اینو حتما بخونیدش....

Setareh 729

عضو جدید
اینو وقتی بخونید که تنهایید تا بتونید بیشتر فکر کنید و بهتر درکشون کنید.....
 

Setareh 729

عضو جدید
دست نوشته ای خواندنی از شهید احمد رضا احمدی
رتبه اول کنکور پزشکی سال 1364 ساعتی قبل از شهادت


آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟
چه کسی می داند جنگ چیست؟چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟ چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن ، یعنی ویران شدن ، یعنی ستم ، یعنی خونی شدن خرمشهر ، یعنی سرخ شدن جامه ای و سیاه شدن جامه ای ، یعنی گریز به هرجا ، هر جا که اینجا نباشد. یعنی اضطراب که کودکم کجا ست؟ ج.انم چه می کند؟ دخترم چه شد؟
به راستی ما کجای این سؤال و جواب ها قرار گرفته ایم؟ کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟ آن گل های ، ان اسوه های عفاف که هر کدام در پس رنج های بیکران صحرانشینی و بیابانگردی آرزوهای سال ها بعد را در دل می پرورانند. آن خواهران بی دفاع ، آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کندکه بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زند هزنده به رسم اجدادشان به گور سپردند!
کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجا ست؟ چه کسی در هویزه جنگیده ، کشته شده ، و در آنجا دفن گردیده است؟ چه کسی است که معنی این جمله را درک کند؟ نبرد تن و تانک.
اصلا چه کسی می داندذ تانک چیست؟ چگونه سر 120 دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود؟ آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟ گلوله ای از لوله ی دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله 100 متری شلیک می شود و در مبدا به حلقومی اصابت می کند و آن را سوراخ کرده و گذرمی کند. معلوم نمایید سر کجا افتاده است؟ کدام زن صیحه می کشد؟ کدام پیراهن سیاه می گردد؟ کدام خواهر بی برادر می شود؟ اسمان کدام شهر سرخ است؟ کدام گریبان پاره می شود؟ کدام چهره چنگ می خورد؟ کدام کودک در انزوا و خلوت اشک می ریزد؟ توانستید؟...
اگر نمی توانید، این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید. هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری سطح زمین ، ماشین لنکروزی را که با سرعت در جاده مهران – دهلران حرکت می کندرا مورد اصابت موشک قرار می دهد. اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود. معلوم کنید کدام تن می سوزد؟ کدام سر می پرد؟ چگونه باید اجساد را از درون این اهن پاره له شده بیرون کشید؟ چگونه باید آن ها را غسل داد؟ چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟ چگونه می توانیم در شهر بمانیم و فقط و فقط درس بخوانیم؟ چگونه می توانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم؟ کدام مسئله حل می کنی؟ برای کدام امتحان درس می خوانی؟ به چه امید نفس می کشی؟ کیفو کلاسورت را از چه پر می کنی؟ از خیال؟ از کتاب؟ از لقب شامخ دکتر؟ یا از آدامسی که هر روز مادرت در کیف می گذارد؟ کدام اضطراب جانت را می خورد؟ دیر رسیدن به اتوبوس؟ دیر رسیدن سر کلاس؟ نمره منفی گرفتن؟ دلت را به چه چیزی بسته ای؟ به مدرک؟ به ماشین؟ به قبول شدن در دوره فوق دکترا؟
آی پسرک دانشجو! به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی تو داغدار شده است. جوانی به خاک افتاده است....
آی دخترک دانشجو! به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد را به اشک نشاندند و آنان را زنده به گور کردند....
یا در کردستان حلقوم کسی را پاره کردند تالک های بی سیم را بیابند، به تو چه مربوط است که موشکی در دزفول فرود بیاید و به فاصله زمانی انتشار نور محله ای نابود شود. به تو چه مربوط است که کودکانی در خرمشهر از تشنگی بمردند. هیچ می دانستی؟ حتمآ نه !
هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات به هم گره خوردند به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده ی کودکی را تر کنی؟ و آنگاه که قطره ای نم یافتی با امیدهای فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی اما دیدی که کودک دیگر آب نمیخورد.
اما تو اگر قاسم نیستی ، اگر علی اکبر نیستی ، اگر جعفر و عون و عبدالله نیستی لااقل حرمله نباش که خدا هدیه حسین را پذیرفت ، خون علی اصغر را به زمین پس نداد ، من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد؟!...
 

Setareh 729

عضو جدید
احساس خودم....

احساس خودم....

دوست من به یاد بیاور آرزوهایت را. آرزوها ی دیگران را به فراموشی مسپار به یاد بیاور آرزوهای کسانی که در دل خود چه آرزوهایی داشتند اما رفتند. برای من و تو رفتند‍.برای برآورده شدن آرزوها ی من و تو رفتند. آری رفتند. رفتند و خود را فدای ما کردند. فدای آرزوهای ما. به یاد بیاور آنانی که تو در دل عاشقشان هستی.اما بی خبری.
به یاد بیاور آن عاشقانی که وقتی فهمیدند نام گردانشان نام شیر دلیر میدان کربلا ابوالفضل عباس است شبانه قبل از رفتن به عملیات آب هایشان را با شادی بر دل خاک ریزهای تشنه میریختند و دلیلشان نیز فقط در یک جمله خلاصه می شد آنان می گفتند:" ما خجالت می کشیم با نام ابوالفضل عباس برویم اما سیراب شهید شویم."
به یاد بیاور هنوز چیزهای فراموش شده زیاداند. به یاد بیاور آنانی که در سجده ی نماز صبح فقط با آمدن نوری از جبهه ی دشمن درآغوش فرشته ها و سر در دامان اربابشان می رفتند تا در بهشت نمازشان را سلام گویند.
آنانی که خود رفتند اما مانعی شدند برای آمدن ها . رفتنی هایی که آرزویی شدند برای ماندنی ها .
به یاد بیاور فرمانده ای که در تاریکی شب پوتین های زیر دستانشان را واکس می زد.آری همان همت همان همتی که تو بارها از بلوارش عبور کرده ای .
به یاد بیاور فراموش شده ها زیادند دوست من .
به یاد بیاور چشمان براقی که هزاران نفر را عاشق خود کرد. اما رفت و فقط به خاطر من و
تودرد فرو رفتن تیرچه ها به داخل چشمانش را به جان خرید.
به یاد بیاور آنانی که بعد از شهادتشان عکس بچه های دو ماه را از جیبشان بیرون می آوردند. به یاد بیاوردستانی که روزی بچه هایشان را در آغوش می فشردند اما حال زیر خربارها خربار
خاک مخفی شده اند.
فراموش نکن. فراموش نکن آنها همانانی اند که به خاطر من وتو به خاطر آرزوهای من وتو رفتند. آن همه معصومیت را بیاد بیاور.آن همه عشق را. آن همه ... بیاد بیاور دوست من .
فراموشی ها می روند. پس به فراموشی مسپار.
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
بسیار زیبا بود ولی باید به یادت بیاورم که در جنگ حلوا پخش نمی کنند!
ولی در کل با حرف آن مرحوم توافق کامل دارم!
 

pooneh12345

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسیار زیبا بود ولی باید به یادت بیاورم که در جنگ حلوا پخش نمی کنند!
ولی در کل با حرف آن مرحوم توافق کامل دارم!
یعنی چی تو جنگ حلوا بخش نمی کنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟:mad:
اصلا بحث سر حلوا نیست بحث سر وظیفه اس سر این که باید بریم بخاطر خودمون و بخاطر بقیه
حرف مرحومم نه مگه همینجوری مرده؟ شهید لااقل مقتول کشتنش اونم به ناحق
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
یعنی چی تو جنگ حلوا بخش نمی کنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟:mad:
اصلا بحث سر حلوا نیست بحث سر وظیفه اس سر این که باید بریم بخاطر خودمون و بخاطر بقیه
حرف مرحومم نه مگه همینجوری مرده؟ شهید لااقل مقتول کشتنش اونم به ناحق
اولن که چرا می زنی؟؟؟ خب حالا من بگم مرحوم به روح ایشون بی احترامی میشه!؟؟:razz:
من هم موافقم که کسانی که به اون جنگ رفتن برای خاطر ما رفتن! به خاطر این به همشون مدیونیم! ولی (می دونم این حرف به مذاق خیلی ها خوش نمیاد ولی میگم) اینکه فلان تعداد دانشجو که داوطلبانه به جبهه رفتند شهید شدند جزو تلفات جنگ محسوب میشه! دقت کنید نمی خوام چیزی از ارزش های آن عزیزان کم کنم! دوباره تکرار می کنم, بزرگی کار آنها از یاد هیچکس نخواهد رفت! ولی باید قبول کرد که جنگ از این حوادث ناگوار شکل می گیرد! مطمئنا تمام اتفاقهایی که در این جنگ رخ داد انسان را ناراحت می کتد ولی بعضی اتفاقها اجتناب ناپذیره! جنگ مساوی است با کشتار سربازان فراوان(سربازانی که به خاطر عقاید خود و دفاع از مرز و بوم و مردم خود به جنگ پا میزارن!) این قضیه دردآور ولی اجتناب ناپذیره! نمی دونم تونستم منظورم رو واضح بگم یا نه ولی مطمئن باشین من قصد بی احترامی به کسانی که جانشونو برای این کشور گذاشتن ندارم!
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خب یه قسمتاییش و یادت رفت
این که شهیدامون رفتن
اما یه سری ها هستن که هنوزم که هنوزه هستن و دارن می سوزن و می سازن
ماها که قدر شهیدامون و ندونستیم
لااقل می تونستیم یه کمم به فکر جانبازامون باشیم
این که اونا هم برای ما رفتن
دارن از درون می سوزن و هیچ کدومم به فکرشون نیستیم
به راحتی از کنارشون رد میشیم
یه نگاه به بیمارستانا بکنید.
ببینیدشون
تا حالا به خودمون گفتیم که اینا هنوز که هنوزه دارن می سوزن و دلیلشم فقط آرامش برای ماها بوده
سال های ساله که خانواده های جانبازا دارن با مشکلات سر می کنن اما ماها .........
گرم لذات دنیایی خودمون هستیم
سال های ساله دارن از درون می سوزن اما ماها............
 

Similar threads

بالا