برای دل خودم

[بهار00]

دلم را تهدید می کنم
که خود را از حرف های عاشقانه
تهی سازد
می ترسم از آدم هایی که
امروز...
دوستت دارم را پیش می کشند
و
فردا....
خیلی راحت پا روی دلت میگذارند
و
بدون دلیل خاصی رهایت می کنند

 

[دختر بهاری]

دلمو دوس ندارم امان از دل من

 

[بهار00]

دلمو دوس ندارم امان از دل من

حرف دلت رو امروز بزن !

اگر امروز گفتی..... اسمش " حرف ِ دلِ "

اگر نگفتی ...... فردا میشه " درد دل...

 

[لیختن اشتای.فاز2]

بله... زیاده؟؟؟
بنظرت مجازه یا نه؟؟؟

اگه به نظر منه که تو پروفایل ادمین هم میشه اسپم کرد... من فقط کارم اسپمه؟؟
ناراحتید الان؟؟

 

[لیختن اشتای.فاز2]

اقا من از این حرفای ژینگولک بازی بلد نیستم .. عفو کنید...بزارید به اسپمم برسم./چجوری؟؟؟

 

[بهار00]

اقا من از این حرفای ژینگولک بازی بلد نیستم .. عفو کنید...بزارید به اسپمم برسم./چجوری؟؟؟

خب جاهای دیگه میتونین اینکارو بکنین

 

[لیختن اشتای.فاز2]

خب جاهای دیگه میتونین اینکارو بکنین

اخه شما جاهای دیگه نیستین؟././خخخ

 

[بهار00]

اخه شما جاهای دیگه نیستین؟././خخخ

 

[لیختن اشتای.فاز2]

ببخشید دیگه اسپمم نمی کنم .. بدرود

 

[بهار00]

همیشه نمی شود زد به بی خیالی
و گفت :
تنهـــــــــــا آمده ام ؛
تنهـــــــا می روم ....
یک وقت هایی
شاید حتی برای ساعتی
یا دقیقه ای ٬‌
کم میاری ...
دل وامانده ات . . .
.
.
.
.
یک نفر را می خواهد ... !!!

 

[بهار00]

یـکـــ جـآیـی مـی رِســـَد کــه

آدَم دَسـتــــ بـه

خـــــــودکُـ ـــشـی

مـی زَنـَـ ـد...

نـه ایـنکه تــیــ ـغ بـَردآرد

رَگـَــ ـــش رآ بـــِزَنـــَد...

نـــ ــــــــه...

قـِیــد اِحســآسَــــ ـش

رآ مـی زَنـــَد...

 

[بهار00]

دنیا بازی هایت را سرم در آوردی ...
گرفتنی ها را گرفتی ...
دادنی ها را " ندادی " ...
حسرت ها را کاشتی ...
زخم ها را زدی ...
دیگر بس است ...
چیزی نمانده ...
بگذار آسوده بخوابم ...
محتاج یک خواب بی بیدارم.

 

[مریدا]

آروم از پله ها پایین میام
خانوم سادات داد میزنه موهاتو بپوشون اینجا مواد آش نذری رو گذاشتم آخه
سرخ میشم زیر چشمی ایوان رو نگاه میکنم و آرزو میکنم مامان اون دوروبرا نباشه
دوباره برمیگردم اتاق موهامو جمع میکنم با هزار بدبختی و یه روسری میزارم
وقتی از کنار دیگهای بزرگ میگذرم مثل هر سال میرم کنار دیگ گندمای پخته آش
یه ملاقه بر میدارم و یه مشت واسه خودم میریزم
کسی نیست دو باره غر بزنه خنده ام میگیره هر کاری کنن من کار خودمو میکنم
شب که میرسه سفره های افطار پهن میشه خاله پروین سبزی هارو توپیش دستی ها میریزه
مهیارو مژگان و سارا کیهان بچه ها میخونن
خاله فاطی با دایی علی سر متراژ زمین بحث میکنن
خونه شلوغه
مامان همه اش نگرانه که چیزی کم نباشه
ساعت از 12 گذشته کنار دیگ آشم منتظر تابنده هستم قرار گذاشتیم تا صبح بیدار بشینین
بلاخره اومد دستش یه کتابه
فروغ فرخ زاد
میشینیم و نوبتی میخونیم
خدایا خدایا خدایا
آروم از پله ها پایین میام دارم برای یا کریما آب و دون میبرم
نا خوداگاه یاد اون گوشه حیاط و قابلمه آش و کتاب فروغ فرخزاد می افتم
سالها پیش و حالا بعضی هاشون نیستن
عمرشون کوتاه بود اشک چشامو میپوشونه
سارا صدام میزنه زود اشکامو پاک میکنم
لبخند میزنم بله جانا اومدم

 

[بهار00]

"زندگی" بـه من آموخـت . . .

آدمها نـه " دروغ " می گویند

نه زیر " حرفشان " می زنند .

اگر " چیزی " می گویند . . .

صرفا " احساسشان " درهمان لحظه سـت

نبـایـد رویش " حساب " کرد!!!!!

 

[بهار00]

آخرشب که میشه
خسته ، میری بی سر و صدا روی تخت دراز بکشی…
دلت شکسته از دست کارای خودت…
دلت واسه یکی خیلی تنگه…
شایدم… واسه خودت…
دلت می خواد یکی باشه که به حرفات گوش کنه…
نمی خواد چیزی هم بگه… فقط گوش بده…
گوشیت رو بر می داری…
چک می کنی که ببینی کسی رو داری که بهش پیام بدی یا نه؟!…
می رسی به اسمش…
هه!… یه خنده تلخ… یه آه آروم…
بغضتو توی گلوت حبس می کنی و میگی بی خیال…
اون اینطوری شادتره…
بی خیال…
هیچکس هم از اون شب باخبر نمیشه…
که چی بهت گذشته…
صبح میشه… و باز می خندی…
همه میگن : خوش به حالش!… چه زندگی شادی داره…
هه!… امروزم تموم شد…
امشب تکرار دیشب…
شب بعد تکرارِ…

 

[بهار00]

خیلی حرف است...

وفادار دست هایی باشی

که یکبارهم لمسشان نکرده ای...

 

[رجایی اشکان]

خداوندا کفر نمی گویم
به تو اعتماد دارم اما ...
این مخلوقی که تو از روح خودت در آن دمیدی
و احسن الخالقین نامش نهادی
این روزها براحتی رنگ عوض میکند
و فریب میدهد ، تو بگو
چگونه نترسم ؟؟
کمی آرامش از جنس خودت بفرست ...

 

[بهار00]

از اونایی که تو روزای سخت زندگیم تنهام گذاشتن ...
از اونایی که بجای اینکه خوبی هامو ببینن ...
دست روی نقطه ضعف هام گذاشتن ...
از اونایی که صدامو نشنیدن گریه هامو ندیدن دردودلامو نشنیدن ...
از اونایی که هر چی داشتم رو کردم ولی ازم سیر شدن ...
از اونایی که منو فقط واسه روزای تنهاییشون میخواستن ...
از اونایی که هر کاری میکنم نمیتونن باورم کنن ...
دلگیرم از اونایی که فقط ادعای رفیق رو در میارن ...
دلگیرم از این شهر سرد ...
دلگیرم از این مردم ...
دلگیرم ...

 

[anahita1370]

می پرسند مجردم یا متاهل؟[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
می گویـــــــــم:[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
متعــــــــــــهدم به عشق تو[/FONT]

 

[anahita1370]

آدم هایی هستند در زندگیتان،



نمی گـــــــویم خوبند یا بد...


چگالی وجودشان بالاست...


افکار،حرف زدن، رفتار، محبت داشتنشان،


و هرجزئی از وجودشان امضادار است...


یادت نمی رود "هستن هایشان" را...


بس که حضورشان پررنگ است و بسیار خواستنی...


ردپا حک میکنند اینها روی دل و جانت...


بس که بلدند "باشند"...



این آدمها را باید قدر بدانی


وگرنه دنیا پر است از آن دیگرهای بی امضایی


که شیب منحنی حضورشان،همیشه ثابت است...
​

 

[بهار00]

دوستش داری و نمیفهمد ...
دوستش داری و نمیخواهد ...
دوستش داری و نمی آید ...
دوستش داری و سهم تو از بودنش فقط ...
تصویریست رویایی در سرزمین خیالت ...
دوستش داری و سهم تو از این همه ...
تنهاییست ...

 

[بهار00]

چه خـــوش خیــال اســــت...!
فـــاصلـــه را می گـــویم!
بــه خیــالـش تـــو را از مــن دور کـــرده...
نمی دانـــد،
جـــای تـــو امـــن اســـت ،
اینجـــا در میـــان دل مـــن . . .

 

[بهار00]

وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا !
فکر نکن که فراموشت کرده ام ….
یا دیگر دوستت ندارم !
نه ….
من فقط فهمیدم :
وقتی دلت با من نیست ؛
بودنت مشکلی را حل نمی کند ،
تنها دلتنگترم میکند

 

[anahita1370]

اینجا همه هستند جز "تو"


می شود بیایی؟؟؟

باور کن



من آدم این همه " بی کسی " نیستم...

باور کن...

 

[anahita1370]

چـــه شباهـــت عجیبـــی بیـــن ماســـت …


مـــن ”دل شکستـــه ام”





و تـــو “دل ” شکستـــه ای …
​

 

[بهار00]

تــنــــــهایی زیـــــــــاد هــــم بَد نیست . . . تـــــــــنــهــــا مینویسم به وسعت دلتنگی هایـَم . . .تــَنــهــ ــا یــی مــــــــرا بال می دهــــــــــد . . .برای پریدن به اوج . . .برای رهایی از قفس . . .برای لمس آبی هــا . . .و سکوتی که. . .طنین انداز است . . .
و از همه آرامش بخش تر است . . .

 

[بهار00]

ااین که چقدر از آن روز ها گذشته …

یا اینکه چقدر هر دویمان عوض شده ایم…
یا اینکه هر کداممان کجای دنیا افتاده ایم…
اصلا مهم نیست …
باز باران که ببارد ،
هروقت که میخواهد باشد ،

دلم هوایت را میکند …

 

[رجایی اشکان]

دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دلآزارترین شد چه دلآزارترین

 

[amir-sky]

خدایا خودت میدونی مشکلم چیه...

من نهایت تلاشمو میکنم باقیش با خودت....

یاعلی

 

[بهار00]

مـــــن

نبودنت را ، تــــــاب می آورم

رفتنت را ، تحمـــــّل میکنم ...

فراموش شدنم را ، بــــاور میکنم...

امــــــا......

فــــــراموش کردنــــــت...دیگر...کـــــا رِ مــــــن

نــــــیست ....!!!