دانلود کتاب بیشعوری نوشته ی خاویر کرمنت

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
download.jpeg


معرفی کتاب بیشعوری​

کتاب بیشعوری اثر مشهور خاویر کرمنت است که با ترجمه الهام امیری زاده منتشر شده است. این کتاب، درباره پدیده قرن معاصر یا به بیان خود نویسنده، خطرناک‌ترین بیماری بشریت، نوشته شده است و راهنمای عملی برای شناخت و درمان ارائه می‌کند.

درباره کتاب بیشعوری​

خاویر کرمنت در کتاب بیشعوری درباره بیماری صحبت می‌کند که قطعا همه ما با آن روبه‌رو شده‌ایم؛ زمانی که همه افراد دور و برتان با احترام با شما رفتار می‌کنند اما درنهایت متوجه می‌شوید که این احترام برآمده از ترس است. این بیماری که بیشعوری نام دارد، یکی از پدیده‌های عصر معاصر زندگی ما است.

خاویر کرمنت، کسی بود که متوجه شد، این مثال درباره او صدق می‌کند. او تصمیم گرفت تا درباره بیشعوری تحقیق کند و نتایج تحقیقاتش را به شکل این کتاب منتشر کرد. او همچنین مثال‌هایی را از زندگی خودش بیان کرد تا به درک و شناخت بهتر این پدیده کمک کند.

در بخش اول کتاب با تعریف، ماهیت و شدت بیشعوری آشنا می‌شویم. در بخش بعدی کتاب انواع بیشعورها را می‌شناسیم. در ادامه درباره جامعه بیشعور و همچنین زندگی با بیشعورها می‌خوانیم. خبر خوب است که بخش آخر کتاب، راه نجات، مراحل و وسایل درمان را به ما نشان می‌دهد.

کتاب بیشعوری را به چه کسانی پییشنهاد می‌کنیم​

بیشعوری کتابی است که تمام طرفداران کتاب‌های طنز را به خود جلب می‌کند و البته می‌تواند کتابی جذاب برای تمام کاربران طاقچه باشد.

درباره خاویر کرمنت​

خاویر کرمنت پزشک و روان‌شناس آمریکایی است که در ایران به دلیل نوشتن کتاب بیشعوری و کتاب‌هایی که بعد از آن منتشر کرد، مشهور شد. او کسی بود که خودش را به عنوان یک بیشعور شناسایی کرد و برای جبران رفتارش، بعد از پژوهش پیرامون این مفهوم، سری کتاب‌های بیشعوری را منتشر کرد.

از میان نوشته‌های خاویر کرمنت می‌توان به کتاب‌های بیشعوری، بیشعور‌های پوست کلفت را بشناس، بیشعورهای ابدی و توطئه بیشعورها اشاره کرد که البته با نام‌های مختلف و به دست مترجمان مختلف ترجمه شده‌اند.

بخشی از کتاب بیشعوری​

همه‎ ما در زندگی، بی‎شعورهای زیادی را دیده ‎ایم و حتی با آنها سر و کار هم داشته‎ ایم. من هم اول بی‎شعوری را یک بیماری نمی ‎دانستم و به نظر خود آن را یک جور کمبود شخصیت می ‎دانستم که می ‎توان با اراده آن را اصلاح یا از بین برد.

ولی الان متوجه ماهیت بی‎شعوری شده‎ ام. بی‎شعوری نوعی عادت است که شخص انتخاب می ‎کند همیشه همانطور باشد و رفتار کند، مثل مصرف همیشه الکل و مواد مخدر دیگر، رفتار شخص معتاد روی اجتماع اثرات بدی می ‎گذارد. بدتر از همه اینکه آنها خود آگاه به این بی‎شعوری خود نیستند مثل خودم که واقعاً نمی ‎دانستم یک بی‎شعورم.

هیچ انسانی نمی ‎خواهد که ضعف ‎ها و اشتباهاتش را بپذیرد. خودم چون نمی ‎خواستم دیگران بدانند بی‎شعور هستم از نوشتن این کتاب و حتی صحبت درباره‎ ی این تفکرات اشتباه خجالت می‎ کشیدم.

بالاخره با وجدان خود کنار آمدم و با کمک دوستان و بیمارانم شروع به نوشتن داستان تلخ بی‎شعوری خودم و دیگران و سختی‎ های دور کردن آن از وجود انسان‎ه ا کردم. حالا که گذشته‎ ام را مرور می‎ کنم، می‎ بینم که چقدر از عمرم را در بی‎شعوری بوده‎ام. الان دیگر مراحل و سختی‎ های درمان شدن را درک می‎کنم. هیچ انسان عاقلی دوست ندارد آن را تجربه کند، ولی چاره‎ ی دیگری برای بی‎شعور نیست. تا قبل از اینکه بی‎شعوری شما را نابود کند، خود را اصلاح کنید.

متأسفانه خودم صادقانه اعتراف می‎کنم که حدود بیست سال بی‎شعوری تمام عیار بوده‎ام! خانواده و دوستانم و حتی بیمارانم را با بی‎شعوری‎ام آزار داده‎ام و گاهی آنها از من فرار می‎کردند. همه از رفتارهای بدم می‎رنجیدند. الان خیلی پشیمانم اگر زودتر متوجه بی‎شعوری‎ام می‎شدم و در سن پایین‎تر روی این رفتارهایم کار می‎کردم و آنها را اصلاح می‎کردم الان خیلی از این اتفاقات قابل پیشگیری می‎شدند.

برای تشخیص نشانه‎های بی‎شعوری در خود و دیگران هرگز نگویید که الان زود است یا خیلی دیگر گذشته است. خودم که تا سن چهل سالگی از بی‎شعور بودنم نشانه‎ای نمی‎دیدم و مثل بیشتر بی‎شعورها، از اینکه توانایی و پشتکار زیادی دارم و به همه خواسته‎هایم رسیده‎ام به خود افتخار می‎کردم. از همان دوران دبیرستان آموختم نباید برای کارهایی که انجام می‎دهم احساس گناه کنم و در زمان رزیدنتی، با پرستاران و بیماران برخورد توهین‎آمیزی داشتم و با دستور دادن و برخورد تند کارم پیش می‎رفت. هنگامی که مشغول به کار تخصصی خودم شدم روش‎های بدتری را یاد گرفتم.

نکته‎ی خیلی مهم این است که آن زمان من فکر می‎کردم به عنوان یک پزشک، این نوع رفتار نشان دهنده‎ی اعتماد به نفس بالا است. جواب تست‎های روان‎شناسی و روانکاوی متعددی که انجام دادم این بود که من قوی هستم و ضریب هوشی بالایی دارم. در قسمت خود سازی نمره‎ی بالایی آوردم، چون خودم می‎توانستم خودسنجی کنم یعنی به کسی اجازه نمی‎دادم با من بحث کند و کارم خیلی گرفته بود. با زن زیبایی ازدواج کردم و دو بچه‎ی عالی آوردیم. کارمندان به من احترام می‎گذاشتند و در بیمارستان و محافل پزشکی جایگاه ویژه‎ای داشتم. در اجتماع هم به من به عنوان کسی که در حرفه‎اش نفوذ و اعتبار زیادی دارد نگاه می‎شد. کلاً زندگی خوبی داشتم، از زندگی و از خود راضی بودم.

نظر دکتر خاویر کرمنت خوب و خوش‎بینانه نبود. گاهی حس ناخوشایندی داشتم چون احساس می‎کردم این احترام از سوی همکارانم بیشتر از سر ترس است تا احترام حقیقی ولی به خود تلقین می‎کردم که حتماً از ابهت من می‎ترسند. کارمندان با دیدن من حرف‎های خود را قطع می‎کردند و متفرق می‎شدند. دوستانم هر روز با عذرخواهی به بهانه‎ای خود را از من دور می‎کردند. وقتی که در یک میهمانی حرف می‎زدم، بعضی‎ها با ناراحتی به زمین خیره می‎شدند و سکوت می‎کردند. حتی نمی‎خواستند کلمه‎ای از حرف‎هایم را بشنوند. ولی با خود می‎گفتم، خودشان مشکل دارند
 

پیوست ها

  • بیشعوری.pdf
    2.5 مگایابت · بازدیدها: 0
بالا