فروپاشی اتحادیه اروپا

sajad 3000

کاربر فعال تالار اقتصاد ,
کاربر ممتاز
فروپاشی اتحادیه اروپا

آیا اروپایی‌ها می‌توانند منطقه یورو را بدون متلاشی کردن اتحادیه اروپا حفظ کنند
مترجم: مجید اعزازی
منبع: فارن‌پالسی
«اروپا به تاریخ پیوسته است؟» نه! این روزها،افراد بسیاری به گونه‌اي از اروپا سخن مي‌گویند که گویی هم اینک اروپا اهمیت خود را از دست داده است.
به گفته فرید زکریا روزنامه‌نگار شاغل در مجله تایم «شاید امور به گونه‌اي دگرگون شود که روندهای بسیار مهم دهه آینده، زوال اقتصادی اروپا باشد.» به گفته «کیشور محبوبانی» استاد دانشگاه سنگاپور نیز اروپا «آن‌قدر بی‌اهمیت نشده، بلکه در حال تبدیل شدن به یکی از مناطق معمولی جهان است».
اروپا با توجه به رشد اقتصادی ضعیفش، تداوم بحران و پیچیدگی تصمیم‌سازی آن در حال حاضر، مسلما در رخوت و سستی به سر مي‌برد. پیشرفت خیره‌کننده کشورهایی مانند برزیل و چین در سال‌هاي اخیر منجر به این شده که بسیاری از افراد باور کنند که سرنوشت جهان کهن از پیش به گونه‌اي تعیین شده تا به توده‌اي از اجساد مشهور تبدیل شود، اما زوال گرایان باید چند واقعیت جدی را به یاد داشته باشند.
نه‌تنها اتحادیه اروپا بزرگ‌ترین اقتصاد واحد در جهان است، بلکه این اتحادیه با گسیل بیش از 66 هزار نیروی نظامی در اطراف جهان و حدود 57 هزار نفر دیپلمات (تعداد دیپلمات‌هاي هندی به دشواری به 600 نفر مي‌رسد) دومین بودجه دفاعی جهان را پس از ایالات متحده آمریکا دارد. سرانه تولید ناخالص داخلی اتحادیه اروپا به نسبت قدرت خرید هنوز هم حدود چهار برابر چین، سه برابر برزیل و حدود 9 برابر هند است.
البته قدرت فقط به داشتن این منابع نیست، بلکه به توانایی تبدیل این منابع به محصولات تولیدی وابسته است. در اینجا اروپا حرف‌هاي زیادی برای گفتن دارد: در واقع، هیچ قدرت دیگری به غیر از ایالات متحده آمریکا طی 20 سال گذشته دارای چنین اثری بر جهان نبوده است. از زمان پایان جنگ سرد، اتحادیه اروپا با اضافه شدن 15 عضو جدید در صلح و آرامش گسترش یافته است و وضعیت بیشتر اعضای خود را با کاهش درگیری‌هاي قومی، حاکمیت قانون و توسعه اقتصادی از بالتیک تا بالکان دگرگون کرده است.
این شرایط را با شرایط چین مقایسه کنید که پیشرفتش موجد ترس و مقاومت تحریک‌کننده در سراسر آسیا شده است. در سطح جهانی، اتحادیه اروپا بسیاری از قوانین و نهادهایی که بازارها را باز نگه مي‌داشتند و تجارت جهانی را تنظیم مي‌کردند، آلودگی کربن را محدود مي‌کردند و ناقضان حقوق بشر را تحت تعقیب قرار مي‌دادند، ایجاد کرده است. چه کسی پشت صحنه سازمان تجارت جهانی و دیوان بین‌المللی کیفری بود؟ نه ایالات متحده بود و نه چین، بلکه اروپا بود.
بله، هم‌اینک اتحادیه اروپا با یک بحران وجودی مواجه است؛ اگرچه در این جبهه مي‌جنگد، اما هنوز هم بیش از دیگر قدرت‌ها در حل نزاع‌هاي منطقه‌اي و مشکلات جهانی مشارکت مي‌کند.
به یک معنی، درست است که اروپا در روند اضمحلال قرار گرفته است، اما به دلیل وجود چهار عضو خود، در روابط بین‌الملل قدرت مسلط است. این قاره زادگاه رنسانس و روشنفکری بود. اروپا در ابتدا صنعتی شد و اغلب کشورهای جهان را به‌عنوان مستعمره خود درآورد. در نتیجه تا قرن بیستم، بزرگ‌ترین قدرت‌هاي جهان، اروپایی بودند. پس از جنگ جهانی دوم، روند رسیدن کشورهای دیگر به کشورهای اروپایی فزونی گرفت، اما اروپایی‌ها از این روند نیز منتفع شدند: اروپایی‌ها از طریق وابستگی متقابل اقتصادی با قدرت‌هاي نوظهور از جمله قدرت‌هایی که در آسیا هستند به افزایش تولید ناخالص داخلی خود و بهبود کیفیت زندگی خود ادامه دادند.
اتحادیه اروپا یک پدید کاملا بی‌نظیر در جهان است: یک پروژه سیاسی، اقتصادی و فراتر از همه اینها اتحادی قانونی میان 27 کشور دارای تاریخ طولانی جنگ با یکدیگر است. آن چیزی که پدید آمده نه یک سازمان میان دولتی است و نه فرادولتی؛ بلکه مدل جدیدی است که منابع و حاکمیت را در مقیاس بازاری به اندازه یک قاره شریک مي‌شود تا به تهدید‌هاي فراملیتی - از جرائم سازمان یافته تا تغییرات آب و هوایی - بپردازد.
از همه مهم‌تر اینکه اتحادیه اروپا شیوه‌اي را که اعضای آن درباره امنیت، جایگزینی سنت‌هاي قدیمی موازنه قدرت سیاسی و عدم مداخله در امور داخلی فکر مي‌کنند، به طور اساسی به مدل جدیدی تبدیل کرده است. مدلی که در آن امنیت برای همه از طریق همکاری با یکدیگر تامین مي‌شود. این تجربه هم اینک در لحظه‌اي سرنوشت‌ساز قرار دارد و با چالش‌هاي پیچیده و جدی مواجه است. برخی از این چالش‌ها به ویژگی منحصربه‌فرد این اتحادیه مرتبط است و برخی دیگر از آنها همانند چالش‌هایی است که قدرت‌هاي بزرگ به ویژه ژاپن و
ایالات متحده آمریکا با آنها مواجه هستند.

فقط بخشی از اروپا بی‌ثبات است
آیا منطقه یورو از نظر اقتصادی بی‌ثبات است؟ تنها بخشی از آن بی‌ثبات است. بسیاری منطقه یورو را – 17 کشوری که «یورو» را به عنوان پول واحد انتخاب کرده‌اند- یک فاجعه اقتصادی مي‌دانند و توصیف مي‌کنند. این در حالی است که این منطقه نسبت به بسیاری از بخش‌هاي دیگر جهان از بدهی کمتر و رقابت‌پذیری اقتصادی بیشتری برخوردار است. به‌طور مثال، صندوق بین‌المللی پول پیش‌بینی مي‌کند که مجموع کسری بودجه دولت‌هاي عضو منطقه یورو در سال 2013 ، 6/2 درصد تولید ناخالص داخلی خواهد بود. رقمی که تقریبا
یک سوم سهم کسری بودجه ایالات متحده نسبت به تولید ناخالص داخلی آن کشور است. بدهی خالص دولت به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی نیز در حدود بدهی خالص ایالات متحده و بسیار کمتر از بدهی خالص دولت ژاپن است.
اروپا به عنوان یک کل نیز غیر رقابتی نیست. در واقع، بر اساس آخرین گزارش مجمع جهانی اقتصاد از شاخص رقابت‌پذیری جهانی ،سه کشور منطقه یورو(فنلاند،هلند و آلمان) و دو دولت دیگر عضو اتحادیه اروپا(انگلیس و سوئد) در میان 10 اقتصاد رقابتی جهان قرار دارند. رتبه رقابت‌پذیری چین 29 است. منطقه یورو 6/15 درصد از صادرات جهان، رقمی بسیار بالاتر از 3/8 درصد ایالات متحده و 6/4 درصد ژاپن را به خود اختصاص داده است.
برخلاف سیاست‌هاي ضد تولیدی تحمیل شده به کشورهای بدهکار اروپایی و به‌رغم هر اتفاقی که برای منطقه یورو خواهد افتاد، این ارقام نشان مي‌دهد اقتصاد اروپایی‌ها اساسا بی‌نقص است. شرکت‌هاي اروپایی در میان موفق‌ترین صادرکنندگان هر منطقه‌اي هستند. ایرباس با بوئینگ رقابت مي‌کند؛ فولکس واگن سومین خودروساز بزرگ جهان است و پیش‌بینی مي‌شود که از نظر پیشروی در فروش، طی پنج سال آینده مرزهایی فراتر از میزان فروش تویوتا و جنرال موتورز را در‌نوردد. این همه در حالی است که برندهای لوکس اروپا سراسر جهان را به تصرف خود در آورده‌اند.
اروپا به دلیل داشتن دانشگاه‌هاي برتر پس از آمریکا، سیستم‌هاي توسعه یافته آموزش‌هاي شغلی، زنان توانمند شده در نیروی کار و زیر ساخت‌های پیشرفته، نیروی کار بسیار ماهری دارد.
تفاوت واقعی میان منطقه یورو و ایالات متحده یا ژاپن این است که این منطقه دارای عدم تعادل داخلی است و در عین حال یک کشور نیست؛ دارای پول واحد است اما دارایی‌هاي اعضای آن یکسان نیست. از این رو، بازارهای مالی به بدترین داده‌هاي مرتبط به کشورهای عضو این منطقه نگاه مي‌کنند، به طور مثال به آمارهای مربوط به یونان یا ایتالیا توجه دارند نه به آمارهای کلی مربوط به منطقه یورو.
به دلیل عدم قطعیت درباره اینکه آیا کشورهای اعتباردهنده به منطقه یورو آماده خدمت به کشورهای بدهکار این منطقه خواهند بود یا خیر؟ شایعه‌ها از زمان آغاز بحران مالی افزایش یافته است. کشورهای معتبر مانند آلمان منابع لازم را برای پرداخت بدهی‌هاي بدهکاران دارند، اما با اصرار بر اقدام‌هاي ریاضتی، آنها در حال به تله انداختن کشورهایی مانند اسپانیا در مارپیچ بدهی- تورم هستند.
هیچ‌کس نمی‌داند آیا منطقه یورو مي‌تواند به این چالش‌ها فائق آید یا نه؟ اما دانشمندی که با اعتماد به نفس «گریکس» [عقب نشینی یونان از منطقه یورو] یا شکست کامل پول واحد را پیش‌بینی کرد، تا کنون اشتباه کرده است. فراتر از همه اینها، بحران یورو مشکلی سیاسی است تا مشکلی اقتصادی.

انقراض تمدنی
آیا اروپا از پرتگاه جمعیتی سقوط خواهد کرد؟ اتحادیه اروپا دارای مشکل جدی جمعیتی است. براساس گزارش دفتر آمار رسمی اروپا، برخلاف ایالات متحده آمریکا – که پیش‌بینی مي‌شود جمعیتش تا سال 2050 به 400 میلیون افزایش یابد – پیش‌بینی مي‌شود جمعیت اتحادیه اروپا از 504 میلیون نفر کنونی به 525 میلیون نفر در 2035 افزایش یابد، اما از 2035 به بعد به تدریج کاهش یافته و در سال 2060 به 517 میلیون نفر خواهد رسید. این مشکل به‌ویژه در آلمان، بزرگ‌ترین دولت اتحادیه اروپا- به دلیل داشتن پايین‌ترین نرخ رشد تولد در جهان - حاد خواهد بود. بر اساس این پیش‌بینی‌ها، جمعیت آلمان تا سال 2060 از 82 میلیون نفر کنونی به 65 میلیون نفر کاهش خواهد یافت.
جمعیت اروپا در حال پیر شدن است. از امسال، کاهش جمعیت شاغلان اروپا از 308 میلیون نفر آغاز خواهد شد و پیش‌بینی مي‌شود تا 265 میلیون نفر در سال 2060 افت خواهد کرد. انتظار مي‌رود که نرخ وابستگی کهنسالان (شمار شاغلان بالای 65 سال به کل جمعیت نیروی کار) از 28 درصد سال 2010 در سال 2060 به 58 میلیون نفر افزایش یابد. چنین ارقامی مي‌تواند منجر به انقراض تمدنی شود.
با وجود اين، نگرانی‌هاي جمعیتی منحصر به اروپا نیست. در واقع، تقریبا جمعیت تمام قدرت‌هاي عمده جهان در حال پیر شدن هستند و حتی برخی از آنها روندی شدیدتر از اروپا دارند. پیش‌بینی مي‌شود میانگین جمعیت چین از 35 سال کنونی تا سال 2030 به 43 سال برسد، میانگین جمعیت ژاپن نیز از 45 سال کنونی به 52 سال افزایش خواهد یافت. میانگین سنی جمعیت آلمان نیز از 44 سال به 49 سال ارتقا خواهد یافت، اما میانگین سنی جمعیت آمار انگلیس از 40 سال به 42 سال افزایش خواهد یافت که با میزان پیرشدن جمعیت ایالات متحده آمریکا- یکی از قدرت‌هاي جهان که بهترین چشم‌انداز جمعیتی را دارد- قابل مقایسه است.
از این رو، موضوع جمعیت دردسری عمده برای اروپا خواهد بود، اما آن دسته از کشورهای اروپایی که بیشتر به خطر افتاده‌اند، آمادگی بیشتری برای درس گرفتن از کشورهای دیگر اروپا دارند. به طور مثال، فرانسه و سوئد، افت نرخ تولد خود را با بهبود حقوق مادری (و پدری) و تسهیلات مراقبت از کودکان معکوس کرده‌اند. در کوتاه‌مدت، شاید این سیاست‌ها پیچیده باشند، اما مهاجرت امکان کاهش پیر شدن و کوچک شدن جمعیت اروپا را فراهم مي‌کند. از این رو، هیچ کمبود نیروی جوان که تمایل دارد به اروپا بیاید،
وجود ندارد.
در میان‌مدت، دولت‌هاي عضو باید سن بازنشستگی را افزایش دهند. در درازمدت نیز اتخاذ سیاست‌هاي هوشمند خانوادگی- دوستانه مانند پرداخت به کودکان، اعتبارهای مالیاتی و مراقبت‌هاي روزانه مورد حمایت دولت مي‌تواند اروپایی‌ها را به داشتن فرزند بیشتر تشویق کند. اما به‌طور بحث‌برانگیزی، اروپا هم اینک در راس کشورهای توسعه‌دهنده راه‌های حل مشکلات پیرشدن جامعه قرار دارد.

گسترش روابط با آسیا
«آیا اروپا بی‌ارتباط با آسیا است؟» نه! اغلب گفته مي‌شود – با صدای بسیار بلند توسط محبوبانی اهل سنگاپور- که اگرچه اتحادیه اروپا ممکن است همچنان با کشورهای منطقه خود مرتبط باقی بماند، اما در آسیا- منطقه‌اي که در قرن بیست‌ویکم بیشترین اهمیت را خواهد داشت- ارتباطی ندارد. نوامبر گذشته (آبان 1391) هیلاری کلینتون وزیرخارجه سابق ایالات متحده آمریکا گفت از اروپا مي‌خواهیم تا «در آسیا در کنار ما فعالیت بیشتری داشته باشد.»
اروپا اما هم اینک در آسیا حضور فعال دارد و بزرگ‌ترین شریک تجاری چین، دومین شریک تجاری هند، دومین شریک تجاری آ.سه.آن (اتحادیه کشورهای آسیایی جنوب شرقی)، سومین شریک تجاری ژاپن و چهارمین شریک تجاری اندونزی است. این رابطه‌هاي اقتصادی اینک در حال
شکل دادن پایه روابط باز سیاسی در آسیا است. حتی آلمان نشست‌های مشترک دوره‌ای در سطح کابینه با چین برگزار مي‌کند. اگر ایالات متحده آمریکا مي‌تواند ادعا کند که قدرت اقیانوس آرام است، اروپا اینک یک قدرت اقتصادی اقیانوس آرام است و در حال آماده شدن برای روابط سیاسی در این منطقه است.
اروپا نقشی کلیدی در تحمیل تحریم‌ها علیه میانمار ایفا کرد. اروپا به رفع درگیری‌ها در آچه واقع در اندونزی کمک کرد و در حال میانجی‌گری در میندانائو واقع در فیلیپین است.
چنین پیوندهایی در حال رشد هستند. به طور مثال، شینزو آبه نخست‌وزیر ژاپن که تلاش مي‌کند به روابط امنیتی ژاپن تنوع ببخشد، گفته است که او مي‌خواهد به «توافق دفاعی پنج قدرت» (معاهده‌اي امنیتی که انگلیس هم در آن عضویت دارد) بپیوندد. دولت‌هاي عضو اتحادیه اروپا همچنین تسلیحات پیشرفته را مانند جت‌هاي جنگنده و ناوهای جنگی برای کشورهای دموکراتیک مانند هند و اندونزی تامین مي‌کند.

اروپا در معرض فروپاشی
آیا اروپا فرو خواهد پاشید؟ بسیار زود است که چنین سخنی به میان آید. خطر فروپاشی اروپا واقعی است. بی‌خطرترین سناریو ظهور یک اروپای سه لایه است. مشتمل بر منطقه یورو، کشورهای «پیش قراول» مانند لهستان که به الحاق به منطقه یورو متعهد هستند و کشورهای «غیر مشارکت کننده» مانند بریتانیا که تمایلی به پیوستن به پول واحد ندارند. در یک سناریوی بد، برخی کشورهای منطقه یورو مانند قبرس یا یونان مجبور خواهند شد پول واحد را کنار بگذارند و برخی دولت‌هاي عضو اتحادیه اروپا مانند بریتانیا ممکن است این اتحادیه را کاملا ترک کنند.
اگر تلاش برای حفظ منطقه یورو منجر به فروپاشی اتحادیه اروپا شود، تراژدی خواهد بود.
اما اروپایی‌ها نسبت به این خطر آگاه هستند و اراده‌اي سیاسی برای جلوگیری از آن وجود دارد. آلمان نمی‌خواهد یونان پول واحد را – دست‌کم به دلیل ترس از سرایت این موضوع به سایر کشورهای عضو - کنار بگذارد. عقب‌نشینی بریتانیا از اتحادیه اروپا ممکن است اما بعید به نظر مي‌رسد و در هر صورت کاملا اشتباه است: دیوید کامرون نخست‌وزیر انگلیس باید اکثریت را در انتخابات بعدی به دست آورد و شهروندان بریتانیایی باید به ترک اتحادیه اروپا توسط انگلیس در یک رفراندوم رای بدهند. به طور خلاصه، برای پیش‌بینی فروپاشی اتحادیه اروپا بسیار زود است.
اینکه فروپاشی اروپا هرگز اتفاق نخواهد افتاد، درست نیست. پایان داستان بلند اروپا بسیار نامعلوم باقی خواهد ماند. انتخاب میان اتحاد بزرگ‌تر و فروپاشی، انتخابی ساده نیست. نکته کلیدی این خواهد بود که آیا اروپا مي‌تواند منطقه یورو را بدون متلاشی کردن اتحادیه اروپا حفظ کند.
اتحادیه اروپا هم اینک یک پدیده بی‌نظیر در تاریخ روابط بین‌الملل است و اتحادیه‌اي بسیار کامل‌تر از آن چیزی است که زوال‌گرایان می‌گویند. مادامی که دولت‌هاي عضو مي‌توانند منابع خود را با هم شریک شوند، قادر خواهند بود جایگاه مشروع خود را در کنار واشنگتن و پکن در شکل‌دهی به جهان در قرن بیست‌ویکم به دست بیاورند.
 

Similar threads

بالا