*و اکنون تو ابراهيمی و اسماعيلت را به قربانگاه آورده ای *
*اسماعيل تو کيست ؟*
**
*مقامت ؟ آبرويت ؟ موقعيتت ؟ شغلت ؟ پولت ؟ خانه ات ؟ باغت؟ اتوموبيلت ؟ معشوقت
؟ خانواده ات ؟ علمت ؟ درجه ات ؟ هنرت ؟ روحانيتت ؟ لباست ؟ نامت ؟ نشانت ؟
جانت ؟ جوانيت ؟ زيباييت ؟ ...*
**
*من چه ميدانم ؟*
*اين را تو خود می دانی و تو خود آن را ، او را ، هر چه که هست و هر چه هست ،
بايد برای قربانی انتخاب کنی . من فقط ميتوانم نشانيهايش را به تو بدهم :*
*آنچه تو را در راه ايمان ضعيف ميكند*
* آنچه تو را در رفتن ، به ماندن می خواند *
* آنچه تو را به خود بسته و نگه داشته است*
* آنچه دلبستگيش نمی گذارد تا پيام را بشنوی و حقيقت را
اعتراف کنی *
* آنچه تو را به فرار می خواند و به توجيه و تاويلهای
مصلحت جويانه ميکشاند*
* *
*"آنچه عشق به او کور و کرت می کند"*
* *
*ابراهيمی و ضعف اسماعيليت تو را بازيچه ابليس می سازد*
*در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضيلت ، در زندگيت تنها يک چيز هست که برای
به دست آوردنش از بلندی فرود میآيی و برای از دست ندادنش همة دستاوردهای
ابراهيم وارت را از دست ميدهی*
*او اسماعيل توست*
*اسماعيل تو ممکن است يک شخص باشد ، يک شی ، يک حالت ، يک وضع و حتی يک نقطه
ضعف !*
*اسماعيل تو ممکن است زنت باشد ، شويت ، شغلت ، شهرتت ، شهوتت ، قدرتت ،
موقعيتت ، مقامت ، ... *
*هر چه در چشم تو ، جای اسماعيل را در چشم ابراهيم دارد *
*هر چه پيوند لذتی شده است که تو را به ماندن با خويش می خواند *
*همانکه با ابليس هم داستان می شود تا نگهش داری *
*همانکه برايت عصيان در برابر فرمان ايمان و فرار از زيربار مسئوليت سنگين و
دشوار را توجيه میکند*
* *
*"هرچه و هرکه تو را نگه می دارد تا نگهش داری"*
* *
*اينها نشانیهای اسماعيل است ، تو خود آنرا در زندگيت بجوی ، بردار و ذبح
کن که ذبح گوسفند بجای اسماعيل قربانی است و ذبح گوسفند بجای گوسفند قصابی !!!*
[FONT=Courier, Monospaced]**
* " معلم شهيد دكتر علي شريعتي* [/FONT]
*اسماعيل تو کيست ؟*
**
*مقامت ؟ آبرويت ؟ موقعيتت ؟ شغلت ؟ پولت ؟ خانه ات ؟ باغت؟ اتوموبيلت ؟ معشوقت
؟ خانواده ات ؟ علمت ؟ درجه ات ؟ هنرت ؟ روحانيتت ؟ لباست ؟ نامت ؟ نشانت ؟
جانت ؟ جوانيت ؟ زيباييت ؟ ...*
**
*من چه ميدانم ؟*
*اين را تو خود می دانی و تو خود آن را ، او را ، هر چه که هست و هر چه هست ،
بايد برای قربانی انتخاب کنی . من فقط ميتوانم نشانيهايش را به تو بدهم :*
*آنچه تو را در راه ايمان ضعيف ميكند*
* آنچه تو را در رفتن ، به ماندن می خواند *
* آنچه تو را به خود بسته و نگه داشته است*
* آنچه دلبستگيش نمی گذارد تا پيام را بشنوی و حقيقت را
اعتراف کنی *
* آنچه تو را به فرار می خواند و به توجيه و تاويلهای
مصلحت جويانه ميکشاند*
* *
*"آنچه عشق به او کور و کرت می کند"*
* *
*ابراهيمی و ضعف اسماعيليت تو را بازيچه ابليس می سازد*
*در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضيلت ، در زندگيت تنها يک چيز هست که برای
به دست آوردنش از بلندی فرود میآيی و برای از دست ندادنش همة دستاوردهای
ابراهيم وارت را از دست ميدهی*
*او اسماعيل توست*
*اسماعيل تو ممکن است يک شخص باشد ، يک شی ، يک حالت ، يک وضع و حتی يک نقطه
ضعف !*
*اسماعيل تو ممکن است زنت باشد ، شويت ، شغلت ، شهرتت ، شهوتت ، قدرتت ،
موقعيتت ، مقامت ، ... *
*هر چه در چشم تو ، جای اسماعيل را در چشم ابراهيم دارد *
*هر چه پيوند لذتی شده است که تو را به ماندن با خويش می خواند *
*همانکه با ابليس هم داستان می شود تا نگهش داری *
*همانکه برايت عصيان در برابر فرمان ايمان و فرار از زيربار مسئوليت سنگين و
دشوار را توجيه میکند*
* *
*"هرچه و هرکه تو را نگه می دارد تا نگهش داری"*
* *
*اينها نشانیهای اسماعيل است ، تو خود آنرا در زندگيت بجوی ، بردار و ذبح
کن که ذبح گوسفند بجای اسماعيل قربانی است و ذبح گوسفند بجای گوسفند قصابی !!!*
[FONT=Courier, Monospaced]**
* " معلم شهيد دكتر علي شريعتي* [/FONT]