من غمگینم زیرا مرده شورها از مرگ انسان ها شاد می شوند
دلم میگیرد
دختر هایی را میبینم که عشق معامله می کنند
و جنین سقط شده میخرند
هم کلاسی هایم در شعر ها و رمان های عاشقانه ی سال غرق اند
دختر هایی را میبینم که عشق معامله می کنند
و جنین سقط شده میخرند
هم کلاسی هایم در شعر ها و رمان های عاشقانه ی سال غرق اند
قلب هایمان الوده به کوچه و خیابان است
دست هایم را می نگرم
که در تمام ساعت های سکوت
و به نامه هایی که ازپشت شیشه های سخت و قطور به ما می رسد
دست هایم را می نگرم
چیزی جز هیچ نمی بینم
و چسب خورده ترین قسمت سینه ام می شکند دوباره...
و چسب خورده ترین قسمت سینه ام می شکند دوباره...
که در تمام ساعت های سکوت
سعی به جمع کردن آن داشته ام
اکنون که به بیرون می نگرم کسی در کوچه نیست
در را که باز می کنم
در را که باز می کنم
الوده ترین رز دنیا را در سپید ترین دست ها میبینم به چشم های گناهکارش خیره میشومو منتظر
که کسی دست های خالی ام را پر کند
که کسی دست های خالی ام را پر کند