شيوه‌هاى نمايش در ايران

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
[h=1]نمايش عروسکى [/h]
نمايش‌هاى عروسکي، امروزه در دو شاخهٔ سايه‌بازى و خيمه‌شب‌بازى شناخته مى‌شود. در ”سايه‌بازي“ و حرکات چند عروسک در برابر منبع نور و افتادن سايه‌هاى آنها بر پرده، داستان نمايش داده مى‌شود. اما در خيمه‌‌شب‌بازى عروسک‌هاى متحرک بر صحنه مشاهده مى‌شوند.


در زبان فارسى از قديم، واژه‌هاى ”خيال‌بازي“ يا ”‌بازى خيال“ خاص سايه‌بازى بوده است؛ و از شب‌بازى و پرده‌بازى و لعبت‌بازي، منظور نمايش سايه بوده و گاهى نيز خيمه‌شب‌بازي. به اجراکنندهٔ هر دوى اين‌ها لعبت‌بازى مى‌گفته‌اند. خيال‌باز مجرى سايه‌بازى بوده است.

از قرن پنجم به بعد در شعرهاى شاعران به اين نمايش‌ها اشاره شده است؛ اما از پيش از آن خبرى در دست نيست. ولى مى‌توان حدس زد که اين گونه نمايش‌ها در چهار قرن اوليهٔ اسلامى بطور پراکنده بين مردم بوده است.

نمايش‌هاى عروسکى بين مردم طى قرن‌ها سنت‌ها و قهرمان‌هاى عاميانه‌اى را بوجود آورده که نمونهٔ اين قهرمانان يکى ”پهلوان کچل“ است. در جاهاى مختلف ايران از جمله فارس، برخى مردم خيمه‌شب‌بازى را با نام پهلوان کچل مى‌شناسند.
منبع:aftabir
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
نقالى

نقالى

نقالى نقل يک قصه يا واقعه است به شغر يا نثر، که با حرکات و حالات و بيان مناسب در برابر جمع اجرا مى‌شود؛ و هدف از آن سرگرم کردن و برانگيختن هيجان‌ها و عواطف شنوندگان و بينندگان است، که به وسيلهٔ حرکات جذاب، لطف بيان، تسلط روحى بر جمع و حالات و حرکات القاء‌کننده و نمايشى نقال بدست مى‌آيد.

پيش از اسلام، ”واقعه‌خواني“ در ايران وجود داشته که همراه با ساز اجرا مى‌شده است. اما با ظهور اسلام همراهى ساز از بين رفت و تنها نقل واقعه باقى ماند. اما با تکيه بيشتر بر بازى شکل تازه‌اى بخود گرفت. نقالى در واقع تنها شکل بازيگرى بود که ممنوعيتى در بر نداشت و به همين جهت توسعه يافت و انشعاباتى نيز پيدا کرد.

نخستين مدرک موجود از نقالي، متعلق به قرن سوم هجرى است. در اين دوره هنوز کسانى بودند که راوى افسانه‌ها و سنن باستان محسوب مى‌شدند و ”دهقان“ نام داشتند. تعدادى از کتب افسانه‌اى ايران از روى نقل‌هاى آنان جمع‌آورى شده است. فردوسى نيز در شاهنامه بارها اشاره مى‌کند که بسيارى از داستان‌هايش را از گفته‌هاى دهقانان بدست آورده است و حتى بصراحت کسانى را نام مى‌برد. از جمله: بهرام، شاهر، آزادسرو، ... . همچنين در نوشته‌هاى اسدى طوسي، نظامى گنجوى و فخرالدين اسعد گرگانى نيز گفته شد. که آنها داستان خود را از روايان و دهقانان گرفته‌اند. اسکندرنامه نيز به همين منوال تأليف يافت و سمک عيار نيز از همين نقل‌ها و روايات مربوط يک نقال جمع‌آورى و ثبت گرديد.

طبق شواهد، از اواسط قرن پنجم نقل‌هاى مذهبى و حماسي، دچار نوعى انحراف شدند. و به سمت حماسه‌هاى شبه تاريخى و شبه حماسه‌هاى مذهبى گرايش يافتند. علت اين امر يکى از بين رفتن تدريجى مصاديق حماسه‌ها و نقل‌هاى حماسى بود و نيز پايان گرفتن مبارزات سياسى و غلبه تعصب‌هاى مذهبى و نيز اختلاط نژادهاى فارسى و ترک و تازي.

از ميانهٔ قرن ششم کم و بيش روحيهٔ عرفانى عاميانه‌اى از نقالان بروز کرد. و از طرفى رشته‌اى از نقالى وسيلهٔ تبليغ مذهب قرار گرفت.

از دوران مغول‌ها، نقالى و قصه‌گويى به سوى افسانه‌هاى شبه حماسى و مذهبى دگرگونى يافت. در عصر صفويه در دوران تمرکز حکومت و آرامش نسبي، نقالى رواج فوق‌العاده‌اى يافت و شعباتى پيدا کرد.

تعدادى از نقالان و شاهنامه‌خوانان دورهٔ صفوي، در نوشته‌هاى برخى نويسندگان نام برده شده‌اند. اسکندربيک ترکمان در کتاب خود ”عالم‌آراى عباسي“ ، از مولانا حيدر قصه‌خوان، مولانا محمد خورشيد اصفهاني، مولانا فتحى و ... ياد مى‌کند.

در روزگار صفوي، کتاب‌هايى چون اسکندر ذوالقرنين، رموز حمزه، حسن کرد شبسترى بوجود آمدند که پيش از آن بصورت نقل بودند و بعد ا زآن نيز نقل شدند. در اين دوره بتدريج انواع نقالى‌هاى رسمى مذهبى مانند روضه‌خواني، پرده‌داري، حمله‌خواني، صورت‌خوانى و سخنورى پيدا شدند.

روضه‌خوانى نوعى نقالى بود که حول ماجراى کربلا مى‌گذشت. در پرده‌دارى يا شمايل‌گرداني، پرده‌اى پارچه‌اى که بر آن مجالسى از زندگى و مصائب خاندان پيامبر نقل شده بود، توسط پرده‌دار در گوشه‌اى يا ميدانى آويخته مى‌شد. سپس نقال طومارى را که در دست داشت، کم‌کم باز مى‌کرد و حوادث نقش شده را با صداى گيرا و آهنگين و لحن سوگ‌آور نقل مى‌کرد و در برابر آن پول مى‌گرفت.

حمله‌خوانى نقل وقايعى بود از کتبا حملهٔ حيدري، تصنيف ميرزا محمد رفيع شاعر ايرانى مهاجر هند. موضوع آن زندگى پيامبر و حضرت على (ع)، و جنگ‌هاى ايشان بود تا پايان زندگى حضرت على (ع).

صورت‌خوانى شکل ديگرى از پرده‌دارى بود؛ و سخنورى رقابتى ميان مناقب‌خوانان و فضايل‌خوانان.در کنار قصه‌خوانان مذهبى يا حماسى و ملي، دوره‌گردانى نيز بودند که قصه‌هاى قهرمانان محلى و عاميانه را مى‌خواندند.در عصر قاجاريه، نقالان بيشتر در تهران و اصفهان متمرکز شدند، که قهوه‌خانه‌ها و پاتق‌هايى براى نقالى داشتند.نقالى از دههٔ دوم و سوم قرن اخير بواسطهٔ نفوذ تمدن غرب و ظهور سرگرمى‌هاى تازه‌ و از رواج افتادن قهوه‌خانه‌ها بتدريج شکوه خود را از دست داد.

نقال از چهره‌هاى مهم و اصيل بازيگرى در نمايش ايران است، و برخى واقعه‌خوانان از تواناترين بازيگرانند.در نقالى نخست يک پيشخوان، غزل يا قطعه‌اى را از شاعران بزرگ پيشين به آواز مى‌خواند، سپس نقال بالاى تختى مخصوص يا سکويى در قهوه‌خانه مى‌رود و دعا مى‌خواند، صلوات مى‌فرستد و کار خود را آغاز مى‌کند.


از نقال‌هاى قرن اخير تهران و اصفهان مى‌توان، معيرالممالک، مرشد برزو، مرشد رجبعلي، سيد جلال نقال، حاج مرشد عباس، ميرزا رحيم، مرشد اکبر قشقايى و ... را نام برد. هنر نقالى امروزه در حال فراموشى است.
منبع:aftabir
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
تعزيه و تعزيه‌خوانى

تعزيه و تعزيه‌خوانى

تعزيه يا شبيه‌خوانى در اصل نمايشى است برپايهٔ قصه‌ها و روايات مربوط به زندگى و مصائب خاندان پيامبر اسلام و بخصوص وقايع ماه محرم سال ۶۱ هجرى در کربلا براى امام حسين (ع) و خاندانش. ابتدا دسته‌هايى وجود داشتند که از برابر تماشاچيان مى‌گذشتند و با سينه زدن، زنجير زدن و کوبيدن سنج و نظاير آن و حمل نشانه‌ها و علم‌ها و نيز هم‌آوازى و هم‌سرائى در خواندن نوحه، ماجراى کربلا را به مردم يادآورى مى‌کردند. در مرحلهٔ بعد آوازها کمتر شد و نشانه‌ها بيشتر و يکى دو واقعه‌خوان ماجراى کربلا را نقل مى‌کردند و سنج و طبل و نوجه آنها را همراهى مى‌کرد. چندى بعد، تعدادى از نقالان، چند شبيه يا لباس‌هاى نزديک به واقعيت، شبيه‌سازى مصائب خود را شرح مى‌دادند. در مرحلهٔ بعد، شبيه‌ها با هم گفت و شنيد مى‌کردند. بعد بازيگران پديد آمدند. در آخرين نيم قرن دورهٔ صفويه، تعزيه تحول نهائى خود را طى کرده و به شکلى که مى‌شناسيم در آمد.بدليل حفظ حرمت، فقط مردان در اين دسته‌ها حضور مى‌يافتند و نقش زنان را جوانان کم سال بازى مى‌کردند.

در ابتداى دورهٔ قاجاريه، تعزيه، بدليل حمايت شاهان و طبقهٔ مرفه جديد بازرگان و سياسي، دامنه‌دار تر شد. بعدها در نمايش‌خانه‌هاى موقت بنام تکيه يا حسينيه اين نمايش‌ها اجرا مى‌شدند. تاريخ دقيق ساختمان يکى از اين تکيه‌هاى ثابت يعنى تکيهٔ نوروزخان، ۱۱۷۷ ش مقارن اوايل سال‌هاى سلطنت فتحعلى‌شاه است.

در نخستين مراحل تعزيه، بسيارى از نقالان مذهبى و غيرمذهبى به بازى در آن پرداختند. به اين ترتيب تعزيه از مايه و سبک نقالى تأثير گرفت. تعزيه در دورهٔ ناصرالدين‌ شاه قاجار به اوج خود شکوه و توسعه خود رسيد. ساختمان مدور تکيه دولت در چهار طبقه، مجلل‌ترين نمايش‌خانه‌هاى تعزيه بوده است. همينطور مى‌توان از تکيهٔ شاهي، تکيهٔ ولى‌خان، سپهسالار، تکيه قورخانه، تکيه سرچشمه، تکيه عزت‌الدوله، تکيه نوروزخان، تکيه چهل تن، تکيه سيد ناصرالدين‌ و ... ياد کرد.

متن تعزيه يا تعزيه‌نامه، اغلب به شعر بود و شعر تعزيه عاميانه بود. زمينه شعرى تعزيه را رسم مرثيه‌سرايى ايجاد مى‌کرد و وقايع و داستانش را اساطير و حماسه‌هاى مذهبى که از طريق نقالى مذهبى به او رسيده بود، تشکيل مى‌داد.

از اوايل دورهٔ ناصرالدين‌شاه نوعى مقدمه به تعزيه اضافه شد که پيش‌واقعه خوانده مى‌شد. کم‌کم شکلى از تعزيه با رنگ هزل و مضحکه و مسخره بوجود آمده که ”گوشه“ نام گرفت، گوشه تعزيه نامه‌اى بود تفننى و فکاهى که افراد آن اشخاص اساطير مذهبى اسلامى بودند.

هر تعزيه‌نامهٔ کامل را يک مجلس يا دستگاه مى‌گفتند و به اشخاص بازى شبيه گفته مى‌شد. به کارگردان نيز تعزيه‌گردان يا شبيه‌گردان يا استاد مى‌گفتند.

پس از دورهٔ ناصرالدين‌شاه از اهميت و جلال تعزيه کم‌کم کاسته شد، اما عموميت آن محفوظ ماند. در دورهٔ محمدشاه و احمدشاه ، تعزيه تدريجاً حمايت اشراف را از دست داد.

در تعزيه موسيقى جايگاه مهمى داشت و تعدادى سنت در موسيقى از طريق اجراى تعزيه بوجود آمد. يکى از ازرش‌هاى نمايشى آوازهاى تعزيه در آن بود که قطعه‌ها و مقام‌هاى موسيقى با موضوع و شخص انطباق مى‌يافت.دسته‌هاى نوازنده موسيقى در هيئت‌هاى هفت يا هشت نفرى قرار مى‌گرفتند و سازها عبارت بود از شيپور، ني، قره‌ني، طبل، دهل، کرنا و سنج.
منبع:aftabir
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
نمايش‌هاى شاد

نمايش‌هاى شاد

نمايش‌هاى شاد از معرکه‌ها و کارهاى بازيگران منفرد موسوم به دلقک و مسخره و کارهاى نوروزى‌خوان‌ها و دستهٔ تمسخر کوسه و ميرنوروزى و غيره، مخصوصاً بازى‌هاى مطربان مجلسى و دوره‌گردها بيرون آمده است. به اين گونه نمايش‌هاى تقليد و مضحکه در عهد صفويه، از رقص و آواز مطربان جدا گرديد.

در اواسط عهد صفويه، دسته‌هاى مطرب مجلسى در شهرهاى بزرگ براى اعيان و اشراف برنامه‌هايى اجرا مى‌کردند که شامل چند رقص، يکى دو نمايش رقصي، يکى دو پيش پردهٔ کوچک بود. از تحول پيش‌پرده‌ها مضحکه بوجود آمد که داستان‌هاى کوتاه و خنده‌آورى بود به آواز و دو سه بازيگر داشت. از مضحکه‌ها، دسته‌هاى مطرب دوره‌گرد در جنبه مسخرگى آزادتر بودند. بازى‌هاى ”تقليد“ از ادامهٔ ”مضحکه“ شکل گرفت. لوتى‌هاى بازيگر تقليد، لهجهٔ خصوصيات اهالى شهرها و ده‌ها را تقليد مى‌کردند.

در اواخر صفويه و سپس در دورهٔ زنديه دسته‌هاى مطرب و تقليدچى در بعضى شهرها مثل اصفهان و شيراز ماندگار شدند، که در بعضى قهوه‌خانه‌ها پاتوقى داشتند و گاهى نمايش مى‌دادند که گاهى براى مجالس عروسى و ... به خانه‌هاى مردم طبقه متوسط و پايين دعوت مى‌شدند.

از قصه‌ها و بازى‌هاى تقليد، دو بازى حسن کچل و بقال‌‌بازى مستقل شدند. يکى از دلايل علاقهٔ مردم به اين بازى‌ها اين بود که گاه انتقادهاى تندى نسبت به اشراف در آنها وجود داشت. اين نمايش‌ها فى‌البداهه و بر پايهٔ آفرينش حضورى بود.

از اواخر صفويه، به واسطهٔ ضعف حکومت و قدرت يافتن علماى تشري، داشتن رقاصان و بازيگران زن ممنوع شد.

در اواسط زنديه، با بهم پيوستن بازيگران منفرد، دسته‌هاى تازهٔ تقليد بوجود آمد. در نمايش‌هاى شاد ايرانى ”سياه“ تا مدت‌ها جزو دسته‌هاى دوره‌گرد نوروزى‌خوان و ميرنوروزى بودکه با نام‌هاى حاجى فيروز و ... با بزک يا صورتک مى‌خواند و مى‌رقصيد و مسخرگى مى‌کرد. کم‌کم او وارد تقليد نيز شد. در اوايل قاجاريه، ”سياه“ که همچنان مورد علاقهٔ مردم است، مشخصات صنتى خود را بطور کامل دارا نيست.

با روى کردن تقليد‌چى‌ها به شهرهاى اصفهان، تهران، شيراز و تبريز و پا گرفتن آنها در قهوه‌خانه‌هاى بزرگ، چند گونه نمايش بوجود آمد. در مجالس اشراف محل بازى يک تکه قالى در گوشهٔ تالار وسيع خانه بوده در قهوه‌خانه‌ها، صحنه يک دو تخت چوبى بود که در گوشه‌اى از باغچه يا در صحن وسيع و سربستهٔ قهوه‌خانه برپا مى‌شد. اما در خانه‌ها، صحنه‌ تخت چوبى بود که روى حوض وسط حياط مى‌بستند و فرش مى‌کردند. اين نوع تقليد‌ها بزودى عنوان مشهور ”تخت حوضي“ يا ”روحوضي“ پيدا کرد.

”سياه“ کم‌کم به صورت شخصيت نمونهٔ ”تقليد“ در مى‌آمد. ”سياه“ در قالب کامل شدهٔ خود، غلام يا نوکرى بود که هجو مى‌کرد، مسخره مى‌کرد و در عين سادگى و زيرکي، گاهى صراحت توأم با ترس، و با وجود ظاهر مضحک‌اش، سخنانى دردآلودهٔ تلخ مى‌گفت که خنده را به زهرخند بدل مى‌نمود. نتيجهٔ نمايش نيز در پايان از زبان و بيان مى‌شد.

در دورهٔ مظفرالدين‌شاه، رئيس بازيگران و مطرب‌هاى دربار و رئيس دسته‌هاى مطرب و تقليدچى غيردربارى پايتخت را لقب ”باشي“ مى‌دادند.

در اواخر عصر قاجاريه، دسته‌هاى مقلد تهران در پاتق‌هايى مثل باغ ايلچي، قهوه‌خانهٔ نايب‌علي، قهوه‌خانهٔ قتلگاه، قهوه‌خانهٔ پست‌خانه و ... مرکزيت داشتند.

در آخرين دههٔ قرن پيشتر، فعاليت‌هاى نمايشى پراکنده‌اى توسط عده‌اى بصورت جدى‌تر ادامه‌ يافت. اينها گروهى از نيمه‌ درس‌خواندگان نيمه آشنا به فرهنگ اروپا بودند که بيشترشان در دستگاه دولتى شغلى داشتند. گاهى نيز از نمايشنامه‌هاى فرنگى اقتباس مى‌کردند و با سبکى ميانه‌رو روى صحنه مى‌بردند.

بعد از پا گرفتن نمايش در پايتخت، هر دستهٔ تقليدچى و مطرب، دکه‌‌اى بنام بنگاه شادمانى ترتيب دادند. نخستين بنگاه شادمانى را عباس مؤسس در پاخيار (۱۳۰۱ ش) درست کرد. و اين فعاليت ادامه يافت. و بعد تماشاخانه‌هايى نيز ترتيب داده شد، مانند تماشاخانهٔ ناصريه که توسط رضاخان اوقلى و محمدعلى قفقازى در کوچهٔ عرب‌ها گشوده شد. و نيز در محل‌هاى ديگر تماشاخانه‌هايى چون آفتاب، تئاتر سعادت، تئاتر مينا، تئاتر کسري، تئاتر سعدى و ... داير شدند.

از حدود ۱۳۱۰ شمسي، در پى سخت‌گيرى‌هاى ادارهٔ سياسى و شهربانى وقت، تقليدچى‌هامجبور شدند که طرحى از نمايش‌هايشان را روى کاغذ بياورند. براساس امضاهاى اين دست‌نويس‌ها و گفته‌هاى برخى از تقليدچى‌ا، اين طراحان داستان‌هاى تقليد عبارت بودند از: احمد مويد، حسين توفيق، ناصر اسدي، کوچک مؤدب، محمدخان افشار، حسين مجرد، اکبر سرشار و ... .

پس از اين دوره، نوبت به بنگاه‌هاى تئاترال و موزيکال شادمانى مى‌رسد. اين نمايش‌ها بيشتر در کافه‌ها اجرا مى‌شد و گاهى نيز در تالارهاى سينما. از جمله کافه‌ها مى‌توان: کافه گلشن، کافه شکوفه، کافهٔ دلشاد و ... را نام برد. از تماشاخانه‌هايى که دوام بيشترى يافتند نيز تماشاخانهٔ حافظ نو، تماشاخانهٔ ماه، تئاتر شاهين و تماشاخانهٔ ايران بود.

با از بين رفتن تدريجى قهوه‌خانه‌ها از حوالى جنگ جهانى دوم، ”تقليد“ يک مرکز اصلى خود را از دست داد و در چارچوب دکه‌هاى شادمانى و تخت حوض‌ها محدود ماند. در حادثهٔ پانزده خرداد ۴۲ يکى از نخستين جاهايى که مورد حملهٔ شورشيان واقع شد و به آتش کشيده شد، دکه‌ها و مراکز مطربى بود.
منبع:aftabir
 
بالا