عشق، به زبان ریاضی

یکی مثل شما 100

عضو جدید
تابع بی چون و چرا (نقل از نشریه پویا شماره۱۱)
تابع عشق تو را ،‌دامنه ای پیدا نیست
یک به یک هست، ولی بهر دلم پوشا نیست
می هراسم که چو معکوس نمایم آن را
آشکارا شود آن رابطه که ، پیدا نیست
راستی ،گر به تو بسیار شوم من نزدیک
عشق پاکم ، به کجا میل نماید ،‌جانیست
گرتوخواهی که درآغوش تو من جاگیرم
تابع فردخودت ، زوج نما، پروا نیست
منحنی دلت ، از رأس شکسته است ، چه باک
که مماس دل من هست ، ولی آنجا نیست
رفع ابهام نمودم ، زخم لبهایت
پس سخن ساده بگو ، وقت غم وحاشا نیست
هرچه من ،‌ روی نمودار رخت گردیدم
باز، یک نقطه بحرانی آن ، پیدا نیست
من بیچاره ، اسیر خم گیسوی توام
این چنین تابع بی چون وچرا ، هرجا نیست
چو« سعادت » ، سروکارش به توابع افتاد
بیکران تر زنگاهش ، به همه دنیا نیست
« علی سعادت فر »‌
دبیرریاضی بیرجند
 
آخرین ویرایش:

یکی مثل شما 100

عضو جدید
روز و شب خواب ریاضی دیده ام خواب خطهای موازی دیده ام

كاش در دنیا نشان از غم نبود صفر صفرم اینقدر مبهم نبود

حال ،بشنو اندكی از رشته ام مثل یك زالو به خونش تشنه ام

در ریاضی چهره ای شاداب نیست هشت ترمی ،در انجا باب نیست


بچه ها پیوسته دشنامش دهند گوش خود اما به فرمانش دهند

ای ریاضی ،ای ریاضی چیستی؟ می بری هردم به تیغت ،كیستی ؟

تاكه اسمت بر زبان سبز شد كل مغزم پیچهایش هرز شد

چون برای درسهایی مثل جبر گاو نر می خواهد و یك مرد گبر

شخصیتهایی چنان فرما وگوس هر كدامش قامتم را داده قوس

بچه ها از قضیه گریان می شوند بهر اثباتش پریشان می شوند

بهر تنها یكصدم پایان ترم جمله می لولند انجا مثل كرم

نانشان را همچواجر كرده است اینچنین امثال تیلور كرده است

جمله دانشجو به ظاهر مثل گل لیك در عقل وسیرت گشته خل

روزها در محضر فیثاغورس می شود دیوانه وبی حال وحس

می رود گاهی به چپ ،گاهی به راست مثل یك دنباله ناهمگراست

شب ولیكن تا سحر خر می زنند صحبت از دنیای دیگر می زنند

پر امید از شیوه اقلیدسی است بینوا كف كرده در رویای بیست

چونكه انجا بیست از ان خداست نوزده را ول كه سهم انبیاست

از میان سیزده دانشكده زیر ده ،گویی میانگینش زده

از ریاضی گشته خر باهوشتر كرده كمتر راه خود را بر وتر

قضیه ای را می برد دائم به كار قضیه ای در هندسه، نامش حمار

می زنم فریاد لبریز از یقین ای فغان از دست استوكس وگرین

ان ریاضی یك،به زحمت پاس شد نمره ام ده شد ولی سر طاس شد

صنعتی من زلف ومویی داشتم بین یاران ابروئی داشتم

می زدم فرق وسط ،گهگا ه رپ می شدم پشت تریبونهای گپ

از چه رو كردی سرم را طاس طاس؟ ای دریغ ،افتاده ام از اند كلاس

ای ریاضی خوان شاعر گوش كن پنبه غفلت برون از گوش كن

رشته ها را غرق حلاجی مكن مسخره بر برق و نساجی مكن

مثل این جادو گران پیر زن اینقدر چون غربتی ها غر نزن

چون بهشتی بوده گر در اسمان برزمین شد صنعتی در اصفهان

شعر من لبریز از رمز بود هر چه در بالا سرودم طنز بود

خنده بر هر درد بی درمان دواست خنده بسیار هم نوعی بلاست

ای عزیزان،غصه را باطل كنید خنده را در كار خود داخل كنید
لیلی و مجنون یكدیگر شوید بی خیال درس، بازیگر شوید!
 

یکی مثل شما 100

عضو جدید
از جمع من تا ضرب تو راهي به جز تفريق نيست

دلخوش به مجذورم نكن اينجا مگر تقسيم نيست

به راديكال عشق بيا تا بشكند توان من

چيزي نچرخد بهتر است سينوس من – آلفاي تو

واي دو اگر عاشق شود بي پرده ايكس دو ميشود

چيزي شبيه معجزه با جذر ممكن ميشود

گر ايكس داري در سوال جايي براي ترس نيست

در انتهاي مسئله ديگر مجال بحث نيست
 

Similar threads

بالا