خودتو با یه شعر وصف کن...!

[ehsan-shimi]

آرام دل مرا بخوانيد برمردم چشم من نشانيد
آوازهء عشق من شنيديد اندازهء حسن او بدانيد

 

[naghmeirani]

شور غم عشقش چنین حیفست پنهان داشتن
در گوش نی رمزی بگو تا برکشد آواز را​

 

[ehsan-shimi]

گرچه تفسير زبان روشنگرست
ليك عشق بي زبان روشنترست

شب خوش

 

[naghmeirani]

گوش كن با لب خاموش سخن ميگويم.
پاسخم گو به نگاهي كه زبان من و توست

 

[ehsan-shimi]

درویش را نباشد برگ سرای سلطان

ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

 

[naghmeirani]

جان سوختهٔ روئیست ،پروانه چنین باید
دل شیفتهٔ موئیست، دیوانه چنین باید

تا لب نهدم بر لب ،جان میرسدم بر لب
احسنت زهی باده ، پیمانه چنین باید

 

[naghmeirani]

 

[ehsan-shimi]

به گرد دل همی​گردی چه خواهی کرد می دانم

چه خواهی کرد دل را خون و رخ را زرد می دانم

 

[naghmeirani]

گفته بودی که چرا محوِ تماشایِ منی؟
وان چنان مات که یک دم مژه بر هم نزنی؟

مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
نازِ چشمِ تو به قدرِ مژه بر هم زدنی​

 

[ehsan-shimi]

من ان خزان زده برگم که باغبان طبیعت
برون فکنده ز گلشن به جرم جلوه زردم

 

[naghmeirani]

گهی شمعم گهی پروانه ، این شبها نمیدانی

چه بازیهاست با جان تا شبی گردد سحر ما را​

 

[ehsan-shimi]

مست مستم ساقیا دستم بگیر
تا نیفنادم زپا دستم بگیر
بر در میخانه با زنجــیر عشــــق
بســته ای پای مرا دستم بکیر
دردمندم عاشقم افســرده ام
ای به دردم آشــــنا دستم بگیر
اوفتادم ســخت در گرداب عشق
این دم آخر بیا دســــــــتـم بگیر
من که بر این ســینه چون آیــنه
می زنم ســـنگ ترا دستم بگیر

 

[naghmeirani]

واعظم بیهده از روزِ جزا بیم دهد

به گمانش که شبِ محنتِ عاشق کم از اوست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *​

 

[ehsan-shimi]

عشق تو آتش جانا زد بر دل من
بر باد غم داد آخر آب و گل من

 

[naghmeirani]

ذرّه ، ذرّه مگر از مهرِ تو بردارم دل

ورنه دل بر نتوان داشت به یک بار از تو

 

[TEXTIL]

زندگی قصه تلخیست که از آغازش بسکه آزرده شدم چشم به پایان دارم

 

[naghmeirani]

به یادِ چشمِ تو دارم دلی خراب هنوز

سحر رسید و ندارم خیالِ خواب هنوز
http://www.www.iran-eng.ir/images/editor/favoritesmilies.gif


شب خوش.....http://www.www.iran-eng.ir/images/editor/favoritesmilies.gif

 

[TEXTIL]

شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین حائل
کجادانند حال ما سبکباران ساحلها

 

[ehsan-shimi]

خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست
تاب آن زلف پریشان تو بی چیزی نیست

 

[eksir]

همه شب نالم چون نی كه غمی دارم
دل و جان بردی اما نشدی يارم

 

[گلابتون]

دريغ عهد شكر خواب و روزگار شباب
چنان گذشت كه انگار هر چه بود نبود

چه نقش ها كه به خون جگر زديم و دريغ
كز آن پرند نگارين نه تار ماند و نه پود

 

[naghmeirani]

سودای تو خوش است و وصال تو خوشتر است
خوشتر ازین و آن چه بود؟ آنم آرزوست​

 

[eksir]

دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدم
نقشی به یاد خط تو بر آب می‌زدم

 

[tired_poet]

شاعر شدم ولی به زیانم تمام شد
ویرانی خودم به تماشا گذاشتم

 

[naghmeirani]

من اینجا ریشه در خاکم،

من اینجا عاشق این خاک از آلودگی پاکم،

من اینجا تا نفس باقیست می مانم.

 

[tired_poet]

اگر در خاک ایران ریشه دارم
ولی زین خاک پر غم در فرارم
وگر روزی بیایم باز، در پیش
درفش کاویانی را برآرم...

 

[naghmeirani]

چو رخت خویش بربستم از این خاک
همه گفتند با ما آشنا بود
ولیکن کس ندانست این مسافر
چه گفت و با که گفت و از کجا بود؟

 

[tired_poet]

یک پرسش: او که بود؟ جواب: آشنا نبود
دیروز این غریبه مگر با شما نبود؟
دیگر چه فرق میکند این مرد ناشناس
یک عمر در کنار شما بود یا نبود؟
ما یک غریبه بیش نبودیم، بگذریم
در بین این قبیله فقط جای ما نبود

 

[naghmeirani]

دستم نه،
اما دلم به هنگام نوشتن ِ نام ِ تو می لرزد!

 

[tired_poet]

زخمی به دستم دادی و آهسته رفتی
یعنی شکستم دادی و آهسته رفتی
دل را به دست تو امانت داده بودم
یک بت پرستم دادی و آهسته رفتی