حتما بخونید....

babak fd

عضو جدید
آخوند خراسانی صاحبِ کتاب مشهور “کفایه الاصول” که هیچ فقیهی برای اجتهاد از آن بی نیازنیست، مرجع بنامِ طرفدار مشروطه بود، خلاء قدرتی که به واسطه ی قیام مشروطه ایجاد شد، برخی از علمای مشروطه خواه مانند میرزای نائینی را بر آن داشت که به دنبال حاکمیتِ فقها باشند و ولایت فقیه را به عرصه قدرت آورند اما آخوند خراسانی با حاکمیت فقها مخالف بود و در جلسات متعددی که با میرزای نائینی داشت، دلایل مبسوط و مفصلی بر این امر آورد. آخوند خراسانی هشدار می داد که سیاست فنی است که فقیهان نمی دانند و بهتر است به اهلش واگذار شود. آنچه می خوانید قسمتی از دلایل آخوند خراسانی در ردِ حکومت دینی فقیهان است که از کتاب” دید گاههای آخوند خراسانی و شاگردانش” نوشته اکبر ثبوت، برگرفته شده است
(این تاپیک کاملا مذهبی است و اگر مشکلی داشته باشد به شخص مرجع تقلید دوران مشروطه بر میگردد)
مضراتِ حکومت فقیهان از دیدگاه آخوند خراسانی :
اول : اگرچه تشکیل حکومتى مبتنى بر علایق دینى شیعى که در رأس آن علما باشند – و نیز اجراى کلیه قوانین شرع از جمله درمورد مخالفان اسلام و تشیع – براى ما کمال مطلوب است، اما تشکیل چنین حکومتى، پیروان دیگر ادیان و مذاهب را ترغیب خواهد کرد تا آنان نیز حکومت‌هایى مبتنى بر تعصبات دینىِ ضدشیعى – که در رأس آن پیشوایان دینى شان باشند – بر سر کار آورند، و قوانین شرع خود را که برخلاف منافع مسلمانان و شیعیان است اجرا کنند. و آن‌گاه خطر آن حکومت‌ها براى ما، از خطر حکومت‌هایى که فعلا در دنیا هستند بیشتر است. چرا؟
چون حکومت‌هاى فعلى، اگر هم بر سر دین با ما دعوا دارند، این نزاع غالباً مربوط به مواردى است که میان دین ما و سیاست آن‌ها تعارض و تزاحم وجود داشته باشد، نه در همه موارد. بنابراین ما را مجبور نمى کنند که اصل دینمان را کنار بگذاریم و به دین و مذهب دیگرى درآییم. و در مقایسه با حکومت‌هایى که با اتکا به تعصبات دینىِ غیرشیعى بر سر کار آیند و در رأس آن‌ها پیشوایان دینىِ غیرشیعى باشند، مصداق «بعض الشرّاهون من بعض» هستند،زیرا حکومت‌هاى نوع اخیر حتى به اندازه حکومت‌هاى غیرشیعى فعلى نیز، ما و جامعه شیعى را تحمل نخواهند کرد و ما را در اعتقادات و اعمال دینى خود بسیار بیشتر از پیش محدود خواهند کرد. چنان‌که وقتى صفوى‌ها حکومتى مبتنى بر تعصبات شیعى برپا کردند، مصیبت شیعه در خارج از ایران، از آن‌چه قبلا بود، هزار برابر بیشتر شد. و یک نمونه اش قتل عام ده‌ها هزار شیعه به دستور سلطان سلیم در قلمرو “حکومت عثمانى” است.
دوم : ما و علماى دیگر تا وقتى از بیرون به تشکیلات حکومت نگاه مى کنیم و به درون آن تشکیلات قدم نگذاشته ایم، فسادها و کاستى‌هایى را که در تشکیلات است به وضوح مى بینیم و به راحتى با آن‌ها مبارزه مى کنیم. اما وقتى خود وارد تشکیلات شدیم، فسادها و کاستى‌هاى آن را به وضوح نمى توانیم ببینیم. زیرا در آن هنگام، تشکیلات منسوب به ماست و ما منسوب به آن هستیم و هر کسى، همان طور که دیدن عیوب دیگران و عیوب تشکیلات دیگران – خصوصاً اگر مخالفان او باشند – برایش آسان است، دیدن عیوب خود و تشکیلات خود و وابستگان خود برایش دشوار است.آن‌گاه چون آدمى خود و تشکیلات منسوب به خود را بیش از هر کسى و هر تشکیلاتى دوست دارد و به آن دل بسته است، طبیعى است که خود و تشکیلات منسوب به خود را سراسر خوبى و عین کمال و دور از هر گونه ایراد وکاستى ببیند و در مشاهده عیوب و نواقص خود و تشکیلات منسوب به خود از همه ناتوان تر باشد.
از یک طرف مبارزه ما با فسادهایى که در آن است، به صورت مبارزه ما با خودمان درمى‌آید که چنین مبارزه اى براى ما بسیار دشوار است. از طرف دیگر به دلیل تقدسى که تشکیلات با انتساب به ما پیدا مى کند، مبارزه دیگران با فسادهاى موجود در آن، مبارزه با علماى دین و بلکه با اصل دین تلقى مى شود و دفاع چشم بسته از تشکیلات، حتى با فسادهاى آن، وظیفه و تکلیف شرعى قلمداد مى شود و در نتیجه، ما که همیشه باید پیشروان مبارزه با فسادها و خصوصاً فسادهاى تشکیلات حکومتى باشیم، تبدیل مى شویم به قوى ترین عامل براى جلوگیرى از مبارزه با فسادها و حتى دفاع از فسادها……بارى این تصور که اصلاح امت منوط به حاکم بودن ما و فساد آن معلول عدم تفویض حکومت به ماست کاملا نادرست است.
سوم:اگر هم تصور کنیم که عامّه مردم، به دلیل ارادات و اخلاص فراوان به ما، حتى اگر ما حاکم بشویم، ما را مسؤل مفاسد نمى شمارند. چنین تصورى گرچه ممکن است براى اوایل امر درست باشد، اما به زودى ورق برمى گردد. آن وقت همان مردمى که فسادهاى موجود در حکومت ما را حمل بر صحت مى کردند یا به گردن دیگران مى انداختند تا ما تبرئه شویم، همان مردم، درمورد مفاسدى هم که ما مسؤل حقیقى آن نیستیم، ما را مسؤل مى شناسند و حتى آن‌چه را در حکومت ما حقیقتاً مفسده نیست، مفسده تلقى مى کنند تا ما را محکوم کنند؛ و پاره اى از امورى را که در حکومت هاى دیگر تحمل مى کنند، در حکومت ما برایشان تحمل ناپذیر مى شود.
شما مى دانید که تسلط مؤبدان بر ارکان حکومت ایران در عصر اکاسره (ساسانیان) تباهى‌هاى بسیارى در پى داشت که نتیجه آن اعراض مردم از آیین مجوس (زرتشتى) ایران و بالاخره پشت کردن مردم به حکومت و افول ستاره مجوسیت براى همیشه بود؛ و رواج شگفت آور مسیحیت و بودایى گرى و تسلط پاپ‌ها بر حکومت، مفاسد و فجایعى را به دنبال داشت که نتیجه آن سقوط کلیسا و روگردان شدن عامّه مردم اروپا از مسیحیت بود؛اکنون ما هم اگر خواهان امتیازات مؤبدان و پاپ‌ها باشیم، به سرنوشتى مانند آن ها دچار خواهیم شد
 

sara-z-a

عضو جدید
سلام
ممنوم از تاپیک زیباتون
خیلی جالب و مفید بود
میسی
 

Similar threads

بالا