فواید شوهرکشی!

parandi2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

شادی چیز بسیار خوبی است و چقدر خوب است آدم حتی وقتی اوقاتش از بیخ و بن تلخ است، بخندد یا اینکه لااقل با آن لب و لوچه‌ی آویزان دیگران را بخنداند که البته این دومی بسیار آسانتر است. به همین خاطر است که شما اگر یک نگاه مختصری به همین صفحه حوادث روزنامه‌ها بیندازید، قول می‌دهم که آنقدر بخندید که اگر دختر تشریف داشته باشید مورد تذکر بزرگترهای ارجمند قرار بگیرید که: «واه اوه دختر که اینقدر ولخند نمی‌شود» و اگر پسر باشید بگویند: «واه واه پسر که اینقدر سبک نمی‌شود!»
شما دقت بفرمایید به این خبر:
«یک خانم بسیار مهربان در نهایت لطف و عطوفت همشر خوبشان را در جا کشته‌است. مادر شوهر برای عفو دو شرط گذاشته است که پوز هر چه آدم روشنفکر را در جا زده است.
اول اینکه با پسر دیگرش ازدواج کند و دوم اینکه نگذارد بچه‌هایش وقتی بزرگ شدند به مدرسه بروند!» از اینکه مردم در سخت‌ترین لحظه‌ها هم طنزپردازی را فراموش نمی‌کنند استقبال می‌کنم و به مادر شوهر عزیز عرض می‌کنم: برو دارمت.
خدا شانس بدهد. حالا اگر ما بودیم، نه تنها از شوهر جدید خبری نبود، بلکه بچه‌هایمان هم باید در آن وضعیت مدرسه هم می‌رفتند! مادر شوهر عزیز با این کار خود در جا جلو دو اتفاق اتفاق منفی را گرفته و جلو دو اتفاق مثبت را ول نموده است. در واقع می‌شود چهار تا ثواب. چرا چهارتا؟ عرض می‌کنم.
اگر عفو نمی‌کرد خوب آن زن قاتل بیچاره، طفلی مجازات می‌شد. کاری هم که نکرده؟ بالاخره یک وقت‌هایی از دست آدم در می‌رود حالا یک آدم هم می‌کشد دیگر. جنایت که نکرده!
دوم اینکه اگر این بچه‌ها بزرگ می‌شدند و می‌رفتند مدرسه، آنها چه خاکی باید بر سرشان می‌ریختند؟
نتیجه‌ی مثبت اینکه بالاخره آمار ازدواج را بالا می‌برد. دوم اینکه به دو کودک بی‌گناه که درصدد پیچاندن مدرسه بوده‌اند، کمک کرده است!
مادرشوهر عزیز گفته است: عروس من با لباس سفید آمده، با لباس سفید هم باید برود.
جامعه‌شناسان بی‌سواد می‌گویند: ربط شرط اول با دوم چیست؟ اولی خیلی روشنفکری و ملوس است، دومی خیلی تاریک‌فکری و مخوف است. خوب بروند سوادشان را درست کنند.
جواب را از زبان مادر شوهر بشنوید که به همه علوم انسانی و طبیعی و غیرطبیعی تسلط دارد: اتفاقا هر دو روشنفکری است. بچه‌ی مردم برود مدرس خوب است. پس فردا بچه‌ی خودتان بزرگ بشود، برود مدرسه خوشتان می‌آید. شما خودتان خار مادر ندارید؟
دقت داشته باشید که آخر همه‌ی جوابهای منطقی یک جور به خار و مادر منتهی می‌شود!
عروس بیچاره گفته: آخر من حواسم نیست، یکوقت پسر دوم‌تان را هم بکشم. مادرشوهر گفته: فدای سرت من هنوز ۹ تا پسر دیگر دارم. تموم که نشده!
خدا وکیلی فداکاری را حال می‌کنید؟
عروس گفت: خوب آخه من دیگه بچه ندارم که از دفعه بعد نذارم آنهای دیگر هم نروند مدرسه.
مادر شوهر عروس قاتل بیچاره را در آغوش گرفته وگفته: عزیز دلم ناراحت نباش. آن با من. از دفعه‌های بعد همین یک شرط اول کافی است.
سازمان ازدواج کشور با اهداء لوح تقدیر از این مادر شوهر فداکار که سعی در بالا بردن ازدواج در کشور دارد تقدیدر کرده.
اگر چند تا از این مادر شوهرها پیدا بشوند هم آمار طلاق پایین می‌آید، هم آمار مجازات. شاید بالاخره چهار نفر هم کشته بشوند که خوب در مقایسه با فایده‌ها کشک هم نیستند.
 

emi.zx2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
:biggrin::biggrin::biggrin:;)


خوبه فقط باید به روز نامه ها گفت جای صفحه حوادث وطنز رو عوض کنن یا یه صفحه جدید باز کنن به نام طنز حوادثی یا حوادث طنزی یا حواطنزدث یا طنحوازدث یا.................
 

Similar threads

بالا