saeed.ahmadzadeh
عضو جدید
سیاه و سفید ، آرامش[FONT=Verdana,Arial,Helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=Verdana,Arial,Helvetica,sans-serif]
از زبان طراح سياه و سفيد، آرامش...
دكتر بهروز منصوري
آنچه كه معماري را از ساير مقولات هنري متمايز مي سازد، محدوديت هاي كالبدي و عملكردي مرتبط با آن است. انتزاع در خلق اثر معماري برخلاف ساير هنرها آزادانه و بي پروا ميسر نيست و تقابل و موضوعات عيني و ذهني اساس مباحث تئوري معماري را در بستر فرهنگي- تاريخي آن شكل داده است و به دنبال آن پاسخ هاي معمارانه گوناگون سبك و مكتب هاي ادوار مختلف را پايه گذاري كرده است.
بر اين اساس زيبايي شناسي اثر معماري را بايد در بستر محيط فرهنگي و دوره زماني مربوط به آن مورد ارزيابي و تاويل قرار داد.
الگوهاي معماري به عنوان محدوديتي كه خلاقيت در چارچوب آن مجاز بوده ، منبعث از تعادل موضوعات كالبدي و محتوايي، قواعد و اصول متقن خود را داشته كه تخطي از آن مردود شمرده مي شده كه نمونه با ارزش آن را در طراحي مسكن سنتي ايران يا رديف هاي موسيقي سنتي ايران مي توان دنبال كرد. چگونه هنرمند باتوجه به محدوديت ها و ارزش هاي از پيش تعريف شده كه طي ساليان دراز به رشد و تكامل رسيده مي تواند درعين وحدت ايجاد كثرت كند. فرهنگ بين المللي از ثمرات تفكر مدرنيسم معماري را با تاكيد بر فردگرايي كه اساس وحدت بين انسان ها است مي توان به سبك بين المللي فارغ از گرايش هاي بومي و منطقه در جهان سوق داد. ضوابط دستور العمل ها و معيارهاي صرفا كالبدي در شكل گيري بافت هاي شهري بر اساس فرمول و استانداردهاي بين المللي راهكار اصلي ساخت و ساز قرار گرفت. مفاهيمي از قبيل تراكم، سطح اشغال، دسترسي، سرانه و... محدوديت هاي معماري و شهرسازي در شهرهاي مدرن از جمله تهران شد چگونگي ورود اين الگوي معماري در تهران از حوصله اين مجال خارج است محدوديت هاي طراحي معماري امروز در شهرهاي بزرگ از جمله تهران به عنوان الگوي ساخت و ساز در ساير شهرهاي مهم تعداد طبقات، سطح اشغال و نحوه استقرار ساخت آن و ابعاد نورگيرها است كه توسط شهرداري ها در قالب دستورالعمل هاي اجرايي كنترل و هدايت ميشود و متاسفانه در اين فرآيند طراحي نماها به عنوان اصلي ترين عنصر شكل دهنده سيماي شهري مورد دقت و كنترل كارشناسي قرار نميگيرد. به همين لحاظ بدنه هاي شهري حاصل از چنين رويكردي ايجاد خط آسمان يكسان نحوه بازشوهاي حقيرانه و مقاطع فضايي يكسان در محورهاي محله اي است.
تنوع بخشيدن به اين سيماي شهري درچارچوب محدوديت هاي ذكر شده دغدغه اصلي معماراني است كه مي خواهند به اين مهم خود را نزديك سازند. چنانچه سليقه عمومي بازار خصوصا بخش مسكن را كه سرمايه گذاران اين بخش مبدع آن هستند به عنوان يك گرايش اقتصادي كنار بگذاريم مي توان با رعايت مفاهيم زيبايي شناختي آكادميك و با تكيه بر قواعد اجرايي حاكم سليقه عمومي را هدايت كرده و در جهت نيل به تنوع بصري و جبران سيماي شهري يكسان و كسالت آور كپي شده در كنار هم قدم برداشت. در اين ميان مي توان به ساختمان مسكوني خيابان فيروز كوه زعفرانيه تهران اشاره كرد كه تلاشي هر چند اندك جهت رسيدن به اين منظور است.
اين بنا در زميني به مساحت 680 مترمربع با عرض 14 متر در جبهه شمالي معبر طراحي و اجرا شده است. 5 طبقه مسكوني روي پيلوت، نورگيري 12 و۱۶متري و رعايت 60 سطح اشغال در طول زمين ضوابط شهرداري است كه همه شهر ملزم به رعايت آن هستند.
در طراحي اين ساختمان مسكوني سعي شده با رعايت محدوديت هاي هندسه سايت از سطوح منحني در تقابل با خطوط كارتزين در پلان و نما استفاده شود تا ضمن ايجاد خوانايي در احجام و سطوح پلان تاكيدي بر سياست و پيچيدگي در فضا را القا كند. جانمايي عملكردها تاكيد بر عرصه هاي خصوصي و عمومي در پلان داشته كه به واسطه مفصل هاي فضايي و حفظ سلسله مراتب حركتي با يكديگر پيوند خورده است ، ايجاد فضاي بينابيني واسطه فضايي بين فضاي داخل و خارج ساختمان ايده اصلي شكل گيري حجم بنا بوده است. المان هاي اصلي معماري خط - صفحه و حجم در تركيبي ساده، اين فضاي واسط را شكل داده است. پرهيز از تكرار طبقات با ريتم يكسان در نما تاكيدي بر رعايت سلسله مراتب عمودي سطح در نما است. به تعبير ديگري نماي ساختمان از يك بستر شروع با بدنه اصلي ادامه پيدا كرده و در انتها با حجمي شاخص اختتام يافته است. استفاده از سطوح منحني در تركيب با صفحات قائم با جزئيات ساده ايجاد سايه روشن هاي متغير در نما بسته به جهت تابش نور خورشيد مي نمايد. اين تنوع بصري با آنچه كه به صورت جزئيات دكوراتيو روي نماي يك بعدي و مسطح متعارف چسبيده ميشود، تفاوت ماهوي دارد.
سادگي و پرهيز از تزئينات كاذب در انتخاب بافت و رنگ مصالح تركيب عمومي حجم نما را وقار خاصي بخشيده است. نحوه بازشوها منطبق با شرايط اقليمي در سطوح كلان با عقب نشيني به واسطه تراس ها در تضاد با سطوح پر در نما تاكيد يافته است كه اين تركيب هندسه خود را با المان هاي سازه اصلي بنا تكميل كرده است.
تناليته سياه و سفيد نما آرامش و توازن سيماي عمومي نما را تشديد كرده و تاكيد هرچه بيشتر مخاطب را به تناسبات و سطوح لايه هاي مختلف نما مي كند. تاثير الگوي كلي نما روي ديوارهاي حياط و معبر مشهود است كه چگونه با ايجاد سطوح و فضاهاي بينابيني اين ارتباط بصري حاصل شده است. اميد است با ارتقاي فرهنگ ساخت و ساز ، جايگاه طراحي نماهاي مسكوني از حداقل كنوني فراتر رفته و مسوولان شهرداري با همان دقت و كنترل كه روي ضوابط پلان اعمال مي كنند نماها را نيز به عنوان عامل اصلي سيماي شهري مورد ارزيابي قرار داده تا انشاء الله سليقه عمومي و بخصوص سرمايه گذاران بخش مسكن ارتقاي كيفي يابد.
[/FONT]
از وبلاکم دیدن نمایید http://www.saeedmemary.persianblog.ir/

دكتر بهروز منصوري
آنچه كه معماري را از ساير مقولات هنري متمايز مي سازد، محدوديت هاي كالبدي و عملكردي مرتبط با آن است. انتزاع در خلق اثر معماري برخلاف ساير هنرها آزادانه و بي پروا ميسر نيست و تقابل و موضوعات عيني و ذهني اساس مباحث تئوري معماري را در بستر فرهنگي- تاريخي آن شكل داده است و به دنبال آن پاسخ هاي معمارانه گوناگون سبك و مكتب هاي ادوار مختلف را پايه گذاري كرده است.
بر اين اساس زيبايي شناسي اثر معماري را بايد در بستر محيط فرهنگي و دوره زماني مربوط به آن مورد ارزيابي و تاويل قرار داد.
الگوهاي معماري به عنوان محدوديتي كه خلاقيت در چارچوب آن مجاز بوده ، منبعث از تعادل موضوعات كالبدي و محتوايي، قواعد و اصول متقن خود را داشته كه تخطي از آن مردود شمرده مي شده كه نمونه با ارزش آن را در طراحي مسكن سنتي ايران يا رديف هاي موسيقي سنتي ايران مي توان دنبال كرد. چگونه هنرمند باتوجه به محدوديت ها و ارزش هاي از پيش تعريف شده كه طي ساليان دراز به رشد و تكامل رسيده مي تواند درعين وحدت ايجاد كثرت كند. فرهنگ بين المللي از ثمرات تفكر مدرنيسم معماري را با تاكيد بر فردگرايي كه اساس وحدت بين انسان ها است مي توان به سبك بين المللي فارغ از گرايش هاي بومي و منطقه در جهان سوق داد. ضوابط دستور العمل ها و معيارهاي صرفا كالبدي در شكل گيري بافت هاي شهري بر اساس فرمول و استانداردهاي بين المللي راهكار اصلي ساخت و ساز قرار گرفت. مفاهيمي از قبيل تراكم، سطح اشغال، دسترسي، سرانه و... محدوديت هاي معماري و شهرسازي در شهرهاي مدرن از جمله تهران شد چگونگي ورود اين الگوي معماري در تهران از حوصله اين مجال خارج است محدوديت هاي طراحي معماري امروز در شهرهاي بزرگ از جمله تهران به عنوان الگوي ساخت و ساز در ساير شهرهاي مهم تعداد طبقات، سطح اشغال و نحوه استقرار ساخت آن و ابعاد نورگيرها است كه توسط شهرداري ها در قالب دستورالعمل هاي اجرايي كنترل و هدايت ميشود و متاسفانه در اين فرآيند طراحي نماها به عنوان اصلي ترين عنصر شكل دهنده سيماي شهري مورد دقت و كنترل كارشناسي قرار نميگيرد. به همين لحاظ بدنه هاي شهري حاصل از چنين رويكردي ايجاد خط آسمان يكسان نحوه بازشوهاي حقيرانه و مقاطع فضايي يكسان در محورهاي محله اي است.
تنوع بخشيدن به اين سيماي شهري درچارچوب محدوديت هاي ذكر شده دغدغه اصلي معماراني است كه مي خواهند به اين مهم خود را نزديك سازند. چنانچه سليقه عمومي بازار خصوصا بخش مسكن را كه سرمايه گذاران اين بخش مبدع آن هستند به عنوان يك گرايش اقتصادي كنار بگذاريم مي توان با رعايت مفاهيم زيبايي شناختي آكادميك و با تكيه بر قواعد اجرايي حاكم سليقه عمومي را هدايت كرده و در جهت نيل به تنوع بصري و جبران سيماي شهري يكسان و كسالت آور كپي شده در كنار هم قدم برداشت. در اين ميان مي توان به ساختمان مسكوني خيابان فيروز كوه زعفرانيه تهران اشاره كرد كه تلاشي هر چند اندك جهت رسيدن به اين منظور است.
اين بنا در زميني به مساحت 680 مترمربع با عرض 14 متر در جبهه شمالي معبر طراحي و اجرا شده است. 5 طبقه مسكوني روي پيلوت، نورگيري 12 و۱۶متري و رعايت 60 سطح اشغال در طول زمين ضوابط شهرداري است كه همه شهر ملزم به رعايت آن هستند.
در طراحي اين ساختمان مسكوني سعي شده با رعايت محدوديت هاي هندسه سايت از سطوح منحني در تقابل با خطوط كارتزين در پلان و نما استفاده شود تا ضمن ايجاد خوانايي در احجام و سطوح پلان تاكيدي بر سياست و پيچيدگي در فضا را القا كند. جانمايي عملكردها تاكيد بر عرصه هاي خصوصي و عمومي در پلان داشته كه به واسطه مفصل هاي فضايي و حفظ سلسله مراتب حركتي با يكديگر پيوند خورده است ، ايجاد فضاي بينابيني واسطه فضايي بين فضاي داخل و خارج ساختمان ايده اصلي شكل گيري حجم بنا بوده است. المان هاي اصلي معماري خط - صفحه و حجم در تركيبي ساده، اين فضاي واسط را شكل داده است. پرهيز از تكرار طبقات با ريتم يكسان در نما تاكيدي بر رعايت سلسله مراتب عمودي سطح در نما است. به تعبير ديگري نماي ساختمان از يك بستر شروع با بدنه اصلي ادامه پيدا كرده و در انتها با حجمي شاخص اختتام يافته است. استفاده از سطوح منحني در تركيب با صفحات قائم با جزئيات ساده ايجاد سايه روشن هاي متغير در نما بسته به جهت تابش نور خورشيد مي نمايد. اين تنوع بصري با آنچه كه به صورت جزئيات دكوراتيو روي نماي يك بعدي و مسطح متعارف چسبيده ميشود، تفاوت ماهوي دارد.
سادگي و پرهيز از تزئينات كاذب در انتخاب بافت و رنگ مصالح تركيب عمومي حجم نما را وقار خاصي بخشيده است. نحوه بازشوها منطبق با شرايط اقليمي در سطوح كلان با عقب نشيني به واسطه تراس ها در تضاد با سطوح پر در نما تاكيد يافته است كه اين تركيب هندسه خود را با المان هاي سازه اصلي بنا تكميل كرده است.
تناليته سياه و سفيد نما آرامش و توازن سيماي عمومي نما را تشديد كرده و تاكيد هرچه بيشتر مخاطب را به تناسبات و سطوح لايه هاي مختلف نما مي كند. تاثير الگوي كلي نما روي ديوارهاي حياط و معبر مشهود است كه چگونه با ايجاد سطوح و فضاهاي بينابيني اين ارتباط بصري حاصل شده است. اميد است با ارتقاي فرهنگ ساخت و ساز ، جايگاه طراحي نماهاي مسكوني از حداقل كنوني فراتر رفته و مسوولان شهرداري با همان دقت و كنترل كه روي ضوابط پلان اعمال مي كنند نماها را نيز به عنوان عامل اصلي سيماي شهري مورد ارزيابي قرار داده تا انشاء الله سليقه عمومي و بخصوص سرمايه گذاران بخش مسكن ارتقاي كيفي يابد.
[/FONT]
از وبلاکم دیدن نمایید http://www.saeedmemary.persianblog.ir/