قایق سواری در اتاقک زیر شیروانی
ارسطو میگوید : برای فهمیدن هر چیزی باید آنرا تعریف و تفسیر کرد. این گفته در جای خود بسیار منطقی و بجاست . اما در دنیای علم امروز , با اینکه ماکزیمم پیشرفت دانش و اطلاعات بسیار وسیع است ولی متاسفانه هنوز عمق آن از یک میلیمتر فراتر نرفته و شاید قرنهای چندی طول بکشد تا این عمق کمی بیشتر شود و از همینجاست که هنوز هم عالمان با عارفان فرق دارند. عالمان میدانند ولی عارفان میبینند.
با این مقدمه میخواهم در حوزه رفتار انسانی و رابطه آن با میزان و نوع آموزش و فراگیری انسان مطالبی را بنویسم. مثل زیبایی است که میگوید: خیلی ها از مکه رفتن فقط یک قسم یاد میگیرند. که نمونه این اشخاص را ما همیشه در دور و بر خود میبینیم. در مورد بعضی از عالمان و تحصیل کرده های امروزی هم این موضوع صادق است و آثار سوء این اندیشه ها در جامعه هر روز بیشتر از پیش نمایان میشود . رقابت های ناسالم بعضی از اساتید دانشگاه با هم و کوبیدن همکاران و یا عدم همکاری سا لم کارکنان سازمانها و ادارات با همدیگر و سازمانها با همدیگر و هزار و یک نمونه مدحش که سایه شوم خود را بر سر مردم ما گسترده و همه را دچار فلاکت و بدبختی میکند و صد البته دلیل اصلی همه این سوء رفتار های مخرب اینست که ما هنوز یاد نگرفته ایم که به اندازه معرفت بخشی به تجارب خود نگاه کنیم. بسیاری از مدرسان دانشگاهی و معلمان مدارس در کشور ما همانند مترجمانی هستند که کل کتاب را ترجمه میکنند و خودشان هیچ از آن نمیفهمند. به همین دلیل است که ما هنوز نتوانسته ایم حتی بر مورچه ها پیشی بگیریم. میلیونها سال است که مورچه ها بر زمین حکومت میکنند و دلیل اینهمه موفقیت اینست که آنها قادر هستند با صداقت و پشتکار در یک کلنی و برای ساختن خانه هایشان چهل تن خاک را جابجا کنند و هر روز یک تن برگ درخت به لانه بیاورند و برای لحظه ای هم قابلیت و رسالت های خودشان را که متاثر از قدرتشان است فراموش نکنند. کم بینی بعضی از اساتید دانشگاه باعث محو تفکر خلاق دانشجو میشود و این به اصطلاح اساتید همچنان تلاش میکنند تا قاعده ها را به دانشجو یاد بدهند و نگذارند تا آنها پایشان را از قاعده ها بیرون گذاشته و صاحب تفکر خلاق شوند. اساتید جوان و خلاقی هم که بتدریج وارد حوزه تدریس در دانشگاهها میشوند بناگاه در محاصره تضاد هایی قرار داده میشوند که ریشه آنها در چالش هایی است که از سوی برخی همکاران و اساتید قبل از آنها که در آن محیط کار میکنند برایشان فراهم میشود که سعی میکنند هر طوری هست , او را ایزوله کنند و متاسفانه جامعه علمی ما ضرر های جبران نا پذیری را از این رفتار ها متحمل میشود. هنوز هم بسیاری از اساتید با سابقه در دانشگاه بجای اینکه مشوق مدرسین جوان تازه وارد باشند , با ترفند هایی بازدارنده میشوند و برای اینکه معلوم نشود که تب دارند , دماسنج را میشکنند. سرتاسر تاریخ مملو از انسانهایی است که ادعای نوح بودن داشتند وخود در طوفانهایی که خود خلق میکردند , خفه شده و از بین رفته اند. یعنی اینکه حقیقت را نمیتوان تا ابد کتمان کرد و نیز نمیتوان جلو تابش خورشید را برای همیشه سد نمود. از طریق همین نوشته کوتاه به تمام اساتید جوان و تازه کار یادآور میشوم که در مواجهه با چنین رویکردهایی ناامید نشده و همچنان با تلاش به راهشان ادامه بدهند و مطمئن باشند که هم دانشجویان و هم مردم قدر آنان را میدانند و تلاششان بی اجر و بی نتیجه نخواهد ماند. و نیز از جمیع اساتید محترم و متعهد جامعه که تلاشهای فراوانی را در حوزه تدریس مدیریت دانش بعمل میآورند سپاسگزاری و تشکر مینمایم.
ارسطو میگوید : برای فهمیدن هر چیزی باید آنرا تعریف و تفسیر کرد. این گفته در جای خود بسیار منطقی و بجاست . اما در دنیای علم امروز , با اینکه ماکزیمم پیشرفت دانش و اطلاعات بسیار وسیع است ولی متاسفانه هنوز عمق آن از یک میلیمتر فراتر نرفته و شاید قرنهای چندی طول بکشد تا این عمق کمی بیشتر شود و از همینجاست که هنوز هم عالمان با عارفان فرق دارند. عالمان میدانند ولی عارفان میبینند.
با این مقدمه میخواهم در حوزه رفتار انسانی و رابطه آن با میزان و نوع آموزش و فراگیری انسان مطالبی را بنویسم. مثل زیبایی است که میگوید: خیلی ها از مکه رفتن فقط یک قسم یاد میگیرند. که نمونه این اشخاص را ما همیشه در دور و بر خود میبینیم. در مورد بعضی از عالمان و تحصیل کرده های امروزی هم این موضوع صادق است و آثار سوء این اندیشه ها در جامعه هر روز بیشتر از پیش نمایان میشود . رقابت های ناسالم بعضی از اساتید دانشگاه با هم و کوبیدن همکاران و یا عدم همکاری سا لم کارکنان سازمانها و ادارات با همدیگر و سازمانها با همدیگر و هزار و یک نمونه مدحش که سایه شوم خود را بر سر مردم ما گسترده و همه را دچار فلاکت و بدبختی میکند و صد البته دلیل اصلی همه این سوء رفتار های مخرب اینست که ما هنوز یاد نگرفته ایم که به اندازه معرفت بخشی به تجارب خود نگاه کنیم. بسیاری از مدرسان دانشگاهی و معلمان مدارس در کشور ما همانند مترجمانی هستند که کل کتاب را ترجمه میکنند و خودشان هیچ از آن نمیفهمند. به همین دلیل است که ما هنوز نتوانسته ایم حتی بر مورچه ها پیشی بگیریم. میلیونها سال است که مورچه ها بر زمین حکومت میکنند و دلیل اینهمه موفقیت اینست که آنها قادر هستند با صداقت و پشتکار در یک کلنی و برای ساختن خانه هایشان چهل تن خاک را جابجا کنند و هر روز یک تن برگ درخت به لانه بیاورند و برای لحظه ای هم قابلیت و رسالت های خودشان را که متاثر از قدرتشان است فراموش نکنند. کم بینی بعضی از اساتید دانشگاه باعث محو تفکر خلاق دانشجو میشود و این به اصطلاح اساتید همچنان تلاش میکنند تا قاعده ها را به دانشجو یاد بدهند و نگذارند تا آنها پایشان را از قاعده ها بیرون گذاشته و صاحب تفکر خلاق شوند. اساتید جوان و خلاقی هم که بتدریج وارد حوزه تدریس در دانشگاهها میشوند بناگاه در محاصره تضاد هایی قرار داده میشوند که ریشه آنها در چالش هایی است که از سوی برخی همکاران و اساتید قبل از آنها که در آن محیط کار میکنند برایشان فراهم میشود که سعی میکنند هر طوری هست , او را ایزوله کنند و متاسفانه جامعه علمی ما ضرر های جبران نا پذیری را از این رفتار ها متحمل میشود. هنوز هم بسیاری از اساتید با سابقه در دانشگاه بجای اینکه مشوق مدرسین جوان تازه وارد باشند , با ترفند هایی بازدارنده میشوند و برای اینکه معلوم نشود که تب دارند , دماسنج را میشکنند. سرتاسر تاریخ مملو از انسانهایی است که ادعای نوح بودن داشتند وخود در طوفانهایی که خود خلق میکردند , خفه شده و از بین رفته اند. یعنی اینکه حقیقت را نمیتوان تا ابد کتمان کرد و نیز نمیتوان جلو تابش خورشید را برای همیشه سد نمود. از طریق همین نوشته کوتاه به تمام اساتید جوان و تازه کار یادآور میشوم که در مواجهه با چنین رویکردهایی ناامید نشده و همچنان با تلاش به راهشان ادامه بدهند و مطمئن باشند که هم دانشجویان و هم مردم قدر آنان را میدانند و تلاششان بی اجر و بی نتیجه نخواهد ماند. و نیز از جمیع اساتید محترم و متعهد جامعه که تلاشهای فراوانی را در حوزه تدریس مدیریت دانش بعمل میآورند سپاسگزاری و تشکر مینمایم.