בְּחִירִי
عضو جدید
چند نکته در مورد بشارتها
1.پیامبران بنی اسرائیل در مورد حوادث آینده مثل پادشاهی بخت النصر و کوروش و اسکندر خبر داده اند، پس خیلی عجیب خواهد بود که از ظهور اسلام که حادثه ای بس عظیمتر بود خبر نداده باشند.
2.معمولاً وقتی پیامبری از آمدن پیامبر دیگری در آینده خبر می دهد لازم نیست که به طور خیلی دقیق به شهر بعثت و نام او و اطلاعات دقیق اشاره کند و معمولا از پیامبران پس از خود به صورت خلاصه و مفید خبر می دهند.
۳.بشارتها معمولاً بسیار گنگ هستند، تا جایی که کسی چون یحیی نمیدانست که خودش همان ایلیای موعود است(یوحنا۱: ۲۳-۱۹)
۴. اینکه یهودیان و مسیحیان با وجود این پیشگوییها به اسلام ایمان نمی آورند، عجیب نیست زیرا پیش از این نیز گروه بزرگی از یهودیان پیشگوییهای مربوط به حضرت مسیح(ع) را که در کتاب مقدس یهود بود نشناختند و آن حضرت ایمان نیاوردند.
۵. از آنجا که اهل کتاب اسمها را هم ترجمه میکنند، چه بسا پیامبری اسم پیامبر اسلام را به زبان آورده باشد ولی اهل کتاب آنرا ترجمه کرده باشند!
۶.مسیحیان ادعا می کنند بعد از مسیح(ع) هیچ پیامبری مبعوث نخواهد شد، ولی این ادعایشان با عقاید خودشان در تضاد است زیرا یکی از پیامبرانشان به نام پولس پس از به آسمان رفتن حضرت مسیح(ع) به بعثت رسید! با این حساب چگونه پیامبری بعد از مسیح(ع) مبعوث نمی شود ولی پولس بعد از او مبعوث شده است؟!
پاسخ به ادعای سوء استفاده کردن مسلمانان از کتاب مقدّس
در ضمن این مطالب به شبهات دوستان مسیحی نیز می پردازیم. در اینجا شبهات یکی از نویسندگان معروف مسیحی، که از علمای بزرگشان است و مناظراتی را نیز با مخالفین مسیحیت داشته است، برایتان طرح می کنیم، تا یک تنه به قاضی نرفته باشیم.
نویسندۀ مسیحی:
با بررسی و نگاه دقیق به این آیات در جایگاه حقیقی شان، به راحتی میتوان پی برد که نویسندگان و مفسرین مسلمان چگونه آنها را از یک متن بزرگ جدا میکنند و با تفسیر نابجای آنها در صدد هستند تا در کتب مقدس یهودیان و مسیحیان شاید مطلبی بیابند که برتری اسلام را بر این دو آئین نشان دهد. مسلمانان از تلاش محققان مسیحی به جهت تفسیر قرآن به خاطر دفاع از مسیحیت ناراحت میشوند ولی خودشان این کار را به بدترین شکل ممکن انجام میدهند.
پاسخ:
طبق معمول جناب نویسنده، به جای اینکه به اصل مطلب به پردازد، بر اساس اوهام خودش، در مورد مسلمانان سخن میگوید. تأسف برای این فرد کافی نیست. من به راستی نمیدانم این همه دروغگویی برای چیست؟ اگر دینشان حق است و دین ما باطل است، چرا بر اساس حقیقت اسلام را نقد نمیکنند؟
اولاً اساس کار ما برای یافتن بشارتهای کتاب مقدّس در مورد حضرت محمّد(ص) درست مانند روش خود این آقایان برای یافتن بشارت در مورد حضرت عیسی(ع) در کتب مقدّس یهود است. ضمن اینکه روشی که ما مسلمانان پیش میگیریم، بسیار شرافتمندانه تر از روش مسیحیان است، که در برخی موارد معنی جملات را دگرگون میکنند تا به مقصود خودشان برسند.
مسیحیان از این حیث دست هر تحریفگری را از پشت بسته اند و برای اثبات عقاید خودشان حتی کتاب مقدّس خودشان را نیز وارونه ترجمه میکنند، که در فصل مربوط به عقاید الهیاتی مسیحیت، به خوبی این مهم را خواهیم شکافت، ولی فقط برای یک نمونه مسیحیان ادعا میکنند که کتاب مقدّس در اشعیا14:7 گفته است که باکره حامله شد و این بشارت به آمدن حضرت عیسی(ع) است!! این در حالی است که واژه ای که ایشان آنرا به باکره ترجمه میکنند، یعنی واژۀ عبری عَلَمَه، نزد علمای یهود به معنای زن جوان است و فرقی بین باکره و غیرباکره بودنش نیست، ضمن اینکه چنانکه در ادامۀ کتاب مقدّس میخوانیم این بشارت مربوط به هجوم جناب احاز به یهودیه است. از سوی دیگر ما به تمام شبهات مسیحیان پیرامون بشارتهای مورد نظر پاسخ دادیم، و دیگر نمیتوانند ادعا کنند که ما قسمتی از یک متن را به نفع خودمان برداشت کرده ایم و یک آیه را از یک متن بزرگ جدا کرده ایم.
ثانیاً جالب است کسی اسم خودش را پژوهشگر مسیحی گذاشته است و با غیرمسیحیان به مناظره میپردازد که هنوز نمیداند که ما وقتی بحث بشارتها را نقل میکنیم، نمیخواهیم بگوییم که اسلام برتر از یهودیت و مسیحیت است، بلکه بیان این بشارتها بخاطر این است که بدانند که اگر به کتاب مقدّسشان ایمان دارند، باید به حضرت محمّد(ص) ایمان بیاورند، زیرا کتاب مقدّسشان به آمدن حضرت محمّد(ص) بشارت داده است.
ثالثاً ما اگر مسیحیان قرآن را در جهت دفاع از عقاید خودشان تفسیر کنند، ناراحت نمیشویم، بلکه برعکس این آقایان به نقد منطقی آن میپردازیم. اتفاقاً من به بحث با مسیحیان در مورد تفسیرشان از قرآن پرداخته ام، آنها همانطور که کتاب مقدّس خودشان را وارونه و به نفع عقاید باطل خود تفسیر و حتی ترجمه میکنند، قرآن را نیز به همان شکل وارونه تفسیر میکنند، مصداق بارز این سوءتفسیرهای باطل مسیحیان از قرآن را میتوانید در اشکال پنجمشان به بشارت تثنیه18:18 ببینید که پاسخش را گفتیم. چنانکه در آنجا دیدید، دوستان تحریفگر مسیحی آیه ای از قرآن را که پیرامون حضرت ابراهیم(ع) سخن میگوید، به حضرت اسحاق(ع) نسبت میدهند.
نویسندۀ مسیحی:
به علاوه استفاده مسلمانان از کتاب مقدّس غالباً دلخواهانه و بدون توجه به قوانین نقد است. هر چند محققین مسلمان به صراحت و بدون درنگ ادعا میکنند که کتاب مقدّس تحریف شده است(رجوع کنید به فصل 4)، با این وجود به متنی میرسند که آنرا مطابق میل خود میپندارند، هیچ مشکلی در صحّت آن نمیبینند. اینگونه برخورد با کتاب مقدّس بدون توجه به شواهد و نسخ خطی موجود که بیانگر صحت و اعتبار کتاب مقدّس هستند و مربوط به دوران پیش از اسلام میباشد صورت میگیرند. کوتاه اینکه نظر آنان مبنی بر اینکه کدام قسمت از کتاب مقدّس معتبر یا تحریف شده است، دلخواهانه و از روی منافع شخصی میباشد.
پاسخ:
دلم به حال مسیحیت میسوزد که در آن چنین افرادی نام پژوهشگر و دین پژوه به خود داده اند. اگر این فرد آنقدر بیسواد است که مسائل به این سادگی را درک نمیکند، پس چرا کتابها و مناظرات او را در جهان نشر میدهند؟ و اگر باسواد است و خودش را به ندانستن زده است، پس مسیحیان چرا میگذارند چنین فرد غرضورزی برایشان رُل یک محقق را بازی کند؟ آیا غیر از این است که محقق کسی است که به دنبال حقیقت است و نه به دنبال خواست دل خویش؟ در پاسخ به شبهات این آقا عرض میکنیم:
اولاً استفادۀ مسلمانان از کتاب مقدّس برعکس ادعای این نویسنده به هیچ وجه دلخواهانه و بدون توجه به قوانین نقد نیست(ببینید چه کسی برای ما از قوانین نقد سخن میگوید!). ما میگوییم، اگر ما در مورد کتاب مقدّس شما نقدهایی را وارد میکنیم، خود شما معتقدید که این کتاب هیچ ایرادی ندارد و به طور کامل صحیح است، پس ما میتوانیم علیه خود شما از کتاب مقدّس خودتان دلیل بیاوریم و شما باید به هر چه در کتاب مقدّستان هست، ایمان داشته باشید؛ و این استدلال منطقی و بر اساس قوانین نقد است. اساساً ما مسلمانان در این زمینه خیلی منطقیتر از مسیحیان هستیم، ما وقتی میخواهیم مسیحیان را نقد کنیم، از آن چیزی که آنها خودشان قبولش دارند، مطلب میاوریم، مثلاً از کتاب مقدّس خودشان؛ ولی مسیحیان وقتی میخواهند علیه اسلام استدلال کنند، از روی کتابهایی سخن میگویند که مسلمانان به درستی آنها اعتقاد ندارند، مثل کتابهای غرضورزانۀ اسلامشناسان یهودی و مسیحی که پیرامون اسلام دروغپردازی میکنند. چنانکه در فصل اوّل دیدید، مسیحیان آنچه کتابهای خودشان به خداشناسی اسلامی نسبت داده است، را به نام یکتاپرستی اسلامی مورد نقد قرار میدهند، در حالی که برای اینکه بدانیم مسلمانان در مورد خدا چه میگویند باید کتابهای خود مسلمانان را بخوانیم.
ثانیاً ما هر جایی از کتاب مقدّس را که به نفعمان باشد را نمیپذیریم و بر اساس منافع شخصی و به طور دلخواهانه از آن استفاده نمیکنیم، ما جایی را قبول میکنیم که دلیل منطقی برای ردّ آن نداریم. مسیحیان بدبختانه متوجه نگرش اسلام به کتاب مقدّس خودشان نمیشوند. اسلام میگوید کلیّت کتاب مقدّس صحیح است یعنی سخنش در مورد یگانگی خدا و بهثت انبیاء و آمدن روز رستاخیز و قیام آخرالزمان درست و صحیح است، ولی در جزئیات ایرادهایی دارد، که ما هم در همان فصل چهارم بدانها خواهیم پرداخت. از این گذشته، گیریم که ما این کتاب مقدّس را تحریف شده بدانیم، ولی شما، مسیحیان، که آنرا تحریف شده نمیدانید، پس باید به تمام آیات آن ایمان داشته باشید و آیاتی را که به حضرت محمّد(ص) اشاره میکند، مورد توجّه قرار دهید و به آن حضرت ایمان بیاورید.
حال من به مسیحیان عزیز میگویم: شما یا به تحریف نشده بودن کتاب مقدّس خودتان ایمان دارید یا ایمان ندارید، اگر ایمان دارید، پس با وجود این بشارتها، باید مسلمان شوید ولی اگر کتاب مقدّستان را تحریف شده میدانید، باید به دنبال یک کتاب الهی تحریف نشده بگردید که باز هم راهی ندارید جز اینکه به قرآن تمسّک بجویید و مسلمان شوید. امیدوارم هوش مسیحیان از این پژوهشگرشان بیشتر باشد!
1.پیامبران بنی اسرائیل در مورد حوادث آینده مثل پادشاهی بخت النصر و کوروش و اسکندر خبر داده اند، پس خیلی عجیب خواهد بود که از ظهور اسلام که حادثه ای بس عظیمتر بود خبر نداده باشند.
2.معمولاً وقتی پیامبری از آمدن پیامبر دیگری در آینده خبر می دهد لازم نیست که به طور خیلی دقیق به شهر بعثت و نام او و اطلاعات دقیق اشاره کند و معمولا از پیامبران پس از خود به صورت خلاصه و مفید خبر می دهند.
۳.بشارتها معمولاً بسیار گنگ هستند، تا جایی که کسی چون یحیی نمیدانست که خودش همان ایلیای موعود است(یوحنا۱: ۲۳-۱۹)
۴. اینکه یهودیان و مسیحیان با وجود این پیشگوییها به اسلام ایمان نمی آورند، عجیب نیست زیرا پیش از این نیز گروه بزرگی از یهودیان پیشگوییهای مربوط به حضرت مسیح(ع) را که در کتاب مقدس یهود بود نشناختند و آن حضرت ایمان نیاوردند.
۵. از آنجا که اهل کتاب اسمها را هم ترجمه میکنند، چه بسا پیامبری اسم پیامبر اسلام را به زبان آورده باشد ولی اهل کتاب آنرا ترجمه کرده باشند!
۶.مسیحیان ادعا می کنند بعد از مسیح(ع) هیچ پیامبری مبعوث نخواهد شد، ولی این ادعایشان با عقاید خودشان در تضاد است زیرا یکی از پیامبرانشان به نام پولس پس از به آسمان رفتن حضرت مسیح(ع) به بعثت رسید! با این حساب چگونه پیامبری بعد از مسیح(ع) مبعوث نمی شود ولی پولس بعد از او مبعوث شده است؟!
پاسخ به ادعای سوء استفاده کردن مسلمانان از کتاب مقدّس
در ضمن این مطالب به شبهات دوستان مسیحی نیز می پردازیم. در اینجا شبهات یکی از نویسندگان معروف مسیحی، که از علمای بزرگشان است و مناظراتی را نیز با مخالفین مسیحیت داشته است، برایتان طرح می کنیم، تا یک تنه به قاضی نرفته باشیم.
نویسندۀ مسیحی:
با بررسی و نگاه دقیق به این آیات در جایگاه حقیقی شان، به راحتی میتوان پی برد که نویسندگان و مفسرین مسلمان چگونه آنها را از یک متن بزرگ جدا میکنند و با تفسیر نابجای آنها در صدد هستند تا در کتب مقدس یهودیان و مسیحیان شاید مطلبی بیابند که برتری اسلام را بر این دو آئین نشان دهد. مسلمانان از تلاش محققان مسیحی به جهت تفسیر قرآن به خاطر دفاع از مسیحیت ناراحت میشوند ولی خودشان این کار را به بدترین شکل ممکن انجام میدهند.
پاسخ:
طبق معمول جناب نویسنده، به جای اینکه به اصل مطلب به پردازد، بر اساس اوهام خودش، در مورد مسلمانان سخن میگوید. تأسف برای این فرد کافی نیست. من به راستی نمیدانم این همه دروغگویی برای چیست؟ اگر دینشان حق است و دین ما باطل است، چرا بر اساس حقیقت اسلام را نقد نمیکنند؟
اولاً اساس کار ما برای یافتن بشارتهای کتاب مقدّس در مورد حضرت محمّد(ص) درست مانند روش خود این آقایان برای یافتن بشارت در مورد حضرت عیسی(ع) در کتب مقدّس یهود است. ضمن اینکه روشی که ما مسلمانان پیش میگیریم، بسیار شرافتمندانه تر از روش مسیحیان است، که در برخی موارد معنی جملات را دگرگون میکنند تا به مقصود خودشان برسند.
مسیحیان از این حیث دست هر تحریفگری را از پشت بسته اند و برای اثبات عقاید خودشان حتی کتاب مقدّس خودشان را نیز وارونه ترجمه میکنند، که در فصل مربوط به عقاید الهیاتی مسیحیت، به خوبی این مهم را خواهیم شکافت، ولی فقط برای یک نمونه مسیحیان ادعا میکنند که کتاب مقدّس در اشعیا14:7 گفته است که باکره حامله شد و این بشارت به آمدن حضرت عیسی(ع) است!! این در حالی است که واژه ای که ایشان آنرا به باکره ترجمه میکنند، یعنی واژۀ عبری عَلَمَه، نزد علمای یهود به معنای زن جوان است و فرقی بین باکره و غیرباکره بودنش نیست، ضمن اینکه چنانکه در ادامۀ کتاب مقدّس میخوانیم این بشارت مربوط به هجوم جناب احاز به یهودیه است. از سوی دیگر ما به تمام شبهات مسیحیان پیرامون بشارتهای مورد نظر پاسخ دادیم، و دیگر نمیتوانند ادعا کنند که ما قسمتی از یک متن را به نفع خودمان برداشت کرده ایم و یک آیه را از یک متن بزرگ جدا کرده ایم.
ثانیاً جالب است کسی اسم خودش را پژوهشگر مسیحی گذاشته است و با غیرمسیحیان به مناظره میپردازد که هنوز نمیداند که ما وقتی بحث بشارتها را نقل میکنیم، نمیخواهیم بگوییم که اسلام برتر از یهودیت و مسیحیت است، بلکه بیان این بشارتها بخاطر این است که بدانند که اگر به کتاب مقدّسشان ایمان دارند، باید به حضرت محمّد(ص) ایمان بیاورند، زیرا کتاب مقدّسشان به آمدن حضرت محمّد(ص) بشارت داده است.
ثالثاً ما اگر مسیحیان قرآن را در جهت دفاع از عقاید خودشان تفسیر کنند، ناراحت نمیشویم، بلکه برعکس این آقایان به نقد منطقی آن میپردازیم. اتفاقاً من به بحث با مسیحیان در مورد تفسیرشان از قرآن پرداخته ام، آنها همانطور که کتاب مقدّس خودشان را وارونه و به نفع عقاید باطل خود تفسیر و حتی ترجمه میکنند، قرآن را نیز به همان شکل وارونه تفسیر میکنند، مصداق بارز این سوءتفسیرهای باطل مسیحیان از قرآن را میتوانید در اشکال پنجمشان به بشارت تثنیه18:18 ببینید که پاسخش را گفتیم. چنانکه در آنجا دیدید، دوستان تحریفگر مسیحی آیه ای از قرآن را که پیرامون حضرت ابراهیم(ع) سخن میگوید، به حضرت اسحاق(ع) نسبت میدهند.
نویسندۀ مسیحی:
به علاوه استفاده مسلمانان از کتاب مقدّس غالباً دلخواهانه و بدون توجه به قوانین نقد است. هر چند محققین مسلمان به صراحت و بدون درنگ ادعا میکنند که کتاب مقدّس تحریف شده است(رجوع کنید به فصل 4)، با این وجود به متنی میرسند که آنرا مطابق میل خود میپندارند، هیچ مشکلی در صحّت آن نمیبینند. اینگونه برخورد با کتاب مقدّس بدون توجه به شواهد و نسخ خطی موجود که بیانگر صحت و اعتبار کتاب مقدّس هستند و مربوط به دوران پیش از اسلام میباشد صورت میگیرند. کوتاه اینکه نظر آنان مبنی بر اینکه کدام قسمت از کتاب مقدّس معتبر یا تحریف شده است، دلخواهانه و از روی منافع شخصی میباشد.
پاسخ:
دلم به حال مسیحیت میسوزد که در آن چنین افرادی نام پژوهشگر و دین پژوه به خود داده اند. اگر این فرد آنقدر بیسواد است که مسائل به این سادگی را درک نمیکند، پس چرا کتابها و مناظرات او را در جهان نشر میدهند؟ و اگر باسواد است و خودش را به ندانستن زده است، پس مسیحیان چرا میگذارند چنین فرد غرضورزی برایشان رُل یک محقق را بازی کند؟ آیا غیر از این است که محقق کسی است که به دنبال حقیقت است و نه به دنبال خواست دل خویش؟ در پاسخ به شبهات این آقا عرض میکنیم:
اولاً استفادۀ مسلمانان از کتاب مقدّس برعکس ادعای این نویسنده به هیچ وجه دلخواهانه و بدون توجه به قوانین نقد نیست(ببینید چه کسی برای ما از قوانین نقد سخن میگوید!). ما میگوییم، اگر ما در مورد کتاب مقدّس شما نقدهایی را وارد میکنیم، خود شما معتقدید که این کتاب هیچ ایرادی ندارد و به طور کامل صحیح است، پس ما میتوانیم علیه خود شما از کتاب مقدّس خودتان دلیل بیاوریم و شما باید به هر چه در کتاب مقدّستان هست، ایمان داشته باشید؛ و این استدلال منطقی و بر اساس قوانین نقد است. اساساً ما مسلمانان در این زمینه خیلی منطقیتر از مسیحیان هستیم، ما وقتی میخواهیم مسیحیان را نقد کنیم، از آن چیزی که آنها خودشان قبولش دارند، مطلب میاوریم، مثلاً از کتاب مقدّس خودشان؛ ولی مسیحیان وقتی میخواهند علیه اسلام استدلال کنند، از روی کتابهایی سخن میگویند که مسلمانان به درستی آنها اعتقاد ندارند، مثل کتابهای غرضورزانۀ اسلامشناسان یهودی و مسیحی که پیرامون اسلام دروغپردازی میکنند. چنانکه در فصل اوّل دیدید، مسیحیان آنچه کتابهای خودشان به خداشناسی اسلامی نسبت داده است، را به نام یکتاپرستی اسلامی مورد نقد قرار میدهند، در حالی که برای اینکه بدانیم مسلمانان در مورد خدا چه میگویند باید کتابهای خود مسلمانان را بخوانیم.
ثانیاً ما هر جایی از کتاب مقدّس را که به نفعمان باشد را نمیپذیریم و بر اساس منافع شخصی و به طور دلخواهانه از آن استفاده نمیکنیم، ما جایی را قبول میکنیم که دلیل منطقی برای ردّ آن نداریم. مسیحیان بدبختانه متوجه نگرش اسلام به کتاب مقدّس خودشان نمیشوند. اسلام میگوید کلیّت کتاب مقدّس صحیح است یعنی سخنش در مورد یگانگی خدا و بهثت انبیاء و آمدن روز رستاخیز و قیام آخرالزمان درست و صحیح است، ولی در جزئیات ایرادهایی دارد، که ما هم در همان فصل چهارم بدانها خواهیم پرداخت. از این گذشته، گیریم که ما این کتاب مقدّس را تحریف شده بدانیم، ولی شما، مسیحیان، که آنرا تحریف شده نمیدانید، پس باید به تمام آیات آن ایمان داشته باشید و آیاتی را که به حضرت محمّد(ص) اشاره میکند، مورد توجّه قرار دهید و به آن حضرت ایمان بیاورید.
حال من به مسیحیان عزیز میگویم: شما یا به تحریف نشده بودن کتاب مقدّس خودتان ایمان دارید یا ایمان ندارید، اگر ایمان دارید، پس با وجود این بشارتها، باید مسلمان شوید ولی اگر کتاب مقدّستان را تحریف شده میدانید، باید به دنبال یک کتاب الهی تحریف نشده بگردید که باز هم راهی ندارید جز اینکه به قرآن تمسّک بجویید و مسلمان شوید. امیدوارم هوش مسیحیان از این پژوهشگرشان بیشتر باشد!
آخرین ویرایش: