elva
عضو جدید
جمعی از مردم یک شهر سیاه
فارق از کشف سلوکی آگاه
جذب راهی پر بیراهه شدند
هر یکی در هوس کسب مقامی می تاخت
تاجری در طلب مکنت و آز و روزی
دیگری در پی دستان شرر افروزی
کاهلی غرق به تصویر دو هم بستر بود
عاقلی در تب خود بینی و خود رآئی و سفله گیری
فارق از کشف سلوکی آگاه
جذب راهی پر بیراهه شدند
هر یکی در هوس کسب مقامی می تاخت
تاجری در طلب مکنت و آز و روزی
دیگری در پی دستان شرر افروزی
کاهلی غرق به تصویر دو هم بستر بود
عاقلی در تب خود بینی و خود رآئی و سفله گیری
در مثل استر بود
ناصحی منقلب از شهوت تحسین گروه
پر حرارت می خواند
غزل از فال محال خم ابروی خیال
چه کسی حاضر گشت
گوش آلوده کند
هیچ کس آری هیچ
کودکی دلمرده تابع و مست زوال
در پس زاویه ای
چنگ زخمه به تن عور علایق می زد
کاش فارق می زد !
ناصحی منقلب از شهوت تحسین گروه
پر حرارت می خواند
غزل از فال محال خم ابروی خیال
چه کسی حاضر گشت
گوش آلوده کند
هیچ کس آری هیچ
کودکی دلمرده تابع و مست زوال
در پس زاویه ای
چنگ زخمه به تن عور علایق می زد
کاش فارق می زد !
مه رخی غمزه به بازار سیاه
کمتر از نرخ حقیقت بفروخت
سنگسارش کردند
آخر او بود که بر زهد جماعت
جامه تلخ تبسم میدوخت !
کمتر از نرخ حقیقت بفروخت
سنگسارش کردند
آخر او بود که بر زهد جماعت
جامه تلخ تبسم میدوخت !
روزها می آمد ، شامها در پس آن
شهر آشوب زغوغای سفیحان
قافله ساکن بود
گرچه تقلید به تحریک وتکامل
بر زبان ممکن بود
هر یکی متن به اجرای نمایش می خواند
فرد عقاله به فریاد رسا
بر زبان بیتی راند :
شهر آشوب زغوغای سفیحان
قافله ساکن بود
گرچه تقلید به تحریک وتکامل
بر زبان ممکن بود
هر یکی متن به اجرای نمایش می خواند
فرد عقاله به فریاد رسا
بر زبان بیتی راند :
نقش من بی نقشی است
فارق از تعبیه و دلق و ریا
بی نیاز از هنر کاذب مشاطه گران
همه تحسین کردند
یک نفر زمزمه کرد
فارق از تعبیه و دلق و ریا
بی نیاز از هنر کاذب مشاطه گران
همه تحسین کردند
یک نفر زمزمه کرد
"
نقش تحمیق فروشش خوب است ، گرچه نامطلوب است "
کودک ساز به دوش
آتشی داشت به جان
آتشی داشت به جان
در پس بادیه ای
نغمه ای پر اندوه حاکی از درد گروه
ناله ای آمده از عمق طریقت می خواند
ناله ای آمده از عمق طریقت می خواند
راوی درد جفا کرده که از بر ننمود
نیمه اش یادم هست
"
شاید این می دانی
گر تو چون من بودی
جای من می بودی
دیگرآن گاه نیاز از من چیست ؟
گر چو وی می گشتیم
جای وی می گشتیم
گر تو چون من بودی
جای من می بودی
دیگرآن گاه نیاز از من چیست ؟
گر چو وی می گشتیم
جای وی می گشتیم
بی گمان یکتائیم
ورنه از ما چندین
در زمان یک نسخه
در جهان یک انسان
یک روان می گشتیم
از کجا آمده ای ؟
تو چرا آمده ای ؟
نکند غافلی از عمق خدا آمده ای
ورنه از ما چندین
در زمان یک نسخه
در جهان یک انسان
یک روان می گشتیم
از کجا آمده ای ؟
تو چرا آمده ای ؟
نکند غافلی از عمق خدا آمده ای
به کجا می نگری ؟
تو چرا می نگری ؟
نکند در همه عمر
تو چرا می نگری ؟
نکند در همه عمر
منقبض عاقبت کار قضا می نگری
تا به کی منفعلی ؟
تا کجا مشتملی ؟
می رسد روز پسین
تا کجا مشتملی ؟
می رسد روز پسین
که ز کرده خجلی
تا عدم فارقی از یار عزیز ؟
کی تفاوت دهی از زشت وتمیز ؟
ای تو دردانه دستان خدا
یک مجال از هوس تن بگریز
ای تو دردانه دستان خدا
یک مجال از هوس تن بگریز"
تا عدم فارقی از یار عزیز ؟
کی تفاوت دهی از زشت وتمیز ؟
ای تو دردانه دستان خدا
یک مجال از هوس تن بگریز
ای تو دردانه دستان خدا
یک مجال از هوس تن بگریز"
جمع آشفته ز طغیان حقایق
یک صدا نالیدند :
یک صدا نالیدند :
از چاله در آمدیم و بر چاه شدیم
نا خواسته قربانی و ناگاه شدیم
آگاه نبودیم ز دشواری راه
از فرط هوس راهی این راه شدیم
از فرط هوس راهی این راه شدیم