onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
كسبوكارهاي كوچك
[h=1]عارضه مبهم شکلی در سازمان و مدیریت چیست؟[/h]
دکتر آرمان احمدی زاد
با عارضه مبهم شکلی در مدیریت (Ambiguous Figure System) تا چه اندازهای آشنا هستید؟
بسیاری از سازمانها به سیستم یا عارضه مبهم شکلی (AFS) دچارند. در ساختارهای ناسالم و بیمار، روال معمول برای رسیدگی به موضوعی که خارج از حدود وظایف یک نفر قرار میگیرد، ارجاع آن به یک کارشناس مربوط یا سپردن آن به یک مافوق است. در شرایطی که غالبا نظرات کارشناسی یا نظرات افراد مافوق ضرورت دارد، هر فردی موضوع را به فرد مافوق خود ارجاع میدهد. نتیجه آنکه اخذ تصمیم راجع به موارد متعدد از بالاترین مسوول تصمیم گیری در سازمان خواسته میشود و دیری نمیگذرد که آشکار خواهد شد و بسیاری از تصمیمها را میتوان با مراجعه به بالاترین مقام مسوول در سازمان به دست آورد.
به این ترتیب، یک سیستم مبهم شکلی به وجود میآید که دو وجه دارد؛ یک وجه آن نظام رسمی سلسله مراتب اداری و وجه دیگر آن یک نظام غیررسمی است که در ساختار مدیریت موجود شامل یک رابطه صرفا دوجانبه است. این رابطه دوجانبه بین شخصی که در راس سازمان قرار دارد و جمع بسیاری از افراد که در رده های مختلف زیر نظر او قرار دارند، شکل میگیرد. فردی که در راس سازمان قرار دارد زیر بار حجم زیاد کار قرار میگیرد و در همین حال به بسیاری از مدیران و کارکنان به دلیل آنکه به بازی گرفته نمیشوند، احساس ناکامی و بیهودگی دست میدهد.
پدیده مبهم شکلی در سازمانها و سیستمهای مکانیکی بیشتر نمایانگر میشود و یک سیستم مدیریت مکانیکی، مناسب شرایطی است که باثبات و پایدار باشد. ساختارهاي مكانيكي با ويژگيهايي نظير پيچيدگي و رسميت زياد و تمركزگرايي شناخته ميشوند. چنين ساختارهايي با وظايف يكنواخت مناسبت داشته و بر رفتارهاي برنامهريزي شده متكي بوده و در واكنش به رويدادهاي پيشبيني نشده نسبتا كند عمل ميكنند. ساختار نوع مكانيكي با شرايطي نسبتا ثابت و ايستا تطبيق ميپذيرد و وظايف و مسائل مديريتي بر مبناي تخصصهاي مورد نياز برای حل کردن یا انجام دادن آنها
تقسیم میشوند. هر یک یا هر گروه از این مسائل در قلمرو خاصی قرار میگیرند و حل کردن هر مساله و یا انجام دادن هر کار با توجه به شرح وظایف و حیطه فعالیت هر فرد به او ارجاع میشود. سلسله مراتب نظارت در این نوع سازمانها معین است و مسوولیت اطلاعات کلی و ایجاد هماهنگی صرفا در راس آن سازمانها متمرکز میشود. همچنین بر ارتباط و تعامل عمودی و نیز توجه به روسا و تبعیت از آنان به شدت تاکید میشود. با توجه به آنچه تشریح شد، آیا تاکنون با این عارضه در سازمانها و شرکتهای ایرانی مواجه شدهاید؟
[h=1]عارضه مبهم شکلی در سازمان و مدیریت چیست؟[/h]
دکتر آرمان احمدی زاد
با عارضه مبهم شکلی در مدیریت (Ambiguous Figure System) تا چه اندازهای آشنا هستید؟
بسیاری از سازمانها به سیستم یا عارضه مبهم شکلی (AFS) دچارند. در ساختارهای ناسالم و بیمار، روال معمول برای رسیدگی به موضوعی که خارج از حدود وظایف یک نفر قرار میگیرد، ارجاع آن به یک کارشناس مربوط یا سپردن آن به یک مافوق است. در شرایطی که غالبا نظرات کارشناسی یا نظرات افراد مافوق ضرورت دارد، هر فردی موضوع را به فرد مافوق خود ارجاع میدهد. نتیجه آنکه اخذ تصمیم راجع به موارد متعدد از بالاترین مسوول تصمیم گیری در سازمان خواسته میشود و دیری نمیگذرد که آشکار خواهد شد و بسیاری از تصمیمها را میتوان با مراجعه به بالاترین مقام مسوول در سازمان به دست آورد.
به این ترتیب، یک سیستم مبهم شکلی به وجود میآید که دو وجه دارد؛ یک وجه آن نظام رسمی سلسله مراتب اداری و وجه دیگر آن یک نظام غیررسمی است که در ساختار مدیریت موجود شامل یک رابطه صرفا دوجانبه است. این رابطه دوجانبه بین شخصی که در راس سازمان قرار دارد و جمع بسیاری از افراد که در رده های مختلف زیر نظر او قرار دارند، شکل میگیرد. فردی که در راس سازمان قرار دارد زیر بار حجم زیاد کار قرار میگیرد و در همین حال به بسیاری از مدیران و کارکنان به دلیل آنکه به بازی گرفته نمیشوند، احساس ناکامی و بیهودگی دست میدهد.
پدیده مبهم شکلی در سازمانها و سیستمهای مکانیکی بیشتر نمایانگر میشود و یک سیستم مدیریت مکانیکی، مناسب شرایطی است که باثبات و پایدار باشد. ساختارهاي مكانيكي با ويژگيهايي نظير پيچيدگي و رسميت زياد و تمركزگرايي شناخته ميشوند. چنين ساختارهايي با وظايف يكنواخت مناسبت داشته و بر رفتارهاي برنامهريزي شده متكي بوده و در واكنش به رويدادهاي پيشبيني نشده نسبتا كند عمل ميكنند. ساختار نوع مكانيكي با شرايطي نسبتا ثابت و ايستا تطبيق ميپذيرد و وظايف و مسائل مديريتي بر مبناي تخصصهاي مورد نياز برای حل کردن یا انجام دادن آنها
تقسیم میشوند. هر یک یا هر گروه از این مسائل در قلمرو خاصی قرار میگیرند و حل کردن هر مساله و یا انجام دادن هر کار با توجه به شرح وظایف و حیطه فعالیت هر فرد به او ارجاع میشود. سلسله مراتب نظارت در این نوع سازمانها معین است و مسوولیت اطلاعات کلی و ایجاد هماهنگی صرفا در راس آن سازمانها متمرکز میشود. همچنین بر ارتباط و تعامل عمودی و نیز توجه به روسا و تبعیت از آنان به شدت تاکید میشود. با توجه به آنچه تشریح شد، آیا تاکنون با این عارضه در سازمانها و شرکتهای ایرانی مواجه شدهاید؟