تولدی دیگر

foodtechnology

عضو جدید
کاربر ممتاز
دانه خفته در خاك مي دانست
كه ماندن:
گنديدن است در تكرارها !
و رفتن:
شكفتن و خلق لحظات ناب!
رفتن را همتي بايد بلند؛
و ماندن را زحمتي نيست!
هيچ!
رفتن تولد است ؛
و هر زايشي دردي است گران!
درد شيرين عاشقي!
ماندن ظلمات است ،
و رفتن اشراق؛
رفتن رهايي است از ظلمت،
و ماندن:
اسارت است در تاريكي هاي تراب .
او را بايد انتخابي ناب!
و او بر گزيد رهايي را و رفتن را،
از خويش برون آمد ،
تاريكي را در نورديد،
و صبحگاهي عاشقانه متولد شد!
و همه نور شد، نور ....
و كنون شاد وسبك ،
او به من مي گويد :
چنين ديد مبارك بادت!
و من به او مي گويم :
كه رهاييت مبارك بادا !

 

foodtechnology

عضو جدید
کاربر ممتاز
تصور کن:
تصور کن اگه حتي تصور کردنش سخته
جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخت خوشبخته
جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت ارزش نيست
جواب هم‌صدايي‌‌ها پليسِ ضد شورش نيست
نَه بُمب ‌هسته‌ای داره، نه بمب‌افکن، نه خُمپاره
ديگه هيچ بچه‌ای پاش رو روی مين جا نمی‌گذاره
همه آزاد آزاد‌َند، همه بی‌درد بی‌دردند
تو روزنامه نمی‌خونی نهنگ‌ها خودکشی کردند
جهانی رو تصورکن بدون نفرت و باروت
بدون ظلم خودکامه، بدون وحشت و تابوت
جهانی رو تصور کن پر از لبخند و آزادی
لبالب از گل و بوسه، پر از تکرار آبادی
تصور کن اگه حتي تصور کردنش جُرمه
اگه با بُردن اسمش گَلو پُر می‌شه از سُرمه
تصور کن جهانی رو که توش زندان يِه افسانه‌اس
تمام جَنگهای دنيا شدن مشمول آتش‌بس!
کسی آقای عالم نيست، برابر باهم‌اند مردم
ديگه سهم هر انسانه تَنِ هر دونه‌ی گندم
بدون مرز و محدوده، وطن يعنی همه دنيا
تصور کن تو می‌تونی بشی تعبير اين رويا
 

Similar threads

بالا