Tahmim
عضو جدید
تفاوتهاي «تهاجم فرهنگي» با «تبادل فرهنگي»
«تهاجم فرهنگي»، با «تبادل فرهنگي» متفاوت است. تبادل فرهنگي لازم است. هيچ ملتي بي نياز نيست از اينكه در همه زمينه ها، از جمله در زمينه مسائل فرهنگي - آن مجموعه مسائلي كه به آنها نام فرهنگ داده مي شود - از ملتهاي ديگر بياموزد. هميشه تاريخ هم همين بوده است. ملت ها در رفت و آمدهايشان، آداب زندگي را، خلقيات را، علم را، لباس پوشيدن را، آداب معاشرت را، زبان را، معارف را و دين را، از يكديگر فراگرفته اند. اين، مهمترين تبادله اي ملّتها با هم بوده است. حتّي مهمتر از تبادل اقتصادي و كالا. بسيار اتفاق افتاده است كه اين تبادل فرهنگي، به تغيير مذهب يك كشور انجاميده است! مثلاً در شرق آسيا، بيشترين چيزي كه اسلام را به اين كشورها - از جمله به كشور اندونزي، به كشور مالزي و حتي به قسمتهاي مهمي ازشبه قاره - برد، دعوت مبلّغين نبود بلكه رفت و آمد آحاد ملّت ايران بود. تجّار، سيّاحان ايراني راه افتادند؛ رفتند؛ آمدند. و در سايه اين رفت و آمدهاست كه شما مي بينيد ملت بزرگي كه امروز شايد بزرگترين ملّت اسلامي در آسياست - يعني اندونزي - مسلمان شده اند. اين اسلام را اول بار، نه مبلّغين ديني براي آنها بردند، نه شمشير و جنگ! اسلام را همين رفت وآمدها برد. خود ملّت ما هم، در طول زمان، خيلي چيزها از ملتهاي ديگر آموخته است. و اين، يك روند ضروري براي تروتازه ماندن معارف و حيات فرهنگي در سرتاسر عالم است. اين، تبادل فرهنگي ست، و خوب است.
تعريف تهاجم فرهنگي
تهاجم فرهنگي اين است كه يك مجموعه - سياسي يا اقتصادي - براي مقاصد سياسي خودشان و براي اسيركردن يك ملت، به بنيان هاي فرهنگي آن ملّت، هجوم مي برند. آنها هم چيزهاي تازه اي را وارد اين كشور و اين ملّت مي كنند؛ امابه زور؛ امّا به قصد جايگزين كردن آنها با فرهنگ و باورهاي ملّي. اين، اسمش تهاجم است. در تبادل فرهنگي، هدف، باروركردن فرهنگ ملّي و كامل كردن آن است. اما در تهاجم فرهنگي، هدف، ريشه كن كردن فرهنگ ملّي و ازبين بردن آن است. در تبادل فرهنگي، آن ملّتي كه از ملّتهاي ديگر چيزي مي گيرد، مي گردد چيزهاي مطبوع و دلنشين و خوب و مورد علاقه را مي گيرد. فرض بفرماييد، دانش را از آنها تعليم مي گيرد. فرض كنيد، ملّت ايران مي رود به اروپا. مي بيند كه اينها يك ملّتي هستند اهل سختكوشي و روح خطر كردن. اگر اين را از آنها ياد بگيرد، خيلي خوب است! مي رود به اقصاي شرق آسيا. مي بيند كه اينها مردمي هستند داراي وجدان كار، علاقه مند به كار، مشتاق كار. اگر اين را از آنها ياد بگيرد، خيلي خوب است! مي رود به فلان كشور. مي بيند اينها ملّتي هستند وقت شناس، داراي نظم و انضباط، داراي محبّت، حسّ ادب، حسّ احترام. اگر ياد بگيرد، اينها چيزهاي خوبي ست!
در تبادل فرهنگي، قضيه چنين است. آن ملّت فراگيرنده، مي گردد نقاط درست و چيزهايي را كه فرهنگ او را كامل مي كند، از ديگران تعليم مي گيرد. درست مثل يك انساني كه ضعيف است، و دنبال غذاي مناسبي مي گردد. دوا و غذاي مناسب را مصرف مي كند، تا سالم شود و نقصش از بين برود. در تهاجم فرهنگي، چيزي كه به ملّت مورد تهاجم مي دهند، چيزهاي خوب نيست. بلكه چيزهاي بد است. فرض بفرماييد اروپايي ها، وقتي تهاجم فرهنگي را در كشور ما شروع كردند، نيامدند روحيه وقت شناسي شان را، روحيه شجاعت و خطر كردن در مسائل را، يا تجسس و كنجكاوي علمي را، در ملت ما منتشر كنند، و با تبليغات و تحقيقات، سعي كنند ملت ايران، ملّتي داراي وجدان كاري يا وجدان علمي شود. اين كارها را كه نمي كنند! مسئله لاابالي گري جنسي را وارد كشور ما مي كردند. ملّت ما، در طول هزاران سال، ملّتي بود داراي مبالات جنسي. يعني رعايتهاي مربوط به زن و مرد و اين، در تمام دوران اسلامي بوده است. نه اينكه كسي خطا و تخلف نمي كرده! خطا هميشه هست. در همه دورانها و در همه زمينه ها، افراد بشر، خطا مي كنند. خطا هست. خطا غير از اين است كه چيزي بشود عرف جامعه ...