[h=2]لئون باتيستا آلبرتي [/h]
نویسنده، هنرمند، معمار، شاعر و فیلسوف دوره رنسانس، متولد 14 فوریه 144 و درگذشته به تاریخ 25 آوریل 1472
خانواده او به دلیل مشکلات سیاسی از فلورانس به جنوا تبعید شده بودند و آلبرتی در آنجا متولد شد.
آلبرتی یکی از دو پسر نامشروعی بود که پدر مادرش به دنیا آوردند.
تحصیلات ابتدایی را در علوم انسانی و در حالی که نوجوان بود، طی کرد.
سپس به تحصیل حقوق، فیزیک و ریاضیات پیوست و در سال 1428 با درجه دکتری در حقوق فارغالتحصیل شد.
در همین سالها چند کتاب منتشر کرد، از جمله "دی پیکتورا" که درباره نقاشی است و از اولین مطالعات علمی به روی پرسپکتیو به حساب میآید.
در سفرهایی که با روحانیون آن دوران به نقاط مختلف داشت، با برونلسکی و دوناتلو آشنا شد.
در سال 1452 کتاب ده جلدی "درباره معماری" را نوشت.
در 25 سال آخر زندگیاش به طور جدی به معماری پرداخت و کتابهایی در ریاضیات، زیبایی شناسی و ادبیات منتشر کرد.
برخی دیدگاههای آلبرتی
آلبرتی متاثر از دیدگاههای ارسطو در زمینه هنر و زیبایی بود، زیبایی را نمودی از عالم مثل میدانست، به همین جهت معتقد بود برای زیباتر شدن باید هرچه بیشتر به طبیعت نزدیک شد. چرا که طبیعت نمودی از عالم مثل و نشانهای از زیبایی است.
ریاضی را پایه مشترک علم و هنر میدانست و معتقد بود هدف نهایی هنرمند که تقلید از طبیعت است، باید به کمک ریاضیات و استفاده از آن برای ایجاد هماهنگی صورت گیرد.
کتاب "درباره معماری" او، در محتوا و قالب تا حدی تحت تاثیر کتاب ویتروویوس بود که حدود 1500 سال قبل از آن نوشته شده بود، اما با این حال به آن کتاب با دید انتقادی نگریسته بود. تقسیم بندی کتاب بر اساس همان سه اصل ویتروویوس (فیرمیتاس، یوتیلیتاس و ونوستاس) انجام گرفته بود، اما به دلیل ارجحیت کارکردی بودن هنر (تحت تاثیر دیدگاه افلاطون و ارسطو) ، تقسیم بناها بر اساس عملکرد در آن نقش پررنگی دارد.
کتاب اول: تعاریف (طراحی)
کتاب دوم و سوم: فیرمیتاس (مواد و ساختار)
کتاب چهارم و پنجم: یوتیلیتاس (انواع ساختمان و کاربرد آن)
کتاب ششم تا نهم: ونوستاس (تزئین، ساختمانهای مقدس، بناهای عمومی و خصوصی، نظریه تناسب)
کتاب دهم: نتایج کلی
آلبرتی معتقد بود معمار کسی است که با هنر و روش اعجاب انگیزش قار است با تفکر و ابداع، تدبیر کند و با درایت تمام کارها را به انجام برساند.
بر اساس کاربرد گونههای مختلف، بناها را به سه دسته تقسیم میکند (که یادآور هرم نیازهای مازلو ست)
تامین نیاز: ساختمانهایی که صرفا نیازهای انسان را برآورده میکنند
آسایش: ساختمانهایی که به منظوری مشخص به کار میروند
لذت: ساختمانهایی که برای لذت، خوشی و تفریح ساخته میشوندترکیبی زیباست که دیگر نتوان به آن چیزی اضافه یا از آن کم کرد.
همچنین به استفاده از اعداد (زوج و فرد) برای ایجاد تناسب و هماهنگی اعتقاد داشت.
پروژهها
قصر روچلای
تبحر آلبرتی، ترکیب طرحهای قدیمی و به دست آوردن یک طرح جدید از آنها بود، خود درباره این طرح گفته است: "من از هشت خانه، یک خانه ساختم".
طراحی نمای کلیسای سانتاماریا نوولا
کلیسای سن فرانچسکو
این بنا توسط«آلبرتی» در سال 1450 میلادی در ریمنی ساخته شده و به کلیسای جامع ریمنی نیز معروف است نمای کلیسا به علت شکست تقارن در بخش فوقانی یا سنتوری بالای آن شکل و فرم جالبی دارد چون با ایجاد یک شکاف و مرتفع کردن یکی از طرفین سنتوری فرم خاصی برای آن در نظر گرفته شده است همچنین این بنا در قسمت پایین هم یاد آور طاق نصرت های رومی است.
کلیسای سن آندریا
آلبرتی در این پروژه که از بزرگترین بناهای دوره ابتدایی رنسانس است، عناصر معماری قدیمی کلیسا را با طاق نصرت ترکیب کرده و به طرح جدیدی رسیده است.

نویسنده، هنرمند، معمار، شاعر و فیلسوف دوره رنسانس، متولد 14 فوریه 144 و درگذشته به تاریخ 25 آوریل 1472
خانواده او به دلیل مشکلات سیاسی از فلورانس به جنوا تبعید شده بودند و آلبرتی در آنجا متولد شد.
آلبرتی یکی از دو پسر نامشروعی بود که پدر مادرش به دنیا آوردند.
تحصیلات ابتدایی را در علوم انسانی و در حالی که نوجوان بود، طی کرد.
سپس به تحصیل حقوق، فیزیک و ریاضیات پیوست و در سال 1428 با درجه دکتری در حقوق فارغالتحصیل شد.
در همین سالها چند کتاب منتشر کرد، از جمله "دی پیکتورا" که درباره نقاشی است و از اولین مطالعات علمی به روی پرسپکتیو به حساب میآید.
در سفرهایی که با روحانیون آن دوران به نقاط مختلف داشت، با برونلسکی و دوناتلو آشنا شد.
در سال 1452 کتاب ده جلدی "درباره معماری" را نوشت.
در 25 سال آخر زندگیاش به طور جدی به معماری پرداخت و کتابهایی در ریاضیات، زیبایی شناسی و ادبیات منتشر کرد.
برخی دیدگاههای آلبرتی
آلبرتی متاثر از دیدگاههای ارسطو در زمینه هنر و زیبایی بود، زیبایی را نمودی از عالم مثل میدانست، به همین جهت معتقد بود برای زیباتر شدن باید هرچه بیشتر به طبیعت نزدیک شد. چرا که طبیعت نمودی از عالم مثل و نشانهای از زیبایی است.
ریاضی را پایه مشترک علم و هنر میدانست و معتقد بود هدف نهایی هنرمند که تقلید از طبیعت است، باید به کمک ریاضیات و استفاده از آن برای ایجاد هماهنگی صورت گیرد.
کتاب "درباره معماری" او، در محتوا و قالب تا حدی تحت تاثیر کتاب ویتروویوس بود که حدود 1500 سال قبل از آن نوشته شده بود، اما با این حال به آن کتاب با دید انتقادی نگریسته بود. تقسیم بندی کتاب بر اساس همان سه اصل ویتروویوس (فیرمیتاس، یوتیلیتاس و ونوستاس) انجام گرفته بود، اما به دلیل ارجحیت کارکردی بودن هنر (تحت تاثیر دیدگاه افلاطون و ارسطو) ، تقسیم بناها بر اساس عملکرد در آن نقش پررنگی دارد.
کتاب اول: تعاریف (طراحی)
کتاب دوم و سوم: فیرمیتاس (مواد و ساختار)
کتاب چهارم و پنجم: یوتیلیتاس (انواع ساختمان و کاربرد آن)
کتاب ششم تا نهم: ونوستاس (تزئین، ساختمانهای مقدس، بناهای عمومی و خصوصی، نظریه تناسب)
کتاب دهم: نتایج کلی
آلبرتی معتقد بود معمار کسی است که با هنر و روش اعجاب انگیزش قار است با تفکر و ابداع، تدبیر کند و با درایت تمام کارها را به انجام برساند.
بر اساس کاربرد گونههای مختلف، بناها را به سه دسته تقسیم میکند (که یادآور هرم نیازهای مازلو ست)
تامین نیاز: ساختمانهایی که صرفا نیازهای انسان را برآورده میکنند
آسایش: ساختمانهایی که به منظوری مشخص به کار میروند
لذت: ساختمانهایی که برای لذت، خوشی و تفریح ساخته میشوندترکیبی زیباست که دیگر نتوان به آن چیزی اضافه یا از آن کم کرد.
همچنین به استفاده از اعداد (زوج و فرد) برای ایجاد تناسب و هماهنگی اعتقاد داشت.
پروژهها
قصر روچلای
تبحر آلبرتی، ترکیب طرحهای قدیمی و به دست آوردن یک طرح جدید از آنها بود، خود درباره این طرح گفته است: "من از هشت خانه، یک خانه ساختم".
طراحی نمای کلیسای سانتاماریا نوولا
کلیسای سن فرانچسکو
این بنا توسط«آلبرتی» در سال 1450 میلادی در ریمنی ساخته شده و به کلیسای جامع ریمنی نیز معروف است نمای کلیسا به علت شکست تقارن در بخش فوقانی یا سنتوری بالای آن شکل و فرم جالبی دارد چون با ایجاد یک شکاف و مرتفع کردن یکی از طرفین سنتوری فرم خاصی برای آن در نظر گرفته شده است همچنین این بنا در قسمت پایین هم یاد آور طاق نصرت های رومی است.

کلیسای سن آندریا
آلبرتی در این پروژه که از بزرگترین بناهای دوره ابتدایی رنسانس است، عناصر معماری قدیمی کلیسا را با طاق نصرت ترکیب کرده و به طرح جدیدی رسیده است.
تفرّس در رنسانس ايتاليايي بدون اشاره به لئون باتيستا آلبرتي تكميل نخواهد شد. آلبرتي يك معمار نظريه پرداز، اومانيست، و رياضيدان بود. از آن دسته افراد چند وجهي بود كه رنسانس بدون او پايه و ريشه علمي خود را آشكار نميكرد. اگر چه خودش نقاش نبود ولي يكي از برجستهترين كتابهاي عهد رنسانس تحت عنوان درباره نقاشي از آثار اوست، كه در 1436 انتشار يافت.
در اين كتاب كه به عنوان مرجع براي نقاشان به شمار ميرفت درباره نظريههاي مختلف و ديدگاههاي متفاوت هم مفّصل بحث شده و آلبرتي راههاي علمي به نقاشها ارايه ميدهد كه بتوانند به مقصود خود كه تصوير كامل و بينقص است دست يابند. نقاشان را نصيحت ميكرد كه موضوع آثار خود را از عهد عتيق بر گزينند؛ تا مطمئن شوند ميتوانند يك اثر هنري منحصر به فرد از كار درآورند ؛ معتقد بود هر تصوير مجبورست كيفيّت قهرماني و يا نمايشي داشته باشد، آنچه آن را داستان يا قطعه ميخواند.
كتاب درباره نقاشي دستورالعمل ارايه ميدهد: كه تابلو بايد خوب انتخاب شود، سفارش دهنده بايد آدم فهيمي باشد، شامل جزييات تكميلي و روايي باشد، قهرمانها و چهرهها بايد به لحاظ اشارات سر و دست و حالت نگاه و صورت بازگو كننده كيفيّات خود باشند. شكلها بايد به لحاظ پرسپكتيو در موقعيّت رياليستي قرار گيرد، سايه روشن، نورها و تاريكيها بايد چنان باشد كه شخصيّت افراد را به طور دقيق مشخص نمايد، و رنگها خردمندانه انتخاب شود، و تعادل و هماهنگي را برقرار نمايد.
در چند دهه بعد ماساچو، مشوّق و حامي ثروت و قدرت دست به تلاشي خستگي ناپذير در ايجاد بينش و روش خلاقيت هنري و تربيت هنرمند كاردان زد. فلورانس مركز اين آموزشهاي هنري بود. هنرمنداني چون پائولو اوچلّو، و پييرو دِلّا فرانچسكا (1492 ـ 1416) به شيوه ماساچو جذب شدند و توصيههاي آلبرتي را به گوش گرفتند، و در امر پرسپكيتو رنگ و نور، و جستجو در روح آدمي تلاشهايي ارايه دادند. در كار اين نقاشان يك ساختمان مستحكم و تاريخي و يك فضاي تصويري يگانه احساس ميشود. در كار آنها، هم چنان كه در آثار ديگران ، تخيّل و ابزار با پژوهشهاي علمي در ميآميزد تا به راز و رمز نمايش پاسخ دهد.
تابلوي اوچلّو، موسوم به جنگ سن رُمانو در دهه نخست قرن پانزدهم، (سالهاي 1400) نشان ميدهد كه چگونه پرسپكتيو ميتواند براي تدوين و تكميل فضا مفيد باشد. در اين تابلو بدون هيچ زمينه معماري (آرشيتكتور) پرسپكتيو خطّي مورد استفاده قرار گرفته. ميدان نبرد از جسدها و جنگ افزارها پُر است، ذهن بيننده را وادار ميكند كه در ابعاد محدود به تابلو توحّش جنگ را ادراك نمايد.
يييرو دِلا فرانچسكا شايد بارزترين نمونه نقاشان نسل دوّم قرن پانزدهم باشد كه نظريههاي آلبرتي را مورد توجّه قرار داد. دكورهاي او براي كليساي سن فرانچسكو واقع در آره تزو داستان صليب راستين را باز ميگويد، و اين هم يكي از نمونههاي قابلي است كه به نصيحت آلبرتي در داستان پردازي و روايت گويي توجّه كامل داشته است. در تابلوي مريم، مسيح و قديسان (از 1472 تا 1474 طول كشيد) كه از آثار آخر عمر بود شاهكاري از تنظيم پرسپكتيو به نمايش ميگذارد، و شيوه شمايلكشي را كه از نيروي جاذبه بهرهها دارد نشان ميدهد.
(نمایی از کلیسای Santa Maria Novella، کامل شده توسط لئون باتیستا آلبرتی در سال 1470)
منبع:وبلاگ پشتیبان دروس تئوری و طرح معماری دکتر ایمان رئیسی
در اين كتاب كه به عنوان مرجع براي نقاشان به شمار ميرفت درباره نظريههاي مختلف و ديدگاههاي متفاوت هم مفّصل بحث شده و آلبرتي راههاي علمي به نقاشها ارايه ميدهد كه بتوانند به مقصود خود كه تصوير كامل و بينقص است دست يابند. نقاشان را نصيحت ميكرد كه موضوع آثار خود را از عهد عتيق بر گزينند؛ تا مطمئن شوند ميتوانند يك اثر هنري منحصر به فرد از كار درآورند ؛ معتقد بود هر تصوير مجبورست كيفيّت قهرماني و يا نمايشي داشته باشد، آنچه آن را داستان يا قطعه ميخواند.
كتاب درباره نقاشي دستورالعمل ارايه ميدهد: كه تابلو بايد خوب انتخاب شود، سفارش دهنده بايد آدم فهيمي باشد، شامل جزييات تكميلي و روايي باشد، قهرمانها و چهرهها بايد به لحاظ اشارات سر و دست و حالت نگاه و صورت بازگو كننده كيفيّات خود باشند. شكلها بايد به لحاظ پرسپكتيو در موقعيّت رياليستي قرار گيرد، سايه روشن، نورها و تاريكيها بايد چنان باشد كه شخصيّت افراد را به طور دقيق مشخص نمايد، و رنگها خردمندانه انتخاب شود، و تعادل و هماهنگي را برقرار نمايد.
در چند دهه بعد ماساچو، مشوّق و حامي ثروت و قدرت دست به تلاشي خستگي ناپذير در ايجاد بينش و روش خلاقيت هنري و تربيت هنرمند كاردان زد. فلورانس مركز اين آموزشهاي هنري بود. هنرمنداني چون پائولو اوچلّو، و پييرو دِلّا فرانچسكا (1492 ـ 1416) به شيوه ماساچو جذب شدند و توصيههاي آلبرتي را به گوش گرفتند، و در امر پرسپكيتو رنگ و نور، و جستجو در روح آدمي تلاشهايي ارايه دادند. در كار اين نقاشان يك ساختمان مستحكم و تاريخي و يك فضاي تصويري يگانه احساس ميشود. در كار آنها، هم چنان كه در آثار ديگران ، تخيّل و ابزار با پژوهشهاي علمي در ميآميزد تا به راز و رمز نمايش پاسخ دهد.
تابلوي اوچلّو، موسوم به جنگ سن رُمانو در دهه نخست قرن پانزدهم، (سالهاي 1400) نشان ميدهد كه چگونه پرسپكتيو ميتواند براي تدوين و تكميل فضا مفيد باشد. در اين تابلو بدون هيچ زمينه معماري (آرشيتكتور) پرسپكتيو خطّي مورد استفاده قرار گرفته. ميدان نبرد از جسدها و جنگ افزارها پُر است، ذهن بيننده را وادار ميكند كه در ابعاد محدود به تابلو توحّش جنگ را ادراك نمايد.
يييرو دِلا فرانچسكا شايد بارزترين نمونه نقاشان نسل دوّم قرن پانزدهم باشد كه نظريههاي آلبرتي را مورد توجّه قرار داد. دكورهاي او براي كليساي سن فرانچسكو واقع در آره تزو داستان صليب راستين را باز ميگويد، و اين هم يكي از نمونههاي قابلي است كه به نصيحت آلبرتي در داستان پردازي و روايت گويي توجّه كامل داشته است. در تابلوي مريم، مسيح و قديسان (از 1472 تا 1474 طول كشيد) كه از آثار آخر عمر بود شاهكاري از تنظيم پرسپكتيو به نمايش ميگذارد، و شيوه شمايلكشي را كه از نيروي جاذبه بهرهها دارد نشان ميدهد.
(نمایی از کلیسای Santa Maria Novella، کامل شده توسط لئون باتیستا آلبرتی در سال 1470)
منبع:وبلاگ پشتیبان دروس تئوری و طرح معماری دکتر ایمان رئیسی