جشن بی معنایی

reza._y

کاربر فعال
نوشته ای از کوندرا که به دو روز از زندگی چهار مرد میانسال می پردازد که در پاریس معاصر حضور دارد نویسنده با خلق داستانی متفاوت و جذاب مخاطبین را غرق در افکار خود می کند او تاملی از پست مدرن را به مخاطب می شناسد که بی معنایی سرتاسر آن را فراگرفته است. با هم بخشی از این کتاب جذاب را می خوانیم.
((بی معنایی، دوست من، مایه ی هستی است. همه جا و همیشه با ماست. حتی جایی که هیچ کس حاضر نیست ببیندش: در فجایع، در جنگ های خونین، در بدترین بدبختی ها. پذیرفتنش در شرایط وخیم و صدا کردنش به نام، شجاعت می خواهد. اما صحبت از به رسمیت شناختنش نیست، بلکه باید بی معنایی را دوست داشت. باید آموخت که چگونه آن را دوست داشت. اینجا، در این باغ، مقابل ما.))

 
بالا