بشارت به عذاب؛ زنگ بیدارباش

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[h=1]بشارت به عذاب؛ زنگ بیدارباش
[/h]

تهدید به مجازات زنگ بیدارباشی برای خفته‎دلان است تا به خود آیند و با دست خود،‌ خود را به چاه نیندازند و گویا در اثر همین اشتباه بود كه سایت افشا پنداشته است .


مسئله تشویق و تهدید كه در زبان قرآن به عنوان «بشارت» و «انذار» آمده است، اساس همه تربیت‎های اخلاقی و اجتماعی فقط مخصوص مسائل مذهبی نیست،‌ انسان‎ها، هم باید در برابر انجام كارهای نیك تشویق شوند و هم در برابر انجام كارهای ناپسند تهدید به كیفر گردند تا خود را در مسیر كارهای پسندیده قرار داده و از كارهای ناپسند بازداشته شوند، آنها كه تصور می‎كنند تنها تشویق برای تربیت انسان‎ها كافی است و باید تنبیه و تهدید را به طور كلی كنار گذاشت، سخت در اشتباهند. چرا كه تهدید به مجازات زنگ بیدارباشی برای خفته‎دلان است تا به خود آیند و با دست خود، ‌خود را به چاه نیندازند و گویا در اثر همین اشتباه بود كه سایت افشا پنداشته است آگاه كردن مردم به عذاب دردناك در آخرت كار بدی است ولی قرآن به این دلیل اعتنا نكرده و نه تنها مردم را به عذاب سخت تهدید می‎كند، بلكه گاهی با لفظ بشارت به عذاب آنها را مخاطب ساخته: «... فبشر هم بعذابٍ الیمٍ: آنها را به كیفر دردناك بشارت ده.»[1]
قرآن كریم كتابی است هدایت‎گر، راهنما، پیام‎آور، بیدارگر و ... و همه این‎ها فقط با بشارت‎ها و بدون تهدید و پندآموزی به نتیجه نمی‎رسد، چرا كه اگر تشویق از حد بگذرد، انسان را در برابر گناه پرروتر می‎كند و اگر تهدید از حد بگذرد نومیدی به بار می‎آورد، برای همین است كه در آیات قرآن،‌ ترساندن و بشارت دادن با هم و به طور منظم آمده است كه گاهی البته بشارت را آورده و سپس انذار و گاهی اول انذار و بعد بشارت را بیان می‎كند: «خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند.»‌و «ای پیامبر بگو:... من فقط بیم دهنده و بشارت دهنده‎ام برای گروهی كه ایمان می‎آورند.»[2]
باید دید در تفسیرهای این آیات چرا خداوند بشارت به عذاب می‎دهد، خدای متعال می‎فرماید: «كسانی را كه نسبت به آیات خدا كفر می‎ورزند، پیامبران را به ناحق كشند و مردمی را كه امر به معروف می‎كنند، به قتل رسانند به كیفر دردناك بشارت ده.»[3]
می‎خوانیم بشارت در لغت چیزی است كه اثر آن در صورت پیدا شود از خوش‎حالی یا غم، البته در غم به عنوان مجازی استعمال می‎شود چنان كه عرب برای هشدار به كسی می‎گوید: سلام و درودی كه بر تو باید فرست زدن است و سرزنش كردنت شمشیر

آیت الله مكارم شیرازی در تفسیر این آیه می‎نویسند: به كار بردن كلمه بشارت در مورد عذاب الهی در این آیه و برخی دیگر از آیات در واقع یك نوع هشدار و پوچ دانستن افكار گنه‎كاران است و این شبیه سخنی است كه در میان عامه مردم متداول است كه اگر كسی كار بدی را انجام دهد در مقام تهدید و استهزاء به او می‎گوییم: «مُزد و پاداشت ترا خواهیم داد.»[4]
باز در قرآن كریم منافقان مورد عتاب قرار گرفته و به پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ‌ دستور می‎رسد كه:
به منافقان بشارت ده كه مجازات دردناك در انتظار آنهاست.[5]
در تفسیر این آیه می‎خوانیم بشارت در لغت چیزی است كه اثر آن در صورت پیدا شود از خوشحالی‎ یا غم، البته در غم به عنوان مجازی استعمال می‎شود چنان كه عرب برای هشدار به كسی می‎گوید: سلام و درودی كه بر تو باید فرست زدن است و سرزنش كردنت شمشیر.[6]
هم‎چنین در آیات 3 و 34 سوره توبه و دیگر آیات[7] قرآن كه به عذاب بشارت داده شده همه اینها اعلام خطری است برای كسانی كه به بیراهه می‎روند تا از خطا برگردند، ‌تعبیر به بشارت بر عذاب نوعی طعن و سرزنش نیز می‎باشد وگرنه در حقیقت همان ترساندن است نه بشارت، و این كه می‎گوید بشارت ده به عذابی سخت برای تحكم است یعنی اینها در این دنیا به بیراهه می‎روند ولی در آخرت قدرتی بر تخلف از دستورات خدا را ندارند و لذا گرفتار عذاب خواهند شد.[8]
بنابراین خداوند می‎خواهد مردم را بیش‎تر از همیشه بیدار كند نه این كه بگوییم خداوند در این آیات تناقض‎گویی كرده و كاری راكه نباید می‎گفت یعنی بشارت به عذاب، گفته است.


پی نوشت ها :

[1] . ر. ك: آل عمران / 21، توبه / 34،‌انشقاق / 24 و نیز آیات: لقمان / 7،‌جاثیه / 8، نساء / 138 و توبه / 3.
[2] . ر. ك: بقره / 213 و اعراف / 188.
[3] . آل عمران / 21.
[4] . مكارم شیرازی، ناصر؛ نمونه، تهران،‌دارالكتب الاسلامیه، بی‎تا، ج 2،‌ص 354.
[5] . نساء / 138.
[6] . ابوالفتوح رازی، حسین؛ روض الجنان و روح الجنان، مشهد، آستان قدس، 1408 هـ ق، ج 6،‌ص 156.
[7] . ر. ك: انشقاق / 24،‌ لقمان / 7، جاثیه / 8.
[8] . تفسیر نمونه، ج 7، ص 287 و ج 26،‌ص 319 و طیب، عبدالحسین؛ اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام ، 1378 هـ ش، ج 14، ص 57. و كاشانی،‌فتح الله، زبده التفاسیر، ‌قم، مۆسسه‌ المعارف الاسلامیه، 1423 هـ ق، ج 5، ص 286.
 

Similar threads

بالا