sshhiimmaa
عضو جدید
او بدون شك از پيشگامان عرصه ترمينولوژي اسلامي در دوره معاصرواحتمالا اولين انديشمند اسلامي معاصر بودكه از اسلام به عنوان مكتب،از تعاليم اسلامي به عنوان ايدئولوژي و از شيعه به عنوان يك حزب تمام عيارسياسي-اجتماعي ياد كرد.
او هرگزاسلام رابراي گوشه مساجد و قرآن را براي گوشه طاقچه ها كه تنها كاربردش در عروسي وعزاست انتخاب نكرد.
آري اين اوست كه در مجموعه شيعه يك خرب تمام نگرش سياسي-اجتماعي شيعه راتبين ميكند و هم اوست كه علي را حقيقتي بر گونه ي اساطيروحسين را وارث آدم خوانده وبا شوري وصف ناپذيرانسان هاي پس از عاشوراو حسين را يازينبي مي داند يا يزيدي چنان كه مي گويد آنان كه رفتند كاري حسيني كردند وآنان كه ماندند بايد كاري زينبي بكنند،وگرنه.........يزيدند.اما چه كردند اين دينداران و متعصبان و به ظاهر روشنفكران با او.....
داعيه داران دروغين انديشه ي شريعتي،آشكارا آن چه در نقطه ي مقابل انديشه ي اوست به نام اوترويج مي كنند و آگاهانه وبي شرمانه به او افترا مي زنند:
-به نام او بر طبل جدايي دين از سياست مي كوبند
-به نام اوعرفي سازي ارزش ها را تبليغ مي كنند.
-به نام اوروحانيت را طبقه اي جعلي ومشابه كليسا هاي منحط كاتوليك در قرون وسطي مي انگارند. و به نام او......
وچه نيكو نقل كرد دكتر چمران خطاب به شريعتي :
"اي علي! دينداران متعصب و جاهل تو را به حربه تكفير كوفتند و از هيچ دشمني و تهمت فرو گذا نكردند و غرب زدگاني كه به دروغ خود را روشن فكر مي نا ميدند، تو را به تهمت ارتجا كوبيدند و اهانت ها كردند...."
اما در باره نظر او راجع به روحانيت كه بحث و جدل ها بر سرش كردند ، همين بس كه او خود ميگويد :" علماي شيعه ،پاكترين گروه يا طبقه روحاني از ميان همه اديان و مذاهب عالم در گذشته و حال به شمار مي روند"
عالم ديني از ديدگاه او يعني كسي كه در درجه ي اول قرآن شناس است.در درجه دوم پيغمبر شناس است.يا با سيره وحديث وسنت آشنايي دارد ودر درجه سوم كسي كه اهل بيت وشخصيت اهل بيت اءمه واصحاب را مي شناسد ودر يكي علوم اسلامي نظير:فلسفه اسلامي يا تاريخ اسلام و علوم:حديث،رجال،اصول،فقه وغيره متخصص است.
تعصير وجود شريعتي را در مبارزاتي كه عليه مكاتب كمونيسم،ماركسيم و ماتريالسيم كه بسيار مثمرثمروسازنده نمي توان ناديده گرفت.در دوره اي كه سه انديشه ناسيوناليستي،ماركسيستي واسلامي دركنار هم شروع به كار كردند تا جوانان زيادي را جذب كنند وشرايط جهان هم به آنان ياري
مي داد.افرادي مثل شريعتي ازدين سخن مي گفتند.سخنراني هاي پر شور او در دانشگاه ادبيات مشهد ودرحسينيه ارشاد چنان تاثيري در انديشه جوانان ودانشجويان آن زمان داشت كه دكترچمران بازهم خطاب به شريعتي مي گويد:اي علي يكي ازماركسيست هاي انقلابي نما در جمع دوستانش در اروپا گفت:دكتر علي شريعتي انقلاب كمونيستي ايران را هفتادسال به تاخير انداخت و من چمران
مي گويم:دكتر علي شريعتي سير تكاملي مبارزه را درراه حق و عدالت وهواداري از دين ومعنويت اسلام را هفتاد سال به جلو برد.
انديشه ي شريعتي افكار خواب آلود توده هارا به حركت واداشت واسلام را با همه ي ابعادش به مردم شناساند. شريعتي مذهب را راه انسانيت را هدف مي شمرد. يكي از صفات دكتر شريعتي را مي توان منتقد بودن اشيان ذكركرد.اسباب ماندگاري ايشان همين روحيه انتقادي اوست ودكترخوشحال مي شود اگرما انديشه ي خود او را هم اگر ما خود انديشه ي او راهم نقد مي كرديم. نكته اي كه بايد به آن توجه كرد آن است كه ما بيشتر به تحليل مي پردا زيم نه تجليل
او هرگزاسلام رابراي گوشه مساجد و قرآن را براي گوشه طاقچه ها كه تنها كاربردش در عروسي وعزاست انتخاب نكرد.
آري اين اوست كه در مجموعه شيعه يك خرب تمام نگرش سياسي-اجتماعي شيعه راتبين ميكند و هم اوست كه علي را حقيقتي بر گونه ي اساطيروحسين را وارث آدم خوانده وبا شوري وصف ناپذيرانسان هاي پس از عاشوراو حسين را يازينبي مي داند يا يزيدي چنان كه مي گويد آنان كه رفتند كاري حسيني كردند وآنان كه ماندند بايد كاري زينبي بكنند،وگرنه.........يزيدند.اما چه كردند اين دينداران و متعصبان و به ظاهر روشنفكران با او.....
داعيه داران دروغين انديشه ي شريعتي،آشكارا آن چه در نقطه ي مقابل انديشه ي اوست به نام اوترويج مي كنند و آگاهانه وبي شرمانه به او افترا مي زنند:
-به نام او بر طبل جدايي دين از سياست مي كوبند
-به نام اوعرفي سازي ارزش ها را تبليغ مي كنند.
-به نام اوروحانيت را طبقه اي جعلي ومشابه كليسا هاي منحط كاتوليك در قرون وسطي مي انگارند. و به نام او......
وچه نيكو نقل كرد دكتر چمران خطاب به شريعتي :
"اي علي! دينداران متعصب و جاهل تو را به حربه تكفير كوفتند و از هيچ دشمني و تهمت فرو گذا نكردند و غرب زدگاني كه به دروغ خود را روشن فكر مي نا ميدند، تو را به تهمت ارتجا كوبيدند و اهانت ها كردند...."
اما در باره نظر او راجع به روحانيت كه بحث و جدل ها بر سرش كردند ، همين بس كه او خود ميگويد :" علماي شيعه ،پاكترين گروه يا طبقه روحاني از ميان همه اديان و مذاهب عالم در گذشته و حال به شمار مي روند"
عالم ديني از ديدگاه او يعني كسي كه در درجه ي اول قرآن شناس است.در درجه دوم پيغمبر شناس است.يا با سيره وحديث وسنت آشنايي دارد ودر درجه سوم كسي كه اهل بيت وشخصيت اهل بيت اءمه واصحاب را مي شناسد ودر يكي علوم اسلامي نظير:فلسفه اسلامي يا تاريخ اسلام و علوم:حديث،رجال،اصول،فقه وغيره متخصص است.
تعصير وجود شريعتي را در مبارزاتي كه عليه مكاتب كمونيسم،ماركسيم و ماتريالسيم كه بسيار مثمرثمروسازنده نمي توان ناديده گرفت.در دوره اي كه سه انديشه ناسيوناليستي،ماركسيستي واسلامي دركنار هم شروع به كار كردند تا جوانان زيادي را جذب كنند وشرايط جهان هم به آنان ياري
مي داد.افرادي مثل شريعتي ازدين سخن مي گفتند.سخنراني هاي پر شور او در دانشگاه ادبيات مشهد ودرحسينيه ارشاد چنان تاثيري در انديشه جوانان ودانشجويان آن زمان داشت كه دكترچمران بازهم خطاب به شريعتي مي گويد:اي علي يكي ازماركسيست هاي انقلابي نما در جمع دوستانش در اروپا گفت:دكتر علي شريعتي انقلاب كمونيستي ايران را هفتادسال به تاخير انداخت و من چمران
مي گويم:دكتر علي شريعتي سير تكاملي مبارزه را درراه حق و عدالت وهواداري از دين ومعنويت اسلام را هفتاد سال به جلو برد.
انديشه ي شريعتي افكار خواب آلود توده هارا به حركت واداشت واسلام را با همه ي ابعادش به مردم شناساند. شريعتي مذهب را راه انسانيت را هدف مي شمرد. يكي از صفات دكتر شريعتي را مي توان منتقد بودن اشيان ذكركرد.اسباب ماندگاري ايشان همين روحيه انتقادي اوست ودكترخوشحال مي شود اگرما انديشه ي خود او را هم اگر ما خود انديشه ي او راهم نقد مي كرديم. نكته اي كه بايد به آن توجه كرد آن است كه ما بيشتر به تحليل مي پردا زيم نه تجليل