شماهم میتوانید؟!

Hps

عضو جدید
پيرمردي در ساحل دريا در حال قدم زدن بود. به قسمتي از ساحل رسيد كه هزاران ستاره دريايي به خاطر جزر و مد در آن جا گرفتار شده بودند و دختركي را ديد كه ستاره‌اي دريايي را به دريا مي‌انداخت. پيرمرد به سمت دخترك رفت و به او گفت: "چه كار بيهوده‌اي. تو كه نمي‌تواني همه ستاره‌هاي دريايي را نجات بدهي، آن‌ها خيلي زياد هستند" دخترك لبخندي زد و گفت: "مي دانم؛ ولي اين يكي را مي‌توانم نجات بدهم" بنابراين يك ستاره‌ي دريايي را به دريا انداخت "و اين يكي را" و آن را به دريا انداخت. شايد همه مشكل‌ها و سختي‌ها را نتوان يك جا حل كرد. ولي يكي يكي مي‌توان آن‌ها را از ميان برداشت.
:gol:

 

Similar threads

بالا