، نمایشی از فعالیت های اجتماعی ویک سمبل زیبا شناختی از اجتماع تعاونی ومشارکتی است.
در اینجا شاهد نوعی تفکر قدیمی هستیم که توسط نویسندگان جدید به نوعی اتفاق ناخوشایند تبدیل شده است .لوییس مامفورد ، شهر را مترادف با تمدن می دانست که اگرچه این نظریه در وهله اول ، نظری قاطع بود اما اکنون کمی قدیمی به نظر میرسد .هرچند که این عقیده در زمان خود در مقابل سایر تعاریف نابالغ، کهنه و غیر مدرنی که ارائه گردیده بود ، بسیار زیبا می نمود اما اکنون این تعریف در مقیاس جهانی ازدرجه اعتبار بالایی برخوردار نیست.ضمنا دیدگاه او از فرهنگ شهری بر مستندات محدود دنیای قدیم استوار بود .
تمام گفته های او در مورد منحصر به فرد بودن شهر با درجه اهمیتی ای که وی برای نقش اجتماعی نواحی حومه ای مورد تاکید قرار داده بود ، بعدها ثابت گردید که اشتباه بوده است . هر چند که بسیاری از تعاملات اجتماعی نمایشی مورد نظر این شهرساز امروزه از طریق اینترنت و تلفن همراه ، بدون هیچ دغدغه ای ، جایگزین تعاملات خیابانی و رو در رو در جوامع و نواحی کاملاً شهری گردیده است .
در کمال ناباوری در مقام مقایسه نظریه مامفورد که " شهر را مهد تمدن " می دانست اخیراً در اروپا توسط جامعه اروپاییان متحد مورد توجه قرار گرفته است.
 

DDDIQ

مدیر ارشد
شهر انسان (Anthropopolis) - قسمت اول

شهر انسان (Anthropopolis) - قسمت اول

لوئیس مامفورد(1895-1990) منتقد معماری، طراح شهر و تاریخنگار فرهنگی آمریکایی بود. در هنرستان فنی درس خواند و در هفده سالگی به نویسندگی دل بست و در کنار کارهای فنی مانند نقشه برداری، برای آموزش نویسندگی به کالج رفت. در همین هنگام با نوشته های پاتریک گدس آشنا شد و آراء و نظریات وی را پی گرفت.

با نگاهی گذرا بر نگرش دیدگاه های مامفورد می توان سه دوره را بازشناخت:

الف)دوره نخست:
در این دوره که مصادف با جنگ جهانی اول (1918-1914) و دوره جوانی وی می باشد. مامفورد بیشتر آرمانگرا و علاقمند به کارهای هنر و معماری بود.
ب) دوره دوم :
از آغاز کار اصلی مامفورد نویسندگی و نقد دیدگاه های اجتماعی-فرهنگی بود. توجه ویژه ای به مفهوم و پدیده شهر به عنوان یک نهاد اجتماعی داشت. از این دیدگاه بیشتر فعالیت های او در این دوره بر مسائل شهر بویژه بر برنامه ریزی منطقه ای و شهری متمرکز بود. در این دوره همراه با هنری رایت، کلارنس اشتاین " گروه برنامه ریزی منطقه ای" را برای " مسکن نیویورک" و "شورای برنامه ریزی منطقه ای" و "شورای برنامه ریزی اجتماعی" را در "انستیتو آمریکایی معماری" تاسیس کرد. اهمیت کار او در این دوره تا اندازه ای است که صاحب نظران شهرسازی از آن به عنوان نظریه پرداز" انسانگرا " و یا نظریه پردازان جامعه شناحتی شهری، "فرهنگرا "نام برده شده است.
ج) دوره سوم:
دورانی است که مامفورد به ارائه نظریه هایی درباره پدیده فن و فنآوری، تاثیر آن بر روابط اجتماعی مردم و تاثیر از آن می پردازد. در این دوره مامفورد با نوشتن کتاب شهر در تاریخ در جستجوی پدیدهای تاثیرگذار بر فرهنگ و تمدن شهری بود. فعالیت های او در این دوره منجر شد که در نزد اندیشمندان از او با نام "مورخ" و "جامعه شناس" یاد شود.
مامفورد در سال های دراز با مجله های تخصصی نظیر "روزنامه بنیاد آمریکایی معماری"، "گزارش معماری" و "منظر معماری" همکاری می کرد. او استاد برنامه ریزی شهری در دانشگاه پنسیلوانیا و استاد مدعو ام.ای.تی بود.(پاکزاد، 1386 :403)

فلسفه برنامه ریزی مامفورد:
در فلسفه برنامه ریزی مامفورد به سه محور فکری بر می خوریم:
1)طبیعت گرا:
مامفورد طبیعت گرا بود. زیرا به وحدت کیهان و نظام هستی باور داشت. باور به ماده، انرژی، روح و خداوند در نظر او مهم و به صورت یک حقیقت جلوه می کرد. اما همه آنها با یک پیوند درونی به یک سوگیری خاص نسبت می داد و از آن با عنوان مادر طبیعت نام می برد. مامفورد مانند همه اندیشمندان مکتب اکولوژیک، پیشرفت تمدن بشر و توسعه اجتماعی-اقتصادی جوامع انسانی را بصورت چرخه زندگی تحلیل می کرد. یعنی توسعه را نه به شکل مستقیم بکله منحنی وار می دانست. در درون این چرخه زندگی چهار فصل را شناسایی کرد:
1. دوره بهار یا دوره گل دادن کار توسعه
2. دوره تابستان یا دوره به بار نشستن توسعه
3. دوره پاییز یا دوره پژمردگی تدریجی توسعه
4. دوره زمستان یا دوره توقف توسعه(شکوهی،1373 : 425)
2) تکامل گرا:
بسیاری مامفورد را یک آنارشیست اجتماعی (باور به تعاون و همیاری میان انسان ها) میدانند. مامفورد بر همیاری، معیارهای انسانی، خانواده، محله و گروه های کوچک تاکید می کند. یعنی همیاری مردم و حذف هرگونه اقتدارگرایی و قدرت طلبی.
3) انسان گرا:
زیرا اعتقاد داشت دنیا دارای چنان منابعی است که رفاه اجتماعی همه افراد بشر را تامین می کند و برنامه ریزان باید به جای راه های غیر انسانی سودگرای جهانی، با تفکر و اندیشه به ایجاد محیط گرم و صمیمانه اجتماعی میان مردم بپردازد.

آراء و نظریات مامفورد:
مامفورد مانند پاتریک گدس شهر را مکان حساس عصر ما می دانست، او برای مسائل شهرسازی همه ابعاد فرهنگی و تاریخی را منظور می داشت. و مسئله را تنها در چارچوب فنی نمی دید.
وی به درستی نشان داد که چگونه حضور نهاد های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در گذر تاریخ، در قالب کالبدی-فضایی هویدا می شود. او بیش از همه چیز شهر را در فرآیند تاریخی آن بررسی کرد. اجزاء و کارکردهای هر دوره را با مشاهده و استفاده دقیق از هر گونه اثر تاریخی، فرهنگی و فضایی مشخص ساخت و آن را با انسان ارگانیک پیوند داد. هرگاه این اجزاء و کارکردهایشان در راستای رفع نیازها و اهداف انسانی بوده و توسعه انسانی را پدید آورده آن را مثبت می دانست تا با بیرون کشیدن قواعد شهری گذشته، کاربرد آن را در شرایط کنونی بیابد. (پاکزاد، 1386 :399)
مامفورد کاوش های باستان شناسی را به دلیل فاقد روح بودن آنها کافی نمی دانست. مگر آنکه این کاورش ها با قراین اجتماعی همساز شود، برپایه چنین کار روش شناختی، بازگشت به هر الگویی را منتفی می شود و در این حالت ما دارای هیچ نمونه ازلی نیستیم.(شوای،1384)
مامفورد در تشریح این موضوع، شهر را بیشتر از دو بعد آن – پوسته و هسته یا ظرف و مظروف- بررسی می کند. در بعد فیزیکی، شهر جایی است ثابت برای استقرار آدمی و دورنمایه اجتماعی آن، مقصدی است که انسان سر انجام برای رفع نیازهای فنی و .. آن را برگزیده اند. از دیگر سو، ظرف یا پوسته شهر باید آن قدر انعطاف داشته یاشد که بتواند واکنش ها و کنش های جامعه را برتابد و به پرورش مدنیت کمک کند. شهر باید هرزمان که لازم باشد پوست بیندازد و پوسته نو باید در خور محتوای متفاوت در زمان و مکان آن باشد. (پاکزاد، 1386 :403)
از دید مامفورد، جامعه شهری نه منحصر به محتوای جمعیتی آن است و نه در پوسته فیزیکی آن محدود می شود. او اصل مطلب را در پویایی، تحول و تغییر شکل جامعه مدنی می دید. شهر در واقع دستگاه "خودکار فرهنگ سازی" است.
مامفورد نظم منطقی در توسعه جامعه شهری را متکی بر یکپارچگی تسهیلات فنی و نیازهای بیوکوژیکی زیستی و هنجارهای اجتماعی می دانست و در روند کشفیات خود به جنبه های مختلف توسعه انسانی در متن پویای مدنیت، با تکیه بر پبوند با روستا پرداخت. او به حق، پویایی جامعه مدنی را در تعامل شهر و روستا جستجو می کرد. بطور کلی مامفورد بر همبستگی اجتماعی و روابط چهره به چهره، تحرک فردی، اهمیت ابعاد زیبایی شناختی و وحدت با نیروی طبیعی در شهر تاکید داشت. او معتقد بود که برنامه ریزی شهری باید به روابط ارگانیک میان مردم و فضا زندگی مردم اهمیت دهد. مفهوم ارگانیک از دیدگاه مامفورد عبارتست از: جامعه منسجم و برخوردار از سازگاری کامل زندگی فردی در درون جامعه شهری.
قوانین زیست ارگانیکی که مامفورد تحت تاثیر آن مفهوم ارگانیک را درباره شهر به کار می برد:
- همه موجودات زنده برپایه شرایطی که در آن زندگی می کنند، گرایش به ایجاد شکل های تازه دارند.
- عمل خشونت آمیز برای ثبات و استحکام آن زیان آور است.
- یک موجود زنده در حال رشد شامل یاخته هایی است که در موقعیت نسبتا مناسب خود قرار می گیرند.
- موجود زنده در پی ترکیب یاخته ها رشد می کنند نه در گسترش آنها.
- موجود زنده برای رشد خود دارای انعطاف است.
- موجود زنده در درون خود توان ایجاد پیوند میان یاخته ها را دارد. (پاکزاد، 1386 :403)
از دید او از آنجایی که هر پدیده ارگانیک در رشد و توسعه خود موارد بالا را در بر دارد، شهر نیز باید از این ویژگی ها برخوردار یاشد.
مامفورد با پیروی از افکار گدس، مادر شهر مدرن را نمونه ای آشکار از عقب ماندگی فرهنگی در مقابل پیشرفت های سریع فنی و مخلوقی ساخته اقتصاد درحال توسعه می دانست که به جای رفع نیازهای زندگی به خدمت منافع مالی درآمده باشد. به گفته او، مادر شهر مدرن یا توده انبوه شهری تنها بد یا دردآور نیست بلکه زیان بخش ، بی فایده و به زیان فن آوری از کار افتاده نیز می باشد. از دیدگاه منتقدانه مامفورد بیشتر شهرهای آمریکایی با پذیرش انگیزه گسترش مادرشهری انتظارات خود را برپایه رشد نامحدود جمعیت که ضامن حداکثر افزایش بهای زمین است، نهاده بود.(یار احمدی،1378 : 160)
مامفورد در بین دستاوردهای جدید در زمینه فن آوری، اتومبیل را وسیله می داند که در شکل گیری مادرشهرهای آمریکایی مخرب ترین نقش را بازی کرده است. به همین جهت مامفورد اتوبان را فضای ضد شهری، ضد انسانی و ضد فضای سبز می داند. او معتقد است برنامه ریزان شهری فراموش کرده اند که شهر نه برای تسهیل در حرکت اتومبیل بلکه برای پرورش انسان و فرهنگ است.
مامفورد برای غلبه بر بر این وضعیت ناشی از فراموشی، تاریخ را به یادآوری فرامی خواند. مامفورد در این فراخوان به شهر قرون وسطایی اشاره می کند و آن را مجموعه ای از شهرک ها، با درجه ای از خودکفایی و خودگردانی، به تصویر می آورد.
مامفورد از شهرهای قرون وسطایی فرامی گیرد که جلوگیری از تمرکز عملکردهای ضروری اجتماعی در شهر است که کل آن را در مقیاس نگه می دارد. (یار احمدی،1378 :163 ) مامفورد با احترام به اصول و حقایق تاریخی، مرکز فعالیت های خود را به نگرانی های اصولی آدمی قرار می دهد. او در مخالفت با اقتصاد مبتنی بر ماشین و قدرت دنیای مدرن، از اقتصاد ارگانیک سخن می گوید که برپایه زندگی استوار و از ریشه تاریخی برخوردار است. او با توسل به دیدگاه انسانگرا و مبتنی بر زندگی در می یابد که راه حل مشکلات نهادهای انسانی و کنترل آن باید محتوایی انسانی داشته باشد. مامفورد برای رفع مشکلات مادر شهر مدرن برمی خیزد و در این راه به طور کلی از پذیرش راه حل ها مبتنی بر فن آوری شانه خالی می کند. او انسان را فرا می خواند تا بیش از هرگونه تلاش برای فائق آمدن بر نیروهای که هستی ایشان را تهدید می کند به تزکیه و استحاله جوهر نفس بر راستای همکاری با نیروهای طبیعت و بالاتر از آن با همنوعان خویش یپردازند. برای نیل به این هدف، آدمیان مستلزم می شوند بر حماسه ماشین غلبه کنند و اسطوره ای جدید را جانشین آن سازند.
از دهه 1950 به بعد مامفورد نظریه های بدبینانه ای درباره سازمان های بزرگ سیاسی مطرح نمود. مامفورد با گرایش به چپ آمریکایی، موجب پیدایش احزاب سبز در اروپای غربی شد و برای سالم سازی محیط شهری، ارائه حمل و نقل ارزان قیمت، ایجاد دبیرستان، دبستان، درمانگاه و بیمارستان رایگان را پیشنهاد می کند و برساخت باغشهرها و ایجاد تعادل در محیط و فناوری انسانی و مناسب پافشاری می کند. او برای نجات دنیا از انواع آلودگی ها فدرالیسم اکولوژیک یا تقسیم دنیا به نواحی اکولوژیک را توصیه می کند. (پاکزاد، 1386 :405)
 

DDDIQ

مدیر ارشد
شهر انسان (Anthropopolis) - قسمت دوم

شهر انسان (Anthropopolis) - قسمت دوم

شهر آرمانی مامفورد:
مامفورد شهر را مجموعه ای متشکل از گروه های نخستین و اتحادهای هدفمند جمعی می داند. مورد اول را می توان در اشکالی چون خانواده و محله مشاهده کرد که در تمام جماعت ها دیده می شوند، در حالی که مورد دوم ویژه و خاص شهر است. این گروه های مختلف از خلال سازمان هایی که کمابیش ساختی بنگاه مانند دارند یا لااقل به شکل عمومی تنظیم و شخصیت یافته اند، خود را تضمین می کنند. ابزار فیزیکی اساسی برای وجود شهر عبارت است از یک کالبد ثابت، مسکن پایدار، تاسیساتی دائم برای گردآوردن، تبادل و ذخیره سازی و ابزار اجتماعی اساسی عبارت است از تقسیم اجتماعی کار که نه فقط زندگی اقتصادی بلکه فرآیند های فرهنگی را تضمین می کند. بنابراین شهر در معنای کامل از دیدگاه مامفورد عبارت است از یک شبکه جغرافیایی، یک سازمان اقتصادی، یک فرآیند صنعتی، صحنه ای برای کنش اجتماعی و نمادی زیبایی شناختی از واحد جمعی. (فکوهی،1383: 206)
به عقیده مامفورد رسیدن به شهر در چنین معنایی ممکن نیست مگر آنکه ساختن آن را از پایین ترین واحد های آغاز کرد، به آنها زندگی دوباره بخشید و به هریک با عنوانی مشخص نگریست: به فرد به عنوان انسان متعهد ، به محله به عنوان نهاد اولیه و به شهر به عنوان تجلی ارگانیک زندگی اجتماعی در توازن زیست محیطی با شهرهای کوچک و بزرگ دیگر در محدوده منطقه ای وسیعتر که تمامی آن را در بر می گیرد. بدین ترتیب شکل جدیدی از شهر در مقیاس منطقه ای مجسم می شود. برنامه ریزی شهری از این پس پرداختن به مرکزی مسلط و واحد نیست بلکه شبکه ای از شهرهای کوچک و بزرگ با اشکال متفاوت را شامل می شود. این تجسم یادآور زیست گرایی ارسطویی و آموزه های قرون وسطایی در مقیاس کلان است. علاوه بر این، مامفورد ضمن تحلیل نکات مثبت که در تصور از باغشهر دارد نتیجه می گیرد که شهر مناسب، مدیرپذیر، مریی، ثمربخشی و مورد علاقه آدمی برای متناسب نگه داشتن اجزای تشکیل دهنده اش می یابد برای جمعیت و ناحیه تحت اشغال خود حدودی را مشخص نماید. مامفورد در نظریه "شهر اجتماعی هاوراد" شکل جنینی گونه ای از شهر را می دید که نه تنها می توانست بر شهر تاریخی و محدودیت ها فضایی آن برتری یابد بلکه با غلبه بر گسترش بی پایان و از هم گسیختگی بی برنامه کلان شهری، تفوق خود را بر ماردشهر به اثبات رساند. او معتقد بود که رفتن از تراکم و تمرکز مادرشهری به سوی پراکندگی منطقه ای را تنها از راه ساخت شهرهای نوین، به صورت جوامع متوازن در مقیاس گسترده می توان تحقق بخشید نه با پرداختن به آبادی های حومه ای. این همان روشی بود که کلارنس اشتاین پیشبردش را فرضیه قرار می داد و در طرح مقدماتی هنری رایت برای گسترش آتی نیویورک مشاهده می گردد. مامفورد انگاره هنری رایت از "شهر متوازن" را گسترش داد و به "منطقه متوازن" که با سنجیدگی تمام در قالب اثری هنری آمده بهبود بخشید. مامفورد معتقد بود که تنها در صورت جدایی بیش از بیش و جلوگیری از تداخل شهرهای موجود در یکدیگر می شد گسترش آتی آنان را به سوی جامعه متوازن سوق داد. (یار احمدی،1378 :167 )
مامفورد شهر نوین آمریکایی را "اتوپیای منطقه ای" خواند و ایجاد چنین شهری را بر پایه انسانی و در مطابقت با نیازهای بشری درخواست نمود. بنابراین طراحان و برنامه ریزان می بایست تمام کوشش خود را حول اندیشه آفرینش پوسته ای مناسب برای پوشش دادن به بهترین نحوه زندگی متمرکز نمود.
از دیدگاه مامفورد معماران می بایست تمام منظر شهری را به گونه ای بیارایند که شهر بدون ایجاد مزاحمت برای گردش روزانه اقتصاد، دسترس عموم بر تمام زوایای طبیعت محیط بیرون شهری را میسر سازد.بنابراین سیمای نوین و ارگانیک شهر علاوه بر نمایش شکل گیری تاریخ و فرهنگ انسانی، همراه با روابط جامع و متقابل بین گروه های اجتماعی، سازمان ها و نهادها و افراد به ارائه طبیعت نیز پرداختند. او برای ادغام طبیعت و محیط شهری به گونه ای وسیع از تاریخ آمایش قرون وسطی الهام گرفته است.
مامفورد یک فضای گذران اوقات فارغت گسترده در خارج از حوزه نفوذ شهرها پیشنهاد می کند. او معتقد بود این فضا نیاز های گذران اوقات فراغت به سبکی جدید را برآورده خواهد ساخت. در اطراف و یا ورای هر مرکز شهری در حال گسترش، مناطق آزاد مشخص تعیین شوند که قادر باشند به کشاورزی، باغداری و گلکاری تخصیص یافته و با صنایع روستایی مرتبط گردند. او یک کمربند سبز دائمی را در شهرها پیشنهاد می کند که از به هم پیوستن و جوش خوردن واحدهای درونشان جلوگیری کند.
او دو حرکت مکمل را برای بازسازی شهرها پیشنهاد می کند. یکی مربوط به جمع کردن ساخت هرزه و پراکنده حومه است. خوابگاه باید به اجتماعی متعادل با گرایشی به سوی باغ-شهر واقعی تغییر شکل داده شود، باغ-شهری با تنوع خاص خود، خودگردانی نسبی، با جمعیتی بسیار متفاوت و یک صنعت بازرگانی محلی کم و بیش مهم برای حیات بخشیدن به آن . حرکت دیگر بر مبنای کاهش متناسب تراکم کلانشهر قرار دراد، مسئله ای که در ارتباط با تخلیه بخشی از جمعیت شهر و ایجاد پارک ها، زمین بازی ، گذرهای سرپوشیده و باغ های خصوصی در مناطق همراه است. (شوای،1384: 364)

فن و فناوری:
مامفورد در بیشتر آثارش توجه زیادی به مفهوم و پدیده فن و تمایز آن با مفهوم فناوری داشت. او فناوری را بخشی از فن می دانست و معتقد بود که فن حاصل اثر دو سویه محیط اجتماعی و نوآوری های فناورانه، که در قالب خواسته ها، هدف ها، ایده ها و همچنین فرآیند صنعتی است، می باشد.
مامفورد مفهوم فن/تکنیک را گسترش داده و مفاهیم زیر را ارائه می دهد:
مگاتکنیک /کلان فن : Megatechnics
مامفورد گرایش نوین فن را که اهداف "ثابت و همیشگی"،" توسعه"، "تولید" و "جایگزین" را دنبال می کند، مورد انتقاد قرار می دهد. و توضیح می دهد این اهداف بر خلاف بهره برداران از فن است. آنان بیشتر به دنبال فناوری "پایدار"،" تحول زا" ،"تکامل محور" با کاربرد اجتماعی هستند که روی هم رفته باعث رضایتمندی انسان ها می شود. (پاکزاد، 1386 :405)
بیوتکنیک/زیست فن: Biotechnics مامفورد در یک مدل ارگانیکی از فناوری در برابر کلان فن، مفهوم زیست فن را ارائه می دهد . او معتقد بود که سیستم ارگانیک خودشان را به موازین کیفی، فراوانی، وسعت و آزادی انبوه و ازدحام ومعیارهای کمی سوق می دهد. خودگردانی، خودتنظیمی، خودترمیمی و خودمحرکی از ویژگی های سیستم ارگانیک است. (پاکزاد، 1386 :409)
پلی تکنیک/چند فنی در برابر مونوتکنیک/تک فنی:
مامفورد چند فنی را مجموعه ای از شیوه های مختلف فناوری می دانست که در درون شبکه ای واحد، مسائل و مشکلات مردم را از میان می برد، وی همچنین تک فنی را گونه ای از فناوری می دانست که در مسیر خود و تنها در راستای پیشرفت خود گام بر می دارد و حتی به مردم تعرض می کند. در این باره وی شبکه حمل و نقل آمریکایی را که بر محور خود پدید آمده گونه ای تک فن می خواند.
مگا ماشین/کلان ماشین: Megamachins مامفورد روی سازمان ها و تشکیلات بزرگی در دوره ها و شرایط کلان ماشین که انسان را به عنوان بخشی از یک ماشین می داند بحث کرده و معتقد است که ساختن اهرام، امپراطوری رم و ارتش جنگ های جهانی نمونه ای از چنین کلان ماشین هستند. مامفورد تمدن انسانی را به سه دوره تاریخی تقسیم می کند:
- اتوتکنیک Etotechnic /آغاز فنی-سده های میانی
- پالئوتکنیک Paleotechnic / دیرینه فنی- انقلاب صنعتی
- نئوتکنیک Neotechnic / نوفنی – دوران متاخر کنونی(پاکزاد، 1386 :409
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
mohsenfiruz لوئیس مامفورد lewis mumford مشاهیر معماری 0

Similar threads

بالا