onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]انرژی در سرزمین ژرمنها[/h]
مترجم: مینا خرم
منبع: اکونومیست
12000 نفر از شهروندان آستر یکی از ایالتهای آلمان از اینکه مرداب آرام آنها در روهر نزدیک به دوسلدورف سایت پیشنهادی برای بزرگترین ایستگاه مبدل در اروپا است، بسیار عصبانی هستند.
این تاسیسات گسترده جریان مستقیم ولتاژ بالا را به جریان متناوب تبدیل میکند و یکی از مهمترین زنجیرههای «بزرگراه قدرت» جدید آلمان است. این بزرگراه قدرت شبکه خطوط انتقالی است که برق تولید شده توسط مزارع باد در شمال کشور و سواحل در شمال و دریای بالتیک را به کمربند ساخت در جنوب منتقل خواهد کرد. ساکنان منطقه این تاسیسات را هیولایی شوم میدانند و قصد متوقف کردن آن را دارند. لایحهای که خلاصه طرح بزرگراه قدرت را مشخص میکند در پارلمان ایالتی در حال بررسی است. حدود 3300 نفر در بخش عمومی و 2300 نفر مخالف در منطقه علیه این لایحه شکل گرفته است.
این نوع مخالفتهای محلی، تنها یکی از مشکلات بسیاری است که شبکه انتقال انرژی در آلمان با آن مواجه است. این شبکه یک تغییر در سیستم نیست، بلکه در واقع چیزی بیشتر از یک انقلاب است و طراحی شده تا بزرگترین قدرت اقتصادی صنعتی اروپا را به استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر تغییر دهد. این انقلاب شامل اهداف بلند پروازانه و کارآ است. اما بالاتر از همه شامل تغییر عرضه انرژی است. تا سال 2022 تمام نیروگاههای تولید انرژی هستهای که در حال حاضر 16 درصد انرژی الکتریسیته را تولید میکنند، فعالیت خود را متوقف میکنند. همچنین تا سال 2050 حدود 80 درصد از برق کشور از منابع تجدید پذیر تامین میشود؛ در حالی که حالا فقط 22 درصد از این طریق تولید میشود.
در واقع، این طرح جسورانه فرصتهای زیادی را برای آلمان به ارمغان میآورد. نه تنها به نجات سیاره ما کمک میکند، بلکه آلمان را به پیشگام جهانی استفاده از فناوریهای انرژی کارآمد و سبز در آینده تبدیل میکند. واقعیت اما دشوارتر بوده است. اعوجاج قیمتی، چرخشهای سیاسی، هزینههای فزاینده و زیرساختهای ناکافی بخشی از این طرح بوده است.
تجار گمان میکنند که شبکه انتقال انرژی صنعت آلمان را نابود خواهد کرد. کارشناسان نیرو نگران خاموشیها در کشور هستند و رایدهندگان از صورتحسابهای سوخت بالاتر خشمگین هستند. آشفتگی ادعای آلمان مبنی بر بهرهوری را تضعیف کرده و رقابت را تهدید میکند. همچنین نشان میدهد که آلمان به طور عجیبی از نگاه به اروپا امتناع میکند.
آلمان نسبت به بقیه کشورهای اروپایی بیشتر به انرژیهای سبز علاقهمند بوده و از انرژی هستهای دوری میکند. شاید یکی از دلایل این رویکرد به سابقه مکتب رمانتیسم در این کشور برمیگردد. اما ریشه این ترس عمدتا به زندگی در کشوری با جمعیت زیاد و منابع طبیعی محدود برمیگردد و همچنین فرهنگی که ارزش زیادی برای ارائه بهترینها قائل است. این سابقه تاریخی هر طور که باشد، اعتقادات محیط زیستی در این کشور عمیق و قوی است. حزب سبز اگرچه تنها سه دهه از تاسیسش میگذرد، در حال حاضر یک نیروی سیاسی قدرتمند است. آنها بیش از 10 درصد رای ملی را در انتخابات ایالتی سال 2009 به خود اختصاص داده و در بسیاری از مناطق روستایی عملکرد خوبی داشتهاند.
اهداف شبکه انتقال انرژی در سال 2000 تعیین شد، زمانی که حزب سبز وارد ائتلاف با حزب سوسیال دموکرات آلمان به رهبری
گرهارد شرودر شده بود. قانون انرژیهای تجدیدپذیر در سال 2000 به تصویب رسیده و وعده داده است که هر کسی که از منابع بادی، خورشیدی یا دیگر منابع تجدیدپذیر استفاده کند، 20 سال قیمتهای تضمین شده و اولویت دسترسی به شبکه برق خواهد داشت. برای حفاظت از رقابتپذیری، شرکتهای انرژی بر مانند تولیدکنندگان مواد شیمیایی از ضربههای سخت در امان ماندهاند.
مشوقهای قابل پیشبینی طراحی شده بودند، اما سیاستهای انرژی به خصوص در دوره دوم خانم مرکل متغیر بوده است، اولین چرخش انرژی در سال 2010 اتفاق افتاد. با تصویب یک قانون جدید که اعلام میکرد نیروگاههای هستهای در صورتی فعالیت خود را خاتمه میدهند که به پایان زندگی کاری خود رسیده باشند. در حالی که قرار بوده تا سال 2022 همه آنها خاموش شوند. این تصمیم عمیقا مورد انتقاد آلمانیها قرار گرفت و شش ماه بعد تغییر کرد. در مارس 2011 فاجعه هستهای فوکوشیما رخ داد و روز بعد از این فاجعه مرکل تصمیم گرفت که 8 رآکتور هستهای فورا فعالیت خود را خاتمه داده و بقیه تا سال 2022 متوقف شوند.
صدراعظم ادعا کرد که دومین چرخش سیاسی او پاسخ معقول و منطقی به فاجعه فوکوشیما بود. خطرات ناشی از انرژی هستهای بیش از حد روشن شده بود. حزب خانم مرکل، حزب دموکرات مسيحي عمدتا به دلیل موضع هستهای خود در نظرسنجیهای قبل از انتخابات افت کرد. تغییر ذهن تلاش برای نشان دادن اعتبار سبزها بود. حزب دموکرات مسیحی جایگاه خود را از دست داده و سبزها اولین
نخست وزیری دولت خود را به دست آوردند. از لحاظ اقتصادی این تغییر عدم قطعیت بزرگی را موجب شد.
یکی از مشکلات این است که قسمتهایی از کشور که انرژی خورشیدی و بادی در آن تولید میشوند، از بخشهایی که نیروگاههای هستهای قرار دارند، بسیار دور هستند، بنابراین باید شبکههای انتقال نیرو جدید ساخته شوند و این ساخت و سازها از زمانبندی مورد نظر عقب هستند. در برنامههای جدید ساخت 4000 کیلومتر خطوط انتقال تا سال 2022 در نظر گرفته شده که تنها 300 کیلومتر آن فعلا ساخته شده است. یکی از دلایل این امر ذهنیتی است که در استان آستر شرح داده شد. مردم دچار تناقض هستند، اگرچه علاقه مندند که نیروگاههای هستهای متوقف شوند، اما حاضر نیستند انرژیهای جدید در مناطق مسکونی خود آنها ساخته شوند. دلیل دیگری که وجود دارد، عدم هماهنگی بین استانهای مختلف است. کشمکشهای سیاسی موجب شده که این پروژههای بین استانی هم از نظر برنامهریزی و هم از نظر منابع مالی با مشکل مواجه شود. 15 پروژه از 24 پروژه توسعه شبکه نیروی آلمان 7 سال از برنامه زمانبندی خود عقب هستند.
مشکل دوم این است که منابع انرژیهای تجدیدپذیر همیشگی نیستند. آفتاب همیشه تابان نبوده و باد همیشه در حال وزیدن نیست. ذخیره الکتریسیته آلمان هنوز در مراحل ابتدایی است و آلمان نیازمند یک ظرفیت انرژی پشتیبان بالا است. اما از آنجا که انرژیهای تجدیدپذیر در حال جریان هستند و اولویت دسترسی به شبکه را دارند، قیمت الکتریسیته به سطحی رسیده است که نیروگاههای گاز طبیعی مدرن قابل رقابت نیستند و تنها نیروگاههای کهنه با هزینههای متغیر کم میتوانند به رقابت بپردازند.
نتیجه این است که ما با شبکهای نامتناسب و آشفته مواجه هستیم. در روزهای آفتابی آلمان الکتریسیته بیش از حد نیاز خود را به شبکه اروپا با قیمتی کمتر تزریق میکند. از آنجا که تولیدکنندگان انرژیهای تجدیدپذیر قیمتی ثابت دریافت میکنند، یارانه پرداختی به آنها در زمانی که قیمت لحظهای کاهش یافته، افزوده میشود. در روزهای ابری، آلمان بیشتر بر سوختهای فسیلی تکیه کرده و به این دلیل در سال گذشته تولید دی اکسید کربن افزایش یافته است.
هزینه این آشفتگی به مصرفکنندگان الکتریسیته منتقل میشود. صورتحساب سوخت خانگی در سه سال گذشته حدود یک چهارم افزایش یافته و به حدود 50-40درصد بالاتر از میانگین اروپا رسیده است. از آنجا که قراردادهایی که قیمت انرژیهای تجدیدپذیر را تضمین میکنند 20 ساله هستند، مشکل با گذشت زمان دشوارتر خواهد شد. کارشناس موسسه مککینزی پیشبینی میکند که هزینههای شبکه انتقال انرژی در آلمان در دهه آینده دو برابر خواهد شد. افزایش قبوض برق، هزینههای مصرف کنندگان آلمانی را تعدیل کرده و دقیقا مخالف روندی است که برای توازن اقتصاد آلمان
به آن نیاز هست.
برندگان و بازندگان
تاثیر این تغییرات بر کسب و کارها در آلمان پیچیده است. بعضی از کسب و کارها بر این موج سوار میشوند، به عنوان مثال شرکت زیمنس 40 درصد درآمد خود را از طریق تکنولوژیهای سبز و صرفهجویی در انرژی کسب میکند. اما مصرفکنندگان صنعتی برق در فشار هستند. این شرکتها مبلغ اضافی را در قبضهای خود بابت اضافه بهای انرژیهای تجدیدپذیر میپردازند که افزایش یافته و شرکتهای زیادی خواستار معافیت هستند. تعداد شرکتهای با «مصرف بالای انرژی» از 59 شرکت در سال 2003 به 2000 شرکت در حال حاضر رسیده است. شرکتهایی که معافیت کسب نکردهاند، از ژنراتورهای خانگی استفاده کردهاند تا از مبالغ اضافه بها به عنوان مالیات سبز فرار کنند. هرچه شرکتهای بیشتری از ژنراتورهای خود استفاده کنند، تعداد کمتری در هزینههای تولید انرژیهای تجدیدپذیر مشارکت میکنند. کمیسیون اروپا طرحی را شروع کرده تا به بررسی معافیتها به عنوان یک شکل غیرقانونی کمکهای دولتی بپردازد.

مترجم: مینا خرم
منبع: اکونومیست
12000 نفر از شهروندان آستر یکی از ایالتهای آلمان از اینکه مرداب آرام آنها در روهر نزدیک به دوسلدورف سایت پیشنهادی برای بزرگترین ایستگاه مبدل در اروپا است، بسیار عصبانی هستند.
این تاسیسات گسترده جریان مستقیم ولتاژ بالا را به جریان متناوب تبدیل میکند و یکی از مهمترین زنجیرههای «بزرگراه قدرت» جدید آلمان است. این بزرگراه قدرت شبکه خطوط انتقالی است که برق تولید شده توسط مزارع باد در شمال کشور و سواحل در شمال و دریای بالتیک را به کمربند ساخت در جنوب منتقل خواهد کرد. ساکنان منطقه این تاسیسات را هیولایی شوم میدانند و قصد متوقف کردن آن را دارند. لایحهای که خلاصه طرح بزرگراه قدرت را مشخص میکند در پارلمان ایالتی در حال بررسی است. حدود 3300 نفر در بخش عمومی و 2300 نفر مخالف در منطقه علیه این لایحه شکل گرفته است.
این نوع مخالفتهای محلی، تنها یکی از مشکلات بسیاری است که شبکه انتقال انرژی در آلمان با آن مواجه است. این شبکه یک تغییر در سیستم نیست، بلکه در واقع چیزی بیشتر از یک انقلاب است و طراحی شده تا بزرگترین قدرت اقتصادی صنعتی اروپا را به استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر تغییر دهد. این انقلاب شامل اهداف بلند پروازانه و کارآ است. اما بالاتر از همه شامل تغییر عرضه انرژی است. تا سال 2022 تمام نیروگاههای تولید انرژی هستهای که در حال حاضر 16 درصد انرژی الکتریسیته را تولید میکنند، فعالیت خود را متوقف میکنند. همچنین تا سال 2050 حدود 80 درصد از برق کشور از منابع تجدید پذیر تامین میشود؛ در حالی که حالا فقط 22 درصد از این طریق تولید میشود.
در واقع، این طرح جسورانه فرصتهای زیادی را برای آلمان به ارمغان میآورد. نه تنها به نجات سیاره ما کمک میکند، بلکه آلمان را به پیشگام جهانی استفاده از فناوریهای انرژی کارآمد و سبز در آینده تبدیل میکند. واقعیت اما دشوارتر بوده است. اعوجاج قیمتی، چرخشهای سیاسی، هزینههای فزاینده و زیرساختهای ناکافی بخشی از این طرح بوده است.
تجار گمان میکنند که شبکه انتقال انرژی صنعت آلمان را نابود خواهد کرد. کارشناسان نیرو نگران خاموشیها در کشور هستند و رایدهندگان از صورتحسابهای سوخت بالاتر خشمگین هستند. آشفتگی ادعای آلمان مبنی بر بهرهوری را تضعیف کرده و رقابت را تهدید میکند. همچنین نشان میدهد که آلمان به طور عجیبی از نگاه به اروپا امتناع میکند.
آلمان نسبت به بقیه کشورهای اروپایی بیشتر به انرژیهای سبز علاقهمند بوده و از انرژی هستهای دوری میکند. شاید یکی از دلایل این رویکرد به سابقه مکتب رمانتیسم در این کشور برمیگردد. اما ریشه این ترس عمدتا به زندگی در کشوری با جمعیت زیاد و منابع طبیعی محدود برمیگردد و همچنین فرهنگی که ارزش زیادی برای ارائه بهترینها قائل است. این سابقه تاریخی هر طور که باشد، اعتقادات محیط زیستی در این کشور عمیق و قوی است. حزب سبز اگرچه تنها سه دهه از تاسیسش میگذرد، در حال حاضر یک نیروی سیاسی قدرتمند است. آنها بیش از 10 درصد رای ملی را در انتخابات ایالتی سال 2009 به خود اختصاص داده و در بسیاری از مناطق روستایی عملکرد خوبی داشتهاند.
اهداف شبکه انتقال انرژی در سال 2000 تعیین شد، زمانی که حزب سبز وارد ائتلاف با حزب سوسیال دموکرات آلمان به رهبری
گرهارد شرودر شده بود. قانون انرژیهای تجدیدپذیر در سال 2000 به تصویب رسیده و وعده داده است که هر کسی که از منابع بادی، خورشیدی یا دیگر منابع تجدیدپذیر استفاده کند، 20 سال قیمتهای تضمین شده و اولویت دسترسی به شبکه برق خواهد داشت. برای حفاظت از رقابتپذیری، شرکتهای انرژی بر مانند تولیدکنندگان مواد شیمیایی از ضربههای سخت در امان ماندهاند.
مشوقهای قابل پیشبینی طراحی شده بودند، اما سیاستهای انرژی به خصوص در دوره دوم خانم مرکل متغیر بوده است، اولین چرخش انرژی در سال 2010 اتفاق افتاد. با تصویب یک قانون جدید که اعلام میکرد نیروگاههای هستهای در صورتی فعالیت خود را خاتمه میدهند که به پایان زندگی کاری خود رسیده باشند. در حالی که قرار بوده تا سال 2022 همه آنها خاموش شوند. این تصمیم عمیقا مورد انتقاد آلمانیها قرار گرفت و شش ماه بعد تغییر کرد. در مارس 2011 فاجعه هستهای فوکوشیما رخ داد و روز بعد از این فاجعه مرکل تصمیم گرفت که 8 رآکتور هستهای فورا فعالیت خود را خاتمه داده و بقیه تا سال 2022 متوقف شوند.
صدراعظم ادعا کرد که دومین چرخش سیاسی او پاسخ معقول و منطقی به فاجعه فوکوشیما بود. خطرات ناشی از انرژی هستهای بیش از حد روشن شده بود. حزب خانم مرکل، حزب دموکرات مسيحي عمدتا به دلیل موضع هستهای خود در نظرسنجیهای قبل از انتخابات افت کرد. تغییر ذهن تلاش برای نشان دادن اعتبار سبزها بود. حزب دموکرات مسیحی جایگاه خود را از دست داده و سبزها اولین
نخست وزیری دولت خود را به دست آوردند. از لحاظ اقتصادی این تغییر عدم قطعیت بزرگی را موجب شد.
یکی از مشکلات این است که قسمتهایی از کشور که انرژی خورشیدی و بادی در آن تولید میشوند، از بخشهایی که نیروگاههای هستهای قرار دارند، بسیار دور هستند، بنابراین باید شبکههای انتقال نیرو جدید ساخته شوند و این ساخت و سازها از زمانبندی مورد نظر عقب هستند. در برنامههای جدید ساخت 4000 کیلومتر خطوط انتقال تا سال 2022 در نظر گرفته شده که تنها 300 کیلومتر آن فعلا ساخته شده است. یکی از دلایل این امر ذهنیتی است که در استان آستر شرح داده شد. مردم دچار تناقض هستند، اگرچه علاقه مندند که نیروگاههای هستهای متوقف شوند، اما حاضر نیستند انرژیهای جدید در مناطق مسکونی خود آنها ساخته شوند. دلیل دیگری که وجود دارد، عدم هماهنگی بین استانهای مختلف است. کشمکشهای سیاسی موجب شده که این پروژههای بین استانی هم از نظر برنامهریزی و هم از نظر منابع مالی با مشکل مواجه شود. 15 پروژه از 24 پروژه توسعه شبکه نیروی آلمان 7 سال از برنامه زمانبندی خود عقب هستند.
مشکل دوم این است که منابع انرژیهای تجدیدپذیر همیشگی نیستند. آفتاب همیشه تابان نبوده و باد همیشه در حال وزیدن نیست. ذخیره الکتریسیته آلمان هنوز در مراحل ابتدایی است و آلمان نیازمند یک ظرفیت انرژی پشتیبان بالا است. اما از آنجا که انرژیهای تجدیدپذیر در حال جریان هستند و اولویت دسترسی به شبکه را دارند، قیمت الکتریسیته به سطحی رسیده است که نیروگاههای گاز طبیعی مدرن قابل رقابت نیستند و تنها نیروگاههای کهنه با هزینههای متغیر کم میتوانند به رقابت بپردازند.
نتیجه این است که ما با شبکهای نامتناسب و آشفته مواجه هستیم. در روزهای آفتابی آلمان الکتریسیته بیش از حد نیاز خود را به شبکه اروپا با قیمتی کمتر تزریق میکند. از آنجا که تولیدکنندگان انرژیهای تجدیدپذیر قیمتی ثابت دریافت میکنند، یارانه پرداختی به آنها در زمانی که قیمت لحظهای کاهش یافته، افزوده میشود. در روزهای ابری، آلمان بیشتر بر سوختهای فسیلی تکیه کرده و به این دلیل در سال گذشته تولید دی اکسید کربن افزایش یافته است.
هزینه این آشفتگی به مصرفکنندگان الکتریسیته منتقل میشود. صورتحساب سوخت خانگی در سه سال گذشته حدود یک چهارم افزایش یافته و به حدود 50-40درصد بالاتر از میانگین اروپا رسیده است. از آنجا که قراردادهایی که قیمت انرژیهای تجدیدپذیر را تضمین میکنند 20 ساله هستند، مشکل با گذشت زمان دشوارتر خواهد شد. کارشناس موسسه مککینزی پیشبینی میکند که هزینههای شبکه انتقال انرژی در آلمان در دهه آینده دو برابر خواهد شد. افزایش قبوض برق، هزینههای مصرف کنندگان آلمانی را تعدیل کرده و دقیقا مخالف روندی است که برای توازن اقتصاد آلمان
به آن نیاز هست.
برندگان و بازندگان
تاثیر این تغییرات بر کسب و کارها در آلمان پیچیده است. بعضی از کسب و کارها بر این موج سوار میشوند، به عنوان مثال شرکت زیمنس 40 درصد درآمد خود را از طریق تکنولوژیهای سبز و صرفهجویی در انرژی کسب میکند. اما مصرفکنندگان صنعتی برق در فشار هستند. این شرکتها مبلغ اضافی را در قبضهای خود بابت اضافه بهای انرژیهای تجدیدپذیر میپردازند که افزایش یافته و شرکتهای زیادی خواستار معافیت هستند. تعداد شرکتهای با «مصرف بالای انرژی» از 59 شرکت در سال 2003 به 2000 شرکت در حال حاضر رسیده است. شرکتهایی که معافیت کسب نکردهاند، از ژنراتورهای خانگی استفاده کردهاند تا از مبالغ اضافه بها به عنوان مالیات سبز فرار کنند. هرچه شرکتهای بیشتری از ژنراتورهای خود استفاده کنند، تعداد کمتری در هزینههای تولید انرژیهای تجدیدپذیر مشارکت میکنند. کمیسیون اروپا طرحی را شروع کرده تا به بررسی معافیتها به عنوان یک شکل غیرقانونی کمکهای دولتی بپردازد.