خودتو با یه شعر وصف کن...!

[madonna]

ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
حافظ

 

[comudf]

نیست فرمانده من در این راه
هیچ کس جزدل من
هیچ کس نیست بر این راه دراز
جزدل قاتل من

 

[paras2]

هر کس به تماشايي رفتند به صحرايي/ ما را که تو منظوري، خاطر نرود جايي

 

[محـسن ز]

همچو فرهاد بود کوه کنی پیشه ما
کوه ما سینه ما ناخن ما تیشه ما
بهر یک جرعه می منت ساقی نکشیم
اشک ما باده ما دیده ما شیشه ما

 

[Aseman Etemaad]

امشب​

ترانه و سکوت رادوره می کنم​

تمام آوازهایی که در گلویم گره شده اند​

تمام شبگریه های تنهایی را​

و باز هم از نو​

ترانه​

سکوت​

گریه........​

**************​

بی انصافیست اگر بگویم نیستی​

اگر بگویم​

شبگریه و سکوت از تو آغاز نمی شوند​

اگر بگویم​

در تمام ترانه های سربی و غم گرفته​

رد پای تو نیست!​

************** ​

پشت دیوار آرزو هایم​

کنار این شب تبدار نفس بریده​

دراز می کشم!
ترانه به سکوت می رسد​

من به تو!​

دیگر می دانم چیزی به آغاز ترانه ی آمدنت نمانده است!

 

[گلابتون]

عاشقم ، عاشق ستاره صبح
عاشق ابرهاي سرگردان
عاشق روزهاي باراني
عاشق هرچه نام تست برآن

 

[Sharif_]

من کیستم؟من کجایم؟
در چهارچوب پنجره روزگار میخکوب شده ام.
هرکس این پنجره رابه سوی خودبازمیکند.
درخود گم شده ام.
من کیستم؟
چراچشمانم تنها باید یکسورا تماشا کند؟
دست در درون خود میبرم تاشاید کمی از خودرا پیداکنم. دستم به هرچه میرسد درمن هست اماازمن نیست.
من کجایم؟
به کوچه پس کوچه های درونم سرکی میکشم.
ازاول تاانتهای خیابان اوهام قدم میزنم.
بعضی کوچه های دین را سیرکرده ام.
در قهوه خانهء صداقت چای نوشیده ام.
درمیدان عرفان دوری زده ام.
درپارک تنم روی نیمکت مغزم دنبال اندیشه هایم گشته ام.
ولی حتی اندیشه ها نیز از ان من نبود.
مثل نیلوفران ابی در سطح روزکار رهایم.
وچون قایقی در دستان قایقرانی نا اشنا که به هر سوخودمیخواهد میبردم.
من کیستم؟
احسن الخالقین کجاست؟

 

[comudf]

از حیای لب شیرین تو ای چشمه ی نوش / غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست

 

[نازي_مو]

اگه دوسم نداری به روم نیار
یه چیزی از غرورم واسم بذار
نذار تو فکر تنهایی گم بشم
نذار حرف و حدیث مردم بشم...

 

[باران بهاری]

تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

 

[مهندس مهتاب]

همواره من و زندگي با هم خواهيم بود ...
و خواهيم ماند ...
جاويدان جاويدان ...
تا ابد ...

 

[amarjani200]

غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم

 

[behnaz_arch]

........
من هم می میمیرم
اما در خیابانی شلوغ
در برابر بی تفاوتی چشمهای تماشا
زیر چرخهای بیرحم ماشین
ماشین یک پزشک عصبانی
وقتی از بیمارستان دولتی بر می گردد
پس دو روز بعد
در ستون تسلیت روزنامه
زیر یک عکس 4*6 خواهند نوشت

ای آنکه رفته ای ......
چه کسی سطلهای زباله را پر می کند؟

 

[amarjani200]

قصه غربت خاک و همنشین دل باد
ساکن ماه پریش و عاشق یک دل شاد
ثمر عمر گزاف و سحر ناز خمار
عطر سنگین اقاقی ز بر و روی بهار
ململ یک دل عاشق ز پری روی وشی
می رندان و هلاهل که دهد حال خوشی
همه احساس شد و ماند به به جا بر دل من
چه شود گر که شود عمر نکو حاصل من

 

[باران بهاری]

می روم وز سر حسرت به قفا می نگرم
خبر از خویش ندارم که زمین می سِپرم

می روم بی دل و بی یار و یقین می دانم
که من ِبی دل ِ بی یار نه مرد سفرم

دل من زنده به تاثیر ِ هوای لب توست
سازگاری نکند آب و هوای دگرم

 

[delshode]

رفتي و ز رفتنت دلم سخت گرفت / دياچه دل غبار غم رخت گرفت
رفتي و نگفتي ز فراقت چه كنم / خورشيد از اين تيرگي بخت گرفت

 

[asiabadboy]

با کسب اجازه از حافظ بزرگ و دوستان ادبی....
....
رفتم که بر خیالم راه غمو ببندم ........دیدم که شبرو ست او , از راه دیگر امد

 

[mohsen victor]

برای اشنایان اشنا باش


به پیمانی که بستی با وفا باش

تو یادت روز وشب در خاطر ماست

تو هم هر جا که هستی یاد ما باش

 

[گلابتون]

دل گرفتار خواهشي جانسوز
از خدا راه چاره ميجويم
پارسا وار در برابر تو
سخن از زهد و توبه ميگويم

 

[cute]

آه از این دل از این جام امید
عاقبت بشکست و کس رازش نخواند
چنگ شد در دست هر بیگانه ای
ای دریغا کس به آوازش نخواند

 

[ie student]

مرا ببر،اميد ِ دلنواز من ​

ببر،به شهر ِ شعرها و شورها...​

 

[رنگ خدا]

لیک من خسته جان و پریشان
می سپارم ره ارزویم را
یار من شعر و دلدار من شعر
می روم تا بدست ارم او را

 

[محـسن ز]

ما چون زدری پای کشیدیم کشیدیم
امید زهر کس که بریدیم بریدیم
دل نیست کبوتر که چو بر خاست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم پریدیم

 

[hami_life]

ز زندگانیم گله دارد جوانیم
شرمنده ی جوانی از این زندگانیم
دارم به دل هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای عجل که به یاران رسانیم
گوش زمین به ناله ی من نیست آشنا
من طائر شکسته پر آسمانیم
گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند
چون می کنند با غم بی همزبانیم؟
گفتی که آتشم بنشانی ولی چه سود
بر خاستی که بر سر آب و آتش نشانیم
شمعم گریست زار به بالین که شهریار
من نیز چون تو همدم سوز نهانیم

 

[رنگ خدا]

روزها رفتند ومن دیگر
خود نمی دانم کدامینم
ان من سرسخت و مغرورم
یا من مغلوب دیرینم

 

[meysam8686]

صلاح کار کجا و من خراب کجا .....ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا ..!!!

 

[russell]

تندرستان را نباشد درد ریش
جز به همدردان نگویم درد خویش

 

[رنگ خدا]

میروم....اما نمی پرسم ز خویش
ره کجا؟منزل کجا؟ مقصود چیست؟
بوسه می بخشم ولی خود غافلم
کین دل دیونه را معبود کیست؟

 

[Sharif_]

بت روی تو پرستیم و ملامت شنویم
بت پرستی اگر این است که مذهب ماست

چو افتاب می از مشرق پیاله براید
زباغ عارض ساقی هزار لاله براید
حافظ

 

[محـسن ز]

چنان مستم چنان مستم من امشب
که از چنبر برون جستم من امشب
به جان تا آسمان عشق رفتم
به صورت گر در این پستم من امشب