aaj6551
عضو جدید
دلم میسوزه واسه این خارجی ها که خارجشون ایرانه
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﺩﺧﺘﺮ ﻳﻜﻲ اﺯ اﻗﻮاﻡ ﺑﺮاﻱ ﺧﻮاﻫﺮﻡ: ﻗﺪﺵ اﻧﺪاﺯﻩ ﺧﻮﺩﺗﻪ، ﻫﻴﻜﻠﺸﻢ ﺷﺒﻴﻪ ﺧﻮﺩﺗﻪ ﻭﻟﻲ ﺧﻮﺷﮕﻠﻪ
خب ﻣﺎﺩﺭ من ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺷﺪ ﺑﭽﻪ
اینایی که وقتی میشینن تو ماشین حاضرن ۴۵ دقیقه کمربند ایمنی رو بگیرن تو دستشون ولی این بیلبیلکِشو جا نندازن؛ کلا آدمای صبورین
چندتا عمه ي پير داشتم هميشه توي عروسي ها ميومدن سيخونک ميزدن تو پهلوم در گوشم ميگفتن: بعدي تويي, بعدي تويي
البته ديگه نميگن, چون توي ختم ها منم باهاشون همين کارو کردم
لذتی که در کشتن پشه هست در شکار ببر بنگال نیست
دوستم بهم گفت: واسه تولد دوست دخترم چی بخرم؟ میخوام غافلگیرش کنم؟
گفتم: شماره پاشو ازش بپرس، بعدش براش روسری بخر
مامان بزرگ شوهرم اومده خونمون, رفته دستشویی, وقتی اومده بیرون میگه: مادر جان چه توالت دلبازی، سفید بخت بشی الهی
برای کاهش وزن ابتدا سر خود را به چپ و سپس به راست بچرخانید. این حرکت را چند بار در موقع تعارف شیرینی، شکلات، تنقلات و غذاهای چرب و چیلی انجام دهید .حتما لاغر میشوید
از شیخی پرسیدند خروس شیعه است یا سنی؟ شیخ فرمود، گرچه خروس 5 وعده اذان میگوید و بنظر سنی میرسد ولی چون هر نیم ساعت یکی را صیغه میکند قطعا شیعه است
با چادر هنوز یه برآمدگی هایی از جنس مخالف معلومه! ما خواهان استفاده از کارتن یخچال برای جابجایی جنس مخالفیم
#کمپین حجاب اجباری #
کرایه تاکسیها داره به سمتی میره که دیگه صرف نمیکنه بریم سر کار
ای کسانی که هر کلمه را دو بار تکرار میکنید؟
مثلا: پشه مشه، کفتر مفتر
هنگامی که با کلماتی چون چمدون و قمه مواجه میشوید، چه می کنید؟
هم اومد IPHONE 5
و تو نيومدي، خاك برسرت
دیدین دخترا توانایی اینو دارن که اتفاقی که تو یه ساعت افتاده رو
تو 5 ساعت تعریف کنن؟؟؟
دروغ گـفـتـن
عـرضـــه مـیـخـــــــواد
مـا هـم کـه هـمـیـشـه
عـاشـق آدم هـای بـا عـرضـه مـیـشـیـم
طرف اومده با عصبانیت می گه این یارو زبون آدمیزاد حالیش نمیشه
بیا تو باهاش حرف بزن
نفهمیدم داره به من فحش میده یا به یارو
مورچه رو انداختم تو بشقاب بیسکوییت ویفر
تکون نمی خوره
فک کنم از خوشحالی سکته کرده
با یکی چت میکردم
جواب نمیداد بهش گفتم چته؟چرا جواب نمیدی؟
گفت دارم شام میخورم
خیلی با ادب بود،با دهن پر چت نمیکرد
تو این دوره زمونه باید به ملت بگی
موس دستته بزار زمین بیا اینجا
لیوان آب مال قدیم بود
یکی از سخت ترین خدافظی ها
خدافظی با سنگیه که تا دمه در خونه شوتش کردی
ولي خداييش بيايم ظاهر بين نباشيم
بعضيا ممكنه در ظاهر بيشعور بنظر بيان
اما وقتي باشون ميگرديم و بيشتر ميشناسيمشون مي بينيم كه
باطنا"هم بيشعورن
اﻳﻨﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻣﻴﮕﻦ ﻳﻪﺗﺎﺭ ﻣﻮﺕ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻧﻤﻴﺪﻡ
حرف مفت میزنن
ﻣﻮﻗﻌﻴﺘﺶ ﭘﻴﺶ ﺑﻴﺎﺩ
ﻛﻞ ﻫﻴﻜﻠﺘﻮ؛
به یه ماکارونی با ته دیگ سیب زمینی میفروشن
من روانی عزت نفس کسانی هستم که شماره تلفنشونو پشت در توالت مینویسن
یکی از علائم بیماری سادیسم اینه که میگی
"میشه یه چیزی بپرسم" بعد که طرف گفت چی!؟
میگی:"هیچی بیخیال
طرف پست زده : دوستم بدار، نوازشم کن،دست آموزم کن، با من بازی کن، به من توجه کن
فکر کنم شب که خواب بوده سگش پروفایلش رو هک کرده
: یکی مسیج داده
من عاشقتم
منم گفتم بزن قدش
گفت: یعنی تو هم منو دوست داری ؟
گفتم : نه دیگه،الان جفتمون منو دوست داریم
تجربه نشون داده ، دخترائی که فقط عکس چشمشون رو برا پروفایلشون میزارن،
هنوز بینی مبارک رو عمل نکردن
مامان من آخر دموکراسیه
وقتی میخواد فحش بده نظر خودمم میپرسه
مثلا میگه
میخوای بهت بگم نفهم؟
میخوای بگم شعور نداری؟
دستم و بریدم رو لباسم یه لکه خون ریخته،
شستمش پاک نشده
به مامانم میگم خون با چی پاک میشه؟
از اون اتاق داد زده خون فقط با خون پاک میشه
به یکی از این فامیلای ما گفتن عسل واسه چشم مفیده رفته مالیده به چشماش
دیگه کار از فشار تحریم گذشته
به بابام گفتم سوئیچ ماشینو بده ...... گفت : می خوای بری جایی؟ ... گفتم : بله پدر عزیزم
(ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ - واحد فرزند صالح)
بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟میگم...اگه شما صلاح بدونین
(ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ – واحد احترام به بزرگتر)
رفتيم پايگاه انتقال خون ميگه شمام اومدين خون بدين؟ گفتم بله اومديم خون بديم. شما هم بفرماييد بساط لودگي تون رو جاي ديگه پهن کنيد. يارو همون جا به گريه افتاد و ابراز پشیمونی کرد
ماه رمضونی 6 صبح رفتم تهران، 9 شب برگشتم خونه خسته و کوفته میپرسم مامان شام چی داریم؟
میگه گشنته ؟ چند ثانیه سکوت میکنم، چشامو میبندم و یه نفس عمیق میکشم . آروم و با طمانینه میگم : بله گشنمه
(ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد کظم غیظ )
رفتم سوپری گفتم یک نوشابه زرد بدید
فروشنده گفت: منظورتون نوشابه پرتقالی که نارنجی رنگه؟
گفتم: بله، منظورم همون بود. ببخشید
(ستاد مبارزه با فتنه پـ نـ پـ واحد فرهنگسازی به جای حاضر جوابی)
تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم،یه زانتیا اومد گفت داری لایی بازی میکنی؟؟؟ گفتم: پــ نــ پـــ دارم واست عربی میرقصم!!! گفت: دِ نـَــ دِ کنترل نا محسوس بزن بغل
(ستاد مبارزه با پ نه پ واحد اتوبان)