A.mech
عضو جدید
در سیال زمان در گذرم،در پیچ پیچ پیچها میپیچم،در محبت جوش میخورم،در غلتش زمان میلغزم و در روح بینهایت وتا ابد اشباع نشده دنبال چیزی میگردم...
در برابر غمهایم چون بتن میمانم و چرخدنده ی ذهنم ،شفت قدمهایم را با گشتاور عشق میراند...
در دایره ی گام چرخدنده ی زندگیم، چون یک پیستون تا نقطه ی مرگ پیش میروم؛تسمه و زنجیری از جنس دلبستگی مرا دلبسته ی این روزها میکند.دنیا مرا آزرده،اما...
ضریب ایمنی در برابر خستگی هایم به بینهایت میرسد.
در چرخش ثانیه های غم،روحم ترک میخورد؛اما تمرکز هیچ تنشی نمیتواند مرا بشکند....................
در برابر غمهایم چون بتن میمانم و چرخدنده ی ذهنم ،شفت قدمهایم را با گشتاور عشق میراند...
در دایره ی گام چرخدنده ی زندگیم، چون یک پیستون تا نقطه ی مرگ پیش میروم؛تسمه و زنجیری از جنس دلبستگی مرا دلبسته ی این روزها میکند.دنیا مرا آزرده،اما...
ضریب ایمنی در برابر خستگی هایم به بینهایت میرسد.
در چرخش ثانیه های غم،روحم ترک میخورد؛اما تمرکز هیچ تنشی نمیتواند مرا بشکند....................