بوسه های شهر شقايق يك دريا احساس بدون قايق

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو ای آهوی وحشی کجایی
که در بند منی خواهی نخواهی

حديث عشق تو زیباست جانا
به پيش من چرا امشب نيايی

لبانت بر لبانم بوسه ميزد
دو چشمان سياهت رقص ماهی

تن زيبایت ای خنیاگر مست
مرا طوفان عشق است در نگاهی

دو گیسوی کمندت اسب وحشی
شدی تو رام من با مهربانی

تو ای دلبر کجايی مردم از تو
بمان با من هميشه گر توانی


:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل من میل تو دارد,چه بجوئی چه نجوئی
دیده ام جای تو باشد , چه بمانی چه نمانی

من که بیمار تو هستم, چه بپرسی ,چه نپرسی
جان به راه تو سپارم , چه ندانی چه بدانی

می توانی به همه عمر دلم را بفریبی , ور بکوشی ز دل من بگریزی , نتوانی
دل من سوی تو آید , بزنی یا بپذیری

بوسه ات جان بفزاید , بدهی یا بستانی
جانی از بهر تو دارم , چه بخواهی چه نخواهی
شعرم آهنگ تو دارد چه بخوانی چه نخوانی

:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
صدایم باز می لرزد
من امشب باز هم مستم
تو گفتی هر کجا باشی
من اما در دلت هستم
*
ولی پایان گرفت امشب
سقوط و گریه و ناله
کنار پنجره ، دیگر
نه گلدانی ، نه آلاله
*
همان بهتر که من امشب
ندیدم اشک چشمانت
زدم یک بوسه بر عکست
خدا یار و نگهدارت


:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
نشسته ام باز کنار تو اومدی سراغم
نگاه تو روشن شبای بی چراغم
صدای من وقتی قصه داره
که رنگ چشم تو غصه داره
شب من و تو باز دوباره انتظاره
نگاه تو رنگ بوسه داره
لبای من گرم و بیقراره
سکوت شب یک آسمون و یک ستاره
بارون گل شد خواب ستاره
به انتظار بغض ابر پاره پاره
تا قلب آسمون میبارم با تو تنها
فصل من و تو باز رسیده توی ابرا
کنار تو آروم میام پا میذارم
چراغی تو دست شبا جا میذارم
که روشن بمونه آسمون بی ستاره
به شوق تو عهدی با چشمات میبندم


دوباره به این عشق به این دل میخندم
قصه عشق بازی چرخ روزگاره


:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
در مصرع بعد هم تو را مي بوسم

ايراد ندارد !به کسي چه!اصلن

شعر خودم است من تو را مي بوسم!

بي دغدغه همچنان تو را مي بوسم

بي بوسه عزيز!در خودم مي پوسم

آنقدر به بوسه ي تو معتادم که

يک قافيه در ميان تو را مي بوسم

دل مي شود از تو قرص با يک بوسه

احوال مرا بپرس با يک بوسه

لبهاي تو نسخه ي مرا پيچيدند

صبح و شب و ظهر قرص با يک بوسه

:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای که روشنگر تاريکي شب هاي مني

با دلازاري خودباز دلاراي مني

دوري از ديده ودر منظر دل پيدايي

روز وشب همره بيداري و رؤياي مني

تو بهاري؛به لطافت همه تن مهتابی

نفس صبحي و روشنگر شب هاي مني

بوسه ي گرمم و بر سرخي لب هاي توام

واژه ي ‌عشقي ودر شعر محبوب مني

لب جانبخش گل آميزينه بر لب من

در تنم روح بدم؛اي که مسيحاي مني

مرغ دريايي ام وتشنه ي طوفان وصال

بگشا حلقه ي آغوش که درياي مني

:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
تكرارم كن در واژه واژه نفس ات
وقتي كه گرم گرم مرا در چاي نيم روزت مي نوشي
وقتي كه گرم گرم نفس مي كشي عطر تنم را از لابه لاي دفتر شعرت
وقتي كه ...

شاعر نمي شوم دلت مي گيرد
شاعر مي شوم خدا دلش مي گيرد
و
تازه مي فهمد من چقدر تنهام

دوباره متولد مي شوم
فريادت مي كشم
تا سبز شوي در فاصله لب و لبخند
تا بنوشي لب هام را از حنجره سرد فنجان
تا طعم بوسه هام

:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخر به کجایی تو؟"
پرسید و ندانستم
با این همه دلتنگی
درطرح نمی گنجم!
هربار قلم رقصید
از سایه خود ترسید
یک نقش و همه خالی
درگوشه تنهایی
از بوسه و صد بوسه
یک لحظه به خود لرزید
ترسید ودلش ترسید
یک شب زشبی شاید
بی بوسه تو یکبار
درخواب بماند خواب

:gol:
 

sarooneh

عضو جدید
دوئل
همه دوئل های دنیا یک رسم دارند
پیش از آن که قدم دهم را برداری به تو شلیک می شود
این را میدانم
اما دیگر برای همه چیز دیر شده
تو هفت تیرت را هم آماده کرده ای
پس بیا به هم پشت کنیم
من رو به آپارتمان قدیمی مان قدم بر میدارم
تو رو به ایستگاه راه آهن
۱....۲....۳...۴....۵...۶..
و پیش از آنکه قدم دهم را برداری مرا فراموش میکنی
دوئل تمام شد
.
.​
تو رفتی و من مردم...
 

sarooneh

عضو جدید
تمام دلخوشی من مرا تباه نکن

بمان کنار دل خسته ام گناه نکن
به فکر کوچ از این آستان تیره نباش
و آسمان شبم را بدون ماه نکن
در این دقایق کوتاه که مانده از عمرم
مرا اسیر غم و درد و اشک و آه نکن
منم هنوز همان کوه کن ترین فرهاد
به قلب پر ترک و زخمی ام نگاه نکن
گمان نکن که شده سرد آتش عشقم
هنوز عاشقم و گرم اشتباه نکن
تو را قسم به سکوتی که هر شبم دارد
بمان همیشه کنارم مرا تباه نکن
 

روياي ماه

عضو جدید
نشسته ام باز کنار تو اومدی سراغم
نگاه تو روشن شبای بی چراغم
صدای من وقتی قصه داره
که رنگ چشم تو غصه داره
شب من و تو باز دوباره انتظاره
نگاه تو رنگ بوسه داره
لبای من گرم و بیقراره
سکوت شب یک آسمون و یک ستاره
بارون گل شد خواب ستاره
به انتظار بغض ابر پاره پاره
تا قلب آسمون میبارم با تو تنها
فصل من و تو باز رسیده توی ابرا
کنار تو آروم میام پا میذارم
چراغی تو دست شبا جا میذارم
که روشن بمونه آسمون بی ستاره
به شوق تو عهدی با چشمات میبندم


دوباره به این عشق به این دل میخندم
قصه عشق بازی چرخ روزگاره

:gol:

زنده باد عارف...:w14:
 

sarooneh

عضو جدید
از آن زمان که قسمت این آسمان شدم
تنهاترین کبوتر بی آشیان شدم
روحم در این زمین آبی حرام شد
آواره چون برودت باد خزان شدم
بر من نخند این همه سلاخ سینه چاک!
از دست تو روانه این لا مکان شدم
دل در خیال خام رسیدن به نور بود
ای شب!مجاب سفسطه ات ناگهان شدم
من همچنان کبودی بالم نرفته است
مردم!دوباره هم هدف سنگتان شدم
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتم به دام اسيرم گفتا که دانه با من
گفتم که آشيان کو ؟ گفت آشيانه با من

گفتم که بي بهارم شوق ترانه ام نيست
گفتا بيا به گلشن شور ترانه با من

گفتم بهانه يي نيست تا پر زنم به سويت
گفتا تو بال بگشا راه بهانه با من

گفتم به فصل پيري در من گلي نرويد
گفتا که من جوانم فکر جوانه با من

گفتم که خانمانم در کار عاشقي رفت
گفتا به کار خودباش تدبير خانه با من

گفتم به جرم شادي جور زمان مرا کشت
گفتا تو شادمان باش جور زمانه با من

گفتم ز عشقبازي در کس نشان نديدم
زد بوسه بر لبانم
گفتا نشانه با من

گفتم دلم چو مرغيست کز آشيانه دوردست
دستي به زلف خود زد گفت آشيانه با من

گفتم ز مهربانان روزي گريزم آخر
گفتا که مهربان باد اشک شبانه با من

:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتي:ای دخترک سر به هوای خورشید!
ای کاش ! زمین به دور تو می‌چرخید
هر چند مهم نیست بچرخد یا نه
من بوسه‌ی داغی از لبت خواهم چید!

:gol:
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باز هم باران
باز هم آن روز و شب هایی که همرنگ اند
روز هیچ از روز پیدا نی
و شب از شب نگسلد گویی
آه ... گویا بازهم باید
هفته ای را رفته پندارم
هفته ای زرین
از شبانروزان فروردین
غرق خواهد گشت در بیبهودگی شاید
بس که بارن شبانروزی
آید و آید
ی روشنی زین سقف روشن فام نگشاید
و دریچه .
***
باز هم آن روز و شب هایی که تاریکند
روز همچون شبچراغ رنگ ها خاموش
همچنان رنگ چراغان ، مات
باز گویی تا پسینِ واپسین ایام
همچنان در گریه خواهد بود
این سیاه ، این سقف ماتم، بام بی اندام .
***

 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیشب که جز بخور گلی رنگ یک چراغ
پهلوی تختخواب تو ، بیگانه ای نبود
بر آشیان چشم سیاه تو ، مرغ خواب
بنشسته بود و نغمه لالای می سرود .
پروانه های بوسه ی آتش پرست من

گم شد به بوستان لب و گونه های تو
چشمم دوید در پی آن بوسه ها ولی
گم شد میان همهمه بوسه های تو

:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو ای غریب سفر کرده جان من به لب آمد
سفر بسست ندارم توان و تاب جدایی
دمی فرود بیاتا به بام بنشینی
تو ای پرنده ی ابر آشیان بال طلایی
چگونه ره بگشایم به سویت ای همه بشکوه
که در کجاوه ی رفعت به دوش ابر سواری
تو دلفروز تر از غنچه های باغ خیالی
تو زهره ای تو فروغی تو ناهتاب بهاری
ز عطر هر نفست دسته دسته گل بدراید
اگر به فصل خزان در کویر رخ بنمایی
به شب فروغ ببخشی اگر که روی نپوشی
خزان بهار شود گر لبی به خنده گشایی
اگر بهار نگاه تو در نگاه من افتد
قسم به چشم تو از دل غم زمانه براید
لب تو از لب من گر به عشق بوسه بگیرد
لبم به گل بنشیند ز دل جوانه براید
شراب بوسه به کامم بریز و ساقی من باش
که من ز سکر لبان عقیق تو مستم
چنان ز جام لبانت مرا به عشق کشاندی
که جام عشق همه دلبران به سنگ شکستم
بیا بیا بنشین ماهتاب خلوت من باش
که پیش روی تو نوری به آفتاب نماند
تو آمدی که شبی جان من قرار نیابد
به چشم منتظرن تا سپیده خواب نماند
مرو مرو که گل قامت تو سیر ببینم
بمان که شعر بجوشد ز من اگر تو بمانی
به عشق روی تو جان می دهم اگر بپذیری
به بوسه ها دل من باغ کن اگر بتوانی
مرو که بی تو دلم را امید عافیتی نیست
بمان که عاشق سرگشته ام قرار ندارم
بهار را ز تو جویم که چون نسیم گل افشان
به رنگ سوسن ده رنگ آمدی به کنارم

:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر روز اگر یک بوسه مهمان تو باشم عمری به شیرینی غزلخوان تو باشم
با من اگر پیمان نگهداری به یاری من تا نفس دارم به پیمان تو باشم
عشق نوشته ی فرمانروای هستی من تا هر چه فرمائی به فرمان تو باشم
گر در تو حیرانم بر من ببخشای من دوست دارم که حیران تو باشم
حیران چشمان تو بودن رستگاریست بگذار تا حیران چشمان تو باشم

:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
او شراب بوسه مي خواهد ز من
من چه گويم قلب پر اميد را
او به فكر لذت و غافل كه من
طالبم آن لذت جاويد را
من صفاي عشق مي خواهم از او
تا فدا سازم وجود خويش را
او تني مي خواهد از من آتشين
تا بسوزاند در او تشويش را

:gol:
 

3pdee

عضو جدید
آآآآآهااااییییی...!!!!!
نفث کششششش....
کی شغایغو بوث کرده!!!!:w00::w00::w00:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگاهی كن نگاهت قاب می گیرم

به عشقت من عزيزم سر از سجده شكر الهي بر نميدارم

مدام از لبهاي همچون شكرت من بوسه مي گيرم

:gol:
 
آخرین ویرایش:

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
روي رقص شاپرک، زير بارون چشات

دله من ميلرزه واسه بوسه رو لبات

روي اسب بالدار، تويي تنها تک سوار

عشق رويايي من،

تويي عشق موندگار، تويي عشق موندگار



فصله بارونه و عشق، رو غبار نسترن

منو تو عاشق هم

توي خواب گم شده

شعله وحشي عشق بي گناه و بي صدا

يه ترانه وسوسه، رنگه سرخ غروبا



روي رقص شاپرک، زيره بارون چشات

دله من ميلرزه واسه بوسه رو لبات

روي اسب با لدار، تويي تنها تک سوار

عشق رو يايي من، تويي عشق موندگار

تويي عشق موندگار



با حضور آرزو، لحظه هاي دم به دم

هم قطار خاطره، هميشه دنباله هم

کفش جنگلاي سبز، پاي جاده هاي دور

توي تاريکي راه، رنگه چشمات مثله نور

رنگه چشمات مثله نور



روي رقص شاپرک، زيره بارونه چشات

دله من ميلرزه واسه بوسه رو لبات

روي اسب باله دار تويي تنها تک سوار

عشقه رويايي من، تويي عشق موندگار

تويي عشق موندگار


:gol:

 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوچشمانت خورشيد سياه است
زبان ات آرزومندِ گناه است
چگونه چشم پوشم از تو وقتى
تمام ذره هاى من نگاهت
خوشا كه يك شب مرا بگيرى از من
به بوسه اى از ان لب

واى از ان لب

واى از اون لب
اگر شبى هم به عمره من خوش افتاد
خوشا خوشا همون شب
اه از ان شب

به چشمِ من بخوانند ترانه هاى خواهش
به دست توبداند طريق نوازش
به بوسه سر دهد تن ترانه شکوفتن

به بوسه سر دهد تن ترانه شکوفتن
از لب تو از لب من

:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو ای غریب سفر کرده جان من به لب آمد
سفر بسست ندارم توان و تاب جدایی
دمی فرود بیاتا به بام بنشینی
تو ای پرنده ی ابر آشیان بال طلایی
چگونه ره بگشایم به سویت ای همه بشکوه
که در کجاوه ی رفعت به دوش ابر سواری
تو دلفروز تر از غنچه های باغ خیالی
تو زهره ای تو فروغی تو ناهتاب بهاری
ز عطر هر نفست دسته دسته گل بدراید
اگر به فصل خزان در کویر رخ بنمایی
به شب فروغ ببخشی اگر که روی نپوشی
خزان بهار شود گر لبی به خنده گشایی
اگر بهار نگاه تو در نگاه من افتد
قسم به چشم تو از دل غم زمانه براید
لب تو از لب من گر به عشق بوسه بگیرد
لبم به گل بنشیند ز دل جوانه براید
شراب بوسه به کامم بریز و ساقی من باش
که من ز سکر لبان عقیق تو مستم
چنان ز جام لبانت مرا به عشق کشاندی
که جام عشق همه دلبران به سنگ شکستم
بیا بیا بنشین ماهتاب خلوت من باش
که پیش روی تو نوری به آفتاب نماند
تو آمدی که شبی جان من قرار نیابد
به چشم منتظرن تا سپیده خواب نماند
مرو مرو که گل قامت تو سیر ببینم
بمان که شعر بجوشد ز من اگر تو بمانی
به عشق روی تو جان می دهم اگر بپذیری
به بوسه ها دل من باغ کن اگر بتوانی
مرو که بی تو دلم را امید عافیتی نیست
بمان که عاشق سرگشته ام قرار ندارم
بهار را ز تو جویم که چون نسیم گل افشان
به رنگ سوسن ده رنگ آمدی به کنارم

:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
بوسه هر چند که در کیش محبت کفرست


کیست لبهای ترا بیندو طامع نشود؟

:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
می‌آمد یار مست و تنها تنها
با نرگس پرخمار رعنا رعنا
جستم که یکی بوسه ستانم ز لبش
فریاد برآورد که یغما یغما

:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
رسید لب به لب و بوسه های ناب زدیم

دو جام بودیم که با نیت شراب زدیم



دو گل که با عطش بوسه های پی در پی

به روی پیرهن سرخشان گلاب زدیم



نه از هوس که ز جور زمانه!لب به شراب

اگر زدیم برای دل خراب زدیم



موذنا به امید که میزنی فریاد

تو هم بخواب که ما خویش را به خواب زدیم

:gol:

 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
دریای کوچکم شو که من هم پری شوم

آرام لای تاب و تبت بستری شوم

هی موج موج بال وپرم را ببوسی و

از بوسه ات بمیرم و خاکستری شوم

هی اشک می شوی که تنم سبزتر شود

من هم به دور روح تو نیلو فری شوم

انگشتر عقیق سلیمانی ات کجاست

تا من عروس خانه ی پیغمبری شوم

من با تمام حادثه ها دست می دهم

تا معدن طلای تورا مشتری شوم

:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
دري بمان كه بي تو چه دلگير ميشوم
دارم ميان حادثه ها پير مي شوم

در بي حضور چشم تو اي طعم عاشقي
از لحظه هاي زندگيم سير ميشوم

انگشت اتهام به سويم نشانه رفت
تنها به جرم عشق تو تحقير ميشوم

سرداب هاي وحشت و سلول هاي درد
بي تو اسير پنجه زنجير مي شوم

چون عكس يادگاري ياران زمان عمر
در زير پاي كوچه زمينگير ميشوم

چون نور در ميانه منشور زندگي
در هفت رنگ دلهره تكثير ميشوم

حالا براي دفعه اخر مرا ببوس
دارم ميان حادثه ها پير ميشوم

:gol:
 

Similar threads

بالا