بازمانده‌ای از نسل غول‌ها

sajad 3000

کاربر فعال تالار اقتصاد ,
کاربر ممتاز
بازمانده‌ای از نسل غول‌ها

منبع: اکونومیست
برگردان: حسام امامی
رونالد کوز، اقتصاددانی که دلیل وجود شرکت‌ها را توضیح داد، روز یازده شهریورماه در سن 102 سالگی درگذشت.
رونالد کوز فروتنانه زندگی کاری خود را در این جمله خلاصه می‌کند: «من هیچ بدعتی در نظریه کلان نیاورده‌ام. سهم من در اقتصاد، اصرار بر در نظر گرفتن آن‌دسته از خصوصیات اقتصاد است که از فرط واضح بودن معمولا مورد اغفال واقع شده‌اند». توجه به مسائل مغفول به کوز کمک کرد حقوق و اقتصاد را متحول کند.
وی که در حومه لندن، ویلسن، در سال 1910 و در خانواده‌ای از طبقه کارگر متولد شد، خوئی آکادمیک داشت و به علوم علاقه‌مند بود، اما ذوق ریاضی نداشت؛ نقصی که شاید در دهه‌های بعد او را از اقتصاد دور نگه داشت. او در مدرسه‌ اقتصاد لندن (LSE) «بازرگانی» خواند؛ رشته‌ای که طراحی شده برای کسانی که طالعشان مدیریت میانی است. به قول خودش «انتخاب شغلی که به‌خصوص به درد من نمی‌خورد».
این دوره شامل تدریس اقتصاد هم بود و او فورا عاشق علم ملال‌آور اقتصاد شد. بورسیه سفر یک‌ساله به او این امکان را داد تا آنچه را آموخته بود پیاده کند. او تور شهرهای صنعتی آمریکا را به امید پاسخ به سوالی که مشغولش کرده بود انتخاب کرد: «دلیل وجود شرکت‌ها چیست؟»
اقتصاددانان آن زمان شیفته تصویر خاص مکانیسم قیمت شده بودند. در بازار آزاد، قیمت‌ها باید طوری تنظیم شوند که منابع را به جایی اختصاص دهند که بالاترین ارزش را داشته باشند. مثلا، یک قیمت مشخص برای پشم، کشاورزان را به پرورش گوسفند و آوردن پشم به بازار برای پاسخگویی به تقاضای مصرف‌کننده تشویق می‌کند. با تولید بیشتر و اشباع تقاضا، قیمت افت می‌کند و کشاورزان از تلف کردن وقت و منابع خود در تولید اقلام بلااستفاده ناامید می‌شوند.
با این وجود، هرچند بعضی بخش‌های اقتصاد برای هدایت مواد و نیروی کار به سمت بهترین موارد استفاده به قیمت اتکا دارند، بقیه این‌طور نیستند. در شرکت‌ها، کار به صورت جزئی و از طریق دستورات تقسیم می‌شود و هیات‌ريیسه راهبردهايی را تعیین می‌کند. کوز می‌خواست بداند چرا. او همین‌طور که به کارخانه‌های خودروسازی آمریکا حین تولید نگاه می‌کرد، فهمید که وجود شرکت در واقع جبران مافاتی است برای یک خلأ خطرناک در مکانیسم تعیین قیمت. در جهان واقع، معمولا رسیدن به یک قیمت نهایی برای خریدار و فروشنده ارزشمند است. «هزینه‌های معامله» مثل نیاز به مذاکره یا تنظیم قرارداد، نمی‌گذارد مکانیسم قیمت روان کار کند. او با خودش حساب کرد شرکت‌ها زمانی به‌وجود می‌آیند که هماهنگ‌کردن فعالیت، درون یک سازمان با برنامه‌ریزی متمرکز ارزان‌تر و راحت‌تر از هجی کردن جزئیات قرارداد در هر مرحله از فرآیند تولید باشد. کوز اول‌ بار در سال 1932 نظريه خود را در یک سخنرانی در داندی 1 (Dundee) و در 21 سالگی ارائه داد. او در سال 1937 «طبیعت شرکت» (The Nature of the Firm) را چاپ کرد؛ مقاله‌ای براساس سخنرانی داندی.
نهایتا یک حوزه کامل پژوهشی روی بنای همین مقاله به‌وجود می‌آمد، اما مقاله در همان ابتدا توجه چندانی به خود جلب نکرد. کوز در دهه‌های 30 و 40 قرن بیست در فضای دانشگاهی بریتانیا این‌سو و آن‌سو رفت و از داندی تا لیورپول گرفته تا خود ال‌اس‌ای، روی عملکرد خدمات عمومی تحقیق کرد. در سال 1951، به آمریکا مهاجرت کرد و باز هم دوره‌گرد از آب درآمد تا اینکه مقاله وی درباره حقوق مالکیت طیف رادیویی، چشم محققان دانشگاه شیکاگو را گرفت.
در سال 1959، او به شیکاگو دعوت شد تا نظرات خود را بیان کند. مخاطبان او برندگان آتی جایزه نوبل مثل جورج استیگلر و میلتون فریدمن بودند؛ افرادی بی‌پروا و مدیرمسلک که از نتیجه‌گیری‌های کوز خرده می‌گرفتند. ظرف یک بحث دوساعته، کوز آرام‌آرام آنها را شکست داد. از او خواستند استدلال‌های خود را به رشته تحریر در آورد که حاصل آن در سال 1961 تبدیل شد به یک مقاله تاریخ‌ساز دیگر با نام «معضل هزینه‌های اجتماعی». در سال 1964، کوز دیگر عضو هیات علمی دانشگاه شیکاگو بود.
مناظره او با اساتید شیکاگو حول محور «اثرات جانبی» بازار بود؛ انتخاب‌های اقتصادی که به دیگران هزینه‌های اجتماعی تحمیل می‌کند یا منفعتی می‌رساند. مثلا آلودگی کارخانه اسباب مزاحمت یا مسمومیت ساکنان منطقه است. نسل‌های قبلی اقتصاددانان نوعی از شکست بازار را تشخیص داده بودند که دولت‌ها می‌توانستند سامانش دهند. کارخانه تولیدکننده آلودگی برای شلیک دود سیاه به آسمان شهر با هزینه‌ای مواجه نیست؛ از دید کارخانه، هزینه‌ها «جانبی» هستند. اما مالیات بر آلودگی این هزینه را داخلی می‌کند. مکانیسم قیمت دوباره به کار می‌افتد چون مالیات مدیران کارخانه را تشویق می‌کند آلودگی را تا سطح مطلوب جامعه کاهش دهند.
حرف کوز روشن است
کار کوز جواب دیگری را به ذهن متبادر می‌کرد. در دنیای نظریه، بدون هزینه‌های معامله، نیازی به دخالت دولت برای برخورد با اثرات جانبی نیست. کارخانه‌دارها و ساکنان می‌توانند خود پرداخت‌های جانبی در نظر بگیرند. شاید ساکنان به کارخانه پول بدهند تا آلودگی کمتری ساطع کند یا شاید هم کارخانه به مردم پول بدهد تا همین‌طور کژدارومریز شهر را آلوده‌تر کند. در هر دو صورت، بدون کمک دولت نتیجه کارآمدی به دست خواهد آمد. این دید پانگلوسی به نظريه کوز معروف شد. (شوک درمانگرهای پساشوروی را که حامی خصوصی‌سازی سریع بودند چون اعتقاد داشتند بازارها منابعی را که در اختیار حکومتی‌ها بوده بازتخصیص می‌کنند گاهی به کوزیسم مبتذل متهم می‌کنند).
اما خود کوز می‌دانست که زندگی از تئوری پیچیده‌تر است. با توجه به هزینه‌های معامله‌ای چون هزینه رصد پسماندهاي یک کارخانه، نه دادوستد خصوصی و نه مالیات بر آلودگی نمی‌توانند بازاری را کاملا کارآمد کنند تا تاثیرات مختل‌کننده این هزینه‌ها بر بازار را به حداقل برساند. یک سیستم حقوق مالکیت کاملا روشن و قابل انتقال (در این مورد، حق آلوده‌سازی) باید نقشی مانند شرکت ایفا کند تا فعالیت مفید اقتصادی بتواند ادامه یابد؛ فعالیتی که در غیراین‌صورت شاید در دعوای مذاکره و اجرای قرار داد اسیر شود. بینش او انقلابی در سیاست‌گذاری ایجاد کرد. مجوزهای قابل‌فروش دفع آلودگی که به حذف باران اسیدی به‌عنوان یک معضل زیست‌محیطی در آمریکا منجر شد، یکی از کاربردهای مستقیم کار کوز است. تقریبا 70 سال پس از سخنرانی داندی، کوز برنده جایزه نوبل اقتصاد شد. او در سخنرانی هنگام دریافت جایزه گفت: «محقق باید با اینکه قسمت غلط حرف‌هایش به‌ زودی برملا خواهد شد کنار بیاید. درباره قسمت درست حرف‌هایش هم می‌تواند روی اینکه در نهایت مورد پذیرش قرار بگیرد حساب کند، البته فقط اگر به‌اندازه کافی عمر کند».
پاورقي:
1- چهارمین شهر بزرگ اسکاتلند، در اینجا منظور دانشگاه این شهر است.
 
بالا