مقدمه:
اینکه شاعری تمام اشعار خود را به زبان غیر مادری بسراید با آنچه که برخی اشعار آن به زبان غیر مادری باشد تفاوت اساسی دارد.
مطمئناً از اساسی ترین دلایل شعرای نوع دوم، آشنایی آنها به زبان های غیر مادری ست که ایشان را کنجکاو به آزمایش نبوغ خود در زبان های ثانی،ثالث و ... می نماید.دلایل دیگری نیز می تواند داشته باشد من جمله نزدیکی مرز زبان های مختلف.
اما در نوع اول اوضاع کمی پیچیده تر است، ممکن است تنها این گونه جلوه داده شود به گونه ای که شاعر تنها به زبان غیر مادری شعر سروده است.شاید یک دلیل آن تخریب و یا پنهان کاری اصل و نسب شاعر است.و شاید کم ارزش نشان دادن زبان مادری شاعر،مثال بارز آن صائب تبریزی.
ممکن است شرایط زمان و مکانی موجب برخی تحمیلات شده باشد،این زمانی ست که شاعر بر خلاف میل و رغبت خود به زبان های غیر مادری شعر می سراید،همانند نظامی گنجوی.
ممکن است نوع تربیت و تعلم شاعر در سنین کودکی به گونه ای باشد که این شرایط را بوجود می آورد،تبلیغ ضعیف در باب شعر مادری و افراط در تبلیغ زبان های غیر مادری، نبود اطلاعات کافی در مورد زبان مادری و نبود مراجع موثق و فقدان اساتید در قید حیات و یا در دسترس نبودن آنها در زمینه ی شعر مادری،مثال واضح آن پروین اعتصامی. و یا کشورهای کثیرالزبان با یک زبان ملی که همگی و همگی موجب پیدایش شعرای چندین زبانه شده اند.
البته بعد از ظهور اسلام،نمی توان از زبان عربی به عنوان زبان مشترک اسلام چشم پوشی کرد،به گونه ای که زبان دوم اکثر شعرای عارف ترک، عربی بود.
در مورد دلایل این موارد نیستیم،تنها در باب شعرایی بحث می کنیم که رد و پایی از خود در شعر و ادب پارسی گذاشته اند. این رد و پا ممکن است شهره ی عوام باشد و یا تنها خواص،اینجاست که نقش اساسی تبلیغ مشخص می شود.
چون در این میان شعرایی هستند که به نسبت، آثار غنی تری از خود به جای گذاشته اند اما شهرت کمتری دارند و حتی گاهی بر آنها به اندازه یک شاعر نو پا توجه نشده است.این تنها یک دلیل می تواند داشته باشد،
این که تراز و میزان،غنای شعری ایشان نیست بلکه شخصیت شاعر است،شخصیتی که برای برخی خطرناک است همواره در پشت پرده و ابهام قرار می گیرد.احساس خطر از این جهت که ممکن است شناسایی ایشان در نگرش عوام و حتی خواص انقلابی بوجود آورد،پس همواره شخصیت چنین بزرگانی تحقیر و آثارشان نابود شده است.
تقسیم بندی خاصی در معرفی ایشان به کار نمی بریم، بلکه در هر پست به خصوصیات آنها اشاره می کنیم،در حالت کل موارد زیر پیش می آید:
در زبان مادری(تُرکی)، ضعیف، در زبان غیر مادری(پارسی)، عالی،مثال آن شهریار.
در زبان مادری(تُرکی)، ضعیف، در زبان غیر مادری(پارسی)، بسیارعالی،مثال آن مولوی.
در زبان تُرکی،عالی در زبان پارسی،عالی، مثال آن صائب و خاقانی(منظور از نظر کیفیت نه کمیت).
در زبان ترکی، بسیار عالی،در زبان پارسی،عالی،مثال آن نظامی گنجوی،نسیمی،نوایی،فضولی،نباتی،انوار.
در زبان ترکی شعری ندارد در زبان پارسی، بسیار عالی،مثال آن پروین.
در زبان ترکی ضعیف،عالی،بسیار عالی،در زبان پارسی شعری ندارد.(البته این، از موارد بحث ما نیست،چون تنها به آن دسته از شعرای تُرک می پردازیم که شعر پارسی نیز سروده اند).
هر چند شعرا را بر حسب اولویت و غنای شعری معرفی نخواهیم کرد،واین کار به طور راندوم انجام می شود،اما بهتر است با نگرش جدیدی به این رنکینگ بنگرید،رنکینگی که شهریار و یا پروین و یا خاقانی و نظامی پایین تز از امثال نسیمی ،فضولی و... قرار دارند.
در میان این شعرای تُرک، این که بگوییم تنها رد و پایی در شعر پارسی دارند بی انصافی محض است.چرا که برخی پایه گذار اسلوبی خاص در شعر فارسی بودند که سالها متقلدانی به خود دیده اند،به عنوان مثال:
صائب تبریزی بنیانگزار شعر تمثیلی در ادب فارسی(طرز نو)
نظامی گنجوی بنیانگذار شعر عاشقانه در ادب فارسی
نسیمی بنیانگزار شعر فلسفی حروفی در شعر فارسی و ترکی،هر چند تنها شعرای ترکی در شعر ترکی این شیوه را ادامه دادند. و در شعر پارسی، شاعری پارسی سرا(ترک یا فارس) توان و یا رغبتی از خود برای ادامه ی آن از خود نشان نداد.
نباتی،بنیانگزار شعر بحر طویل و به گونه ای نو در ادب فارسی و ترکی.
شهریار به عنوان آخرین شاعر کلاسیک سرای ترک پارسی سرا.
و...
اینکه شاعری تمام اشعار خود را به زبان غیر مادری بسراید با آنچه که برخی اشعار آن به زبان غیر مادری باشد تفاوت اساسی دارد.
مطمئناً از اساسی ترین دلایل شعرای نوع دوم، آشنایی آنها به زبان های غیر مادری ست که ایشان را کنجکاو به آزمایش نبوغ خود در زبان های ثانی،ثالث و ... می نماید.دلایل دیگری نیز می تواند داشته باشد من جمله نزدیکی مرز زبان های مختلف.
اما در نوع اول اوضاع کمی پیچیده تر است، ممکن است تنها این گونه جلوه داده شود به گونه ای که شاعر تنها به زبان غیر مادری شعر سروده است.شاید یک دلیل آن تخریب و یا پنهان کاری اصل و نسب شاعر است.و شاید کم ارزش نشان دادن زبان مادری شاعر،مثال بارز آن صائب تبریزی.
ممکن است شرایط زمان و مکانی موجب برخی تحمیلات شده باشد،این زمانی ست که شاعر بر خلاف میل و رغبت خود به زبان های غیر مادری شعر می سراید،همانند نظامی گنجوی.
ممکن است نوع تربیت و تعلم شاعر در سنین کودکی به گونه ای باشد که این شرایط را بوجود می آورد،تبلیغ ضعیف در باب شعر مادری و افراط در تبلیغ زبان های غیر مادری، نبود اطلاعات کافی در مورد زبان مادری و نبود مراجع موثق و فقدان اساتید در قید حیات و یا در دسترس نبودن آنها در زمینه ی شعر مادری،مثال واضح آن پروین اعتصامی. و یا کشورهای کثیرالزبان با یک زبان ملی که همگی و همگی موجب پیدایش شعرای چندین زبانه شده اند.
البته بعد از ظهور اسلام،نمی توان از زبان عربی به عنوان زبان مشترک اسلام چشم پوشی کرد،به گونه ای که زبان دوم اکثر شعرای عارف ترک، عربی بود.
در مورد دلایل این موارد نیستیم،تنها در باب شعرایی بحث می کنیم که رد و پایی از خود در شعر و ادب پارسی گذاشته اند. این رد و پا ممکن است شهره ی عوام باشد و یا تنها خواص،اینجاست که نقش اساسی تبلیغ مشخص می شود.
چون در این میان شعرایی هستند که به نسبت، آثار غنی تری از خود به جای گذاشته اند اما شهرت کمتری دارند و حتی گاهی بر آنها به اندازه یک شاعر نو پا توجه نشده است.این تنها یک دلیل می تواند داشته باشد،
این که تراز و میزان،غنای شعری ایشان نیست بلکه شخصیت شاعر است،شخصیتی که برای برخی خطرناک است همواره در پشت پرده و ابهام قرار می گیرد.احساس خطر از این جهت که ممکن است شناسایی ایشان در نگرش عوام و حتی خواص انقلابی بوجود آورد،پس همواره شخصیت چنین بزرگانی تحقیر و آثارشان نابود شده است.
تقسیم بندی خاصی در معرفی ایشان به کار نمی بریم، بلکه در هر پست به خصوصیات آنها اشاره می کنیم،در حالت کل موارد زیر پیش می آید:
در زبان مادری(تُرکی)، ضعیف، در زبان غیر مادری(پارسی)، عالی،مثال آن شهریار.
در زبان مادری(تُرکی)، ضعیف، در زبان غیر مادری(پارسی)، بسیارعالی،مثال آن مولوی.
در زبان تُرکی،عالی در زبان پارسی،عالی، مثال آن صائب و خاقانی(منظور از نظر کیفیت نه کمیت).
در زبان ترکی، بسیار عالی،در زبان پارسی،عالی،مثال آن نظامی گنجوی،نسیمی،نوایی،فضولی،نباتی،انوار.
در زبان ترکی شعری ندارد در زبان پارسی، بسیار عالی،مثال آن پروین.
در زبان ترکی ضعیف،عالی،بسیار عالی،در زبان پارسی شعری ندارد.(البته این، از موارد بحث ما نیست،چون تنها به آن دسته از شعرای تُرک می پردازیم که شعر پارسی نیز سروده اند).
هر چند شعرا را بر حسب اولویت و غنای شعری معرفی نخواهیم کرد،واین کار به طور راندوم انجام می شود،اما بهتر است با نگرش جدیدی به این رنکینگ بنگرید،رنکینگی که شهریار و یا پروین و یا خاقانی و نظامی پایین تز از امثال نسیمی ،فضولی و... قرار دارند.
در میان این شعرای تُرک، این که بگوییم تنها رد و پایی در شعر پارسی دارند بی انصافی محض است.چرا که برخی پایه گذار اسلوبی خاص در شعر فارسی بودند که سالها متقلدانی به خود دیده اند،به عنوان مثال:
صائب تبریزی بنیانگزار شعر تمثیلی در ادب فارسی(طرز نو)
نظامی گنجوی بنیانگذار شعر عاشقانه در ادب فارسی
نسیمی بنیانگزار شعر فلسفی حروفی در شعر فارسی و ترکی،هر چند تنها شعرای ترکی در شعر ترکی این شیوه را ادامه دادند. و در شعر پارسی، شاعری پارسی سرا(ترک یا فارس) توان و یا رغبتی از خود برای ادامه ی آن از خود نشان نداد.
نباتی،بنیانگزار شعر بحر طویل و به گونه ای نو در ادب فارسی و ترکی.
شهریار به عنوان آخرین شاعر کلاسیک سرای ترک پارسی سرا.
و...
آخرین ویرایش توسط مدیر: