onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]نسل اراسموس[/h]
آلمان برای غلبه بر کمبود نیروی کار باید جامعه را دگرگون کند
مترجم: رفیعه هراتی
منبع: اکونومیست
سال گذشته ورنر سانتیگو مدینا یک مهندس بیکار در لاس پالماس، بزرگترین شهر جزایر قناری اسپانیا، بود. اما امروز او یک متخصص برق در مونیخ است و به استخدام شرکت کوچکی که ساختمانهای اداری را بازسازی میکند، درآمده است. او خانواده خود را نیز به آلمان آورده است و به کندی درحال فراگیری زبان آلمانی است؛ اما دختر هفت ساله او آلمانی را به راحتی صحبت میکند. مدینا هنوز طرفدار تیم فوتبال بارسلونا است اما آیندهاش را در آلمان میبیند.
هنریش ترابلینگر، مالک نانواییهای زنجیرهای مونیخ و رییس متخصصان انجمن تجاری بایرن علیا، مسیر مدینا از جزایر قناری تا بایرن را ترسیم کرده است. ترابلینگر، از نتایج بررسی انجام شده از 79 هزار عضو انجمن تجاری در سال 2011 شوکه شد.
این بررسی نشان داد بیش از یک ششم اعضا با کمبود کارگر مواجه هستند. زمانی که او گزارش بیکاری بالا در اسپانیا را از تلویزیون مشاهده کرد، فرصتی را کشف کرد. اکنون انجمن تجاری برنامهای را برای جذب کارگران ماهر اسپانیایی، از نانوا گرفته تا سنگتراش، به اجرا درآورده است. این انجمن مصاحبههای کاری را از طریق اسکایپ ترتیب میدهد و شرایط تطابق با محیط و آموزش زبان آلمانی را فراهم میکند.
مدینا و ترابلینگر در خط مقدم روندی هستند که میتواند آلمان را دگرگون کنند. این کشور که بعد از ژاپن دومین جمعیت پیر جهان را دارد و یکی از پایینترین نرخهای زادوولد را درمیان کشورهای اروپایی دارد، با ورشکستگی جمعیتی روبهرو است. پیشبینی میشود تعداد کارگران این کشور از سال جاری تا سال 2025، 5/6 میلیون نفر کاهش یابد که معادل همه کارگران بایرن است. با وجود جمعیت بیشتر آلمان، تا سال 2050 تعداد افراد در سن کار در این کشور بسیار کمتر از فرانسه و بریتانیا خواهد بود. طی ده سال آینده در بخش دولتی باید یک میلیون کارمند جایگزین شوند که این میزان یک چهارم کل کارمندان این بخش است. نیمی از کل آموزگاران آلمان بیش از 50 سال سن دارند. همچنین به زودی به اندازه کافی جوان برای کارآموزی در شرکتهای آلمانی وجود نخواهد داشت.
به دو روش میتوان با مشکل کمبود نیروی کار مقابله کرد. یک روش جذب کارگران خارجی و ترغیب خارجیان بیشتر به کار در آلمان است. روش دوم، ترغیب به کار بیشتر توسط جمعیت موجود، از طریق تشویق افراد مسن به بازنشستگی دیرتر، انجام کارهای بیشتر توسط زنان و استفاده بهتر از افراد کممهارت است. در عمل، این دو روش باید به طور موازی اجرا شوند. این مساله تاثیر عمیقی بر اقتصاد و جامعه آلمان خواهد داشت.
ابتدا به مساله مهاجرت میپردازیم. آلمان برای مدتی طولانی برخورد پیچیدهای با خارجیان داشته است. زمانی که اقتصاد آلمان در سالهای معجزه اقتصادی در دهه 1950 و 1960 شکوفا شد، این کشور تعداد بسیاری از کارگران خارجی را از جنوب اروپا و ترکیه پذیرفت. آنان به کارگران میهمان شهرت یافتند و تلاشی برای بومیکردنشان انجام نگرفت؛ اما اکثر آنها در آلمان ماندگار شدند. زاد و ولد آنها هسته جامعه بزرگ و کم مهارت مهاجران آلمان را تشکیل داد. در دهه 1990 آلماننژاد ژرمن را از شرق، به ویژه روسیه، اوکراین و قزاقستان جذب کرد. گسترش اتحادیه اروپا به سمت شرق و حذف تدریجی موانع جابهجایی نیروی کار موجی از کارگران لهستانی، رومانیایی و بلغار را به آلمان آورد. درنتیجه همین مساله، اکنون آلمان بیشترین جمعیت مهاجر را در اروپا دارد. براساس جدیدترین سرشماری نفوس، حدود 2/6 میلیون نفر(یا 8 درصد) از 2/80 میلیون نفر ساکن آلمان، آلمانیالاصل نیستند و میلیونها نفر دیگر در خارج به دنیا آمدهاند.
با این وجود آلمان خود را کشوری مهاجرپذیر نمیداند. تا سال 2000 تابعیت برای نژاد ژرمن رزرو شده بود. در سالهای اخیر کارگران میهمان و فرزندانشان امکان یافتهاند درخواست تابعیت بدهند؛ اما اعطای تابعیت دوگانه به افراد بالای 23 سال ممنوع است. برای سالها، مساله مهاجرت تحمل شده است نه تشویق. تازهواردان بهطور متوسط نسبت به آلمانیها از مهارت کمتری برخوردارند. در اغلب سالهای دهه گذشته تعداد مهاجران نتوانست کاهش تعداد آلمانیهای بومی را جبران کند و کل جمعیت با کاهش روبهرو شد.
اما اکنون این مساله در حال تغییر است. به لطف اقتصاد قوی آلمان و مشکلات اقتصادی در دیگر کشورهای اروپایی، تعداد مهاجران رو به افزایش است. در سال 2012 بیش از یک میلیون نفر به آلمان مهاجرت کردند و کل مهاجرت به 370 هزار نفر رسید که بالاترین سطح طی دو دهه گذشته بود. اکثر این مهاجران از کشورهای اروپایی به ویژه لهستان، رومانی و بلغارستان بودند. تعداد مهاجران از جنوب اروپا نیز به سرعت درحال افزایش است. براساس آمار رسمی، تعداد افرادی که سال گذشته از کشورهای بحرانزده حوزه یورو به آلمان مهاجرت کردهاند، بیش از 130 هزار نفر بوده که نسبت به سال قبل از آن 40 درصد رشد داشته است. این مهاجران جدید جوانتر و باسوادتر از مهاجران پیشین هستند.
با توجه به وخامت کمبود نیروی کار، برخورد مقامات با مهاجرت درحال تغییر است. دولت شرودر در اوایل دهه 2000 با تغییر قوانین تابعیت و برنامه ترغیب مهندسان و متخصصان آتی برای مهاجرت به آلمان، راه را برای مهاجرت هموار کرد. در سال 2012 دولت مرکل یکی از نخستین دولتهای اروپایی بود که سیستم بلو کارت را برای پذیرش کارگران ماهر خارجی از بیرون از اتحادیه اروپا به اجرا درآورد.
اما مهاجرت به تنهایی نمیتواند مشکل کمبود کارگر ماهر در آلمان را بر طرف کند. مساله مهم این است که آلمانیها را به کار بیشتر ترغیب کرد. در حال حاضر افراد مسن در آلمان نسبت به دیگر کشورها برای مدتی طولانیتر کار میکنند. آلمان بعد از سوئد و استونی سومین کشوری است که بالاترین نرخ مشارکت نیروی کار را برای افراد بیش از 55 سال دارد. همچنین، اکثر زنان آلمانی شاغل هستند. در آلمان نرخ مشارکت زنان در نیروی کار 72 درصد است که این میزان بسیار بیشتر از میانگین اتحادیه اروپا است. با این وجود زنان آلمانی وقت زیادی را صرف کار نمیکنند. تقریبا نیمی از زنان شاغل به صورت نیمه وقت مشغول کار هستند و بهطور میانگین هفتهای 6/18 ساعت کار میکنند. جامعه آلمان غربی برای مدتی طولانی اشتغال مادران را نمیپذیرفت و زیرساختهای اجتماعی برای کار مادران فراهم نشده بود. مدارس آلمان غربی بهطور سنتی در زمان ناهار تعطیل میشد و شرایط نگهداری از بچههای کوچک فراهم نبود.(در آلمان شرقی به دلیل حاکمیت کمونیسم تقریبا همه زنان کار میکردند، بنابراین مدارس در طول روز فعالیت میکردند و شرایط برای نگهداری از بچهها فراهم بود).
سرانجام سیاستمداران نیاز به تغییر را دریافتند. یک دهه قبل دولت شرودر بودجه فدرال پیشدبستانی را افزایش داد و طرح فعالیت مدارس در تمام طول روز را ارائه کرد.
با این وجود هنوز آلمان باید اقدامات بسیاری انجام دهد. معلوم نیست آیا این کشور میتواند به سرعت ورشکستگی جمعیتی خود را جبران کند یا خیر؛ اما دستکم به نظر میرسد در این زمینه اقداماتی را انجام داده است. خوشبختانه، همه تغییراتی که آلمان باید ایجاد کند موجب افزایش هزینههای داخلی خواهد شد. رشد کمیابی نیروی کار دستمزدها را افزایش خواهد داد و درآمد دریافتی بیشتر خواهد شد. نرخ بالاتر مشارکت نیروی کار به معنی افزایش درآمد خانوارها و مصرف بیشتر است. زمانی که زنان بیشتر کار کنند، میتوانند پول بیشتری صرف نگهداری از کودکان و غذاهای آماده کنند. مهاجرت بیشتر، تقاضا برای مسکن را افزایش خواهد داد؛ اما مساله مهم این است که وقتی افراد بیشتری همچون مدینا آلمان را وطن خود بدانند، جامعه آلمان دگرگونخواهد شد.
آلمان برای غلبه بر کمبود نیروی کار باید جامعه را دگرگون کند
مترجم: رفیعه هراتی
منبع: اکونومیست
سال گذشته ورنر سانتیگو مدینا یک مهندس بیکار در لاس پالماس، بزرگترین شهر جزایر قناری اسپانیا، بود. اما امروز او یک متخصص برق در مونیخ است و به استخدام شرکت کوچکی که ساختمانهای اداری را بازسازی میکند، درآمده است. او خانواده خود را نیز به آلمان آورده است و به کندی درحال فراگیری زبان آلمانی است؛ اما دختر هفت ساله او آلمانی را به راحتی صحبت میکند. مدینا هنوز طرفدار تیم فوتبال بارسلونا است اما آیندهاش را در آلمان میبیند.
هنریش ترابلینگر، مالک نانواییهای زنجیرهای مونیخ و رییس متخصصان انجمن تجاری بایرن علیا، مسیر مدینا از جزایر قناری تا بایرن را ترسیم کرده است. ترابلینگر، از نتایج بررسی انجام شده از 79 هزار عضو انجمن تجاری در سال 2011 شوکه شد.
این بررسی نشان داد بیش از یک ششم اعضا با کمبود کارگر مواجه هستند. زمانی که او گزارش بیکاری بالا در اسپانیا را از تلویزیون مشاهده کرد، فرصتی را کشف کرد. اکنون انجمن تجاری برنامهای را برای جذب کارگران ماهر اسپانیایی، از نانوا گرفته تا سنگتراش، به اجرا درآورده است. این انجمن مصاحبههای کاری را از طریق اسکایپ ترتیب میدهد و شرایط تطابق با محیط و آموزش زبان آلمانی را فراهم میکند.
مدینا و ترابلینگر در خط مقدم روندی هستند که میتواند آلمان را دگرگون کنند. این کشور که بعد از ژاپن دومین جمعیت پیر جهان را دارد و یکی از پایینترین نرخهای زادوولد را درمیان کشورهای اروپایی دارد، با ورشکستگی جمعیتی روبهرو است. پیشبینی میشود تعداد کارگران این کشور از سال جاری تا سال 2025، 5/6 میلیون نفر کاهش یابد که معادل همه کارگران بایرن است. با وجود جمعیت بیشتر آلمان، تا سال 2050 تعداد افراد در سن کار در این کشور بسیار کمتر از فرانسه و بریتانیا خواهد بود. طی ده سال آینده در بخش دولتی باید یک میلیون کارمند جایگزین شوند که این میزان یک چهارم کل کارمندان این بخش است. نیمی از کل آموزگاران آلمان بیش از 50 سال سن دارند. همچنین به زودی به اندازه کافی جوان برای کارآموزی در شرکتهای آلمانی وجود نخواهد داشت.
به دو روش میتوان با مشکل کمبود نیروی کار مقابله کرد. یک روش جذب کارگران خارجی و ترغیب خارجیان بیشتر به کار در آلمان است. روش دوم، ترغیب به کار بیشتر توسط جمعیت موجود، از طریق تشویق افراد مسن به بازنشستگی دیرتر، انجام کارهای بیشتر توسط زنان و استفاده بهتر از افراد کممهارت است. در عمل، این دو روش باید به طور موازی اجرا شوند. این مساله تاثیر عمیقی بر اقتصاد و جامعه آلمان خواهد داشت.
ابتدا به مساله مهاجرت میپردازیم. آلمان برای مدتی طولانی برخورد پیچیدهای با خارجیان داشته است. زمانی که اقتصاد آلمان در سالهای معجزه اقتصادی در دهه 1950 و 1960 شکوفا شد، این کشور تعداد بسیاری از کارگران خارجی را از جنوب اروپا و ترکیه پذیرفت. آنان به کارگران میهمان شهرت یافتند و تلاشی برای بومیکردنشان انجام نگرفت؛ اما اکثر آنها در آلمان ماندگار شدند. زاد و ولد آنها هسته جامعه بزرگ و کم مهارت مهاجران آلمان را تشکیل داد. در دهه 1990 آلماننژاد ژرمن را از شرق، به ویژه روسیه، اوکراین و قزاقستان جذب کرد. گسترش اتحادیه اروپا به سمت شرق و حذف تدریجی موانع جابهجایی نیروی کار موجی از کارگران لهستانی، رومانیایی و بلغار را به آلمان آورد. درنتیجه همین مساله، اکنون آلمان بیشترین جمعیت مهاجر را در اروپا دارد. براساس جدیدترین سرشماری نفوس، حدود 2/6 میلیون نفر(یا 8 درصد) از 2/80 میلیون نفر ساکن آلمان، آلمانیالاصل نیستند و میلیونها نفر دیگر در خارج به دنیا آمدهاند.
با این وجود آلمان خود را کشوری مهاجرپذیر نمیداند. تا سال 2000 تابعیت برای نژاد ژرمن رزرو شده بود. در سالهای اخیر کارگران میهمان و فرزندانشان امکان یافتهاند درخواست تابعیت بدهند؛ اما اعطای تابعیت دوگانه به افراد بالای 23 سال ممنوع است. برای سالها، مساله مهاجرت تحمل شده است نه تشویق. تازهواردان بهطور متوسط نسبت به آلمانیها از مهارت کمتری برخوردارند. در اغلب سالهای دهه گذشته تعداد مهاجران نتوانست کاهش تعداد آلمانیهای بومی را جبران کند و کل جمعیت با کاهش روبهرو شد.
اما اکنون این مساله در حال تغییر است. به لطف اقتصاد قوی آلمان و مشکلات اقتصادی در دیگر کشورهای اروپایی، تعداد مهاجران رو به افزایش است. در سال 2012 بیش از یک میلیون نفر به آلمان مهاجرت کردند و کل مهاجرت به 370 هزار نفر رسید که بالاترین سطح طی دو دهه گذشته بود. اکثر این مهاجران از کشورهای اروپایی به ویژه لهستان، رومانی و بلغارستان بودند. تعداد مهاجران از جنوب اروپا نیز به سرعت درحال افزایش است. براساس آمار رسمی، تعداد افرادی که سال گذشته از کشورهای بحرانزده حوزه یورو به آلمان مهاجرت کردهاند، بیش از 130 هزار نفر بوده که نسبت به سال قبل از آن 40 درصد رشد داشته است. این مهاجران جدید جوانتر و باسوادتر از مهاجران پیشین هستند.
با توجه به وخامت کمبود نیروی کار، برخورد مقامات با مهاجرت درحال تغییر است. دولت شرودر در اوایل دهه 2000 با تغییر قوانین تابعیت و برنامه ترغیب مهندسان و متخصصان آتی برای مهاجرت به آلمان، راه را برای مهاجرت هموار کرد. در سال 2012 دولت مرکل یکی از نخستین دولتهای اروپایی بود که سیستم بلو کارت را برای پذیرش کارگران ماهر خارجی از بیرون از اتحادیه اروپا به اجرا درآورد.
اما مهاجرت به تنهایی نمیتواند مشکل کمبود کارگر ماهر در آلمان را بر طرف کند. مساله مهم این است که آلمانیها را به کار بیشتر ترغیب کرد. در حال حاضر افراد مسن در آلمان نسبت به دیگر کشورها برای مدتی طولانیتر کار میکنند. آلمان بعد از سوئد و استونی سومین کشوری است که بالاترین نرخ مشارکت نیروی کار را برای افراد بیش از 55 سال دارد. همچنین، اکثر زنان آلمانی شاغل هستند. در آلمان نرخ مشارکت زنان در نیروی کار 72 درصد است که این میزان بسیار بیشتر از میانگین اتحادیه اروپا است. با این وجود زنان آلمانی وقت زیادی را صرف کار نمیکنند. تقریبا نیمی از زنان شاغل به صورت نیمه وقت مشغول کار هستند و بهطور میانگین هفتهای 6/18 ساعت کار میکنند. جامعه آلمان غربی برای مدتی طولانی اشتغال مادران را نمیپذیرفت و زیرساختهای اجتماعی برای کار مادران فراهم نشده بود. مدارس آلمان غربی بهطور سنتی در زمان ناهار تعطیل میشد و شرایط نگهداری از بچههای کوچک فراهم نبود.(در آلمان شرقی به دلیل حاکمیت کمونیسم تقریبا همه زنان کار میکردند، بنابراین مدارس در طول روز فعالیت میکردند و شرایط برای نگهداری از بچهها فراهم بود).
سرانجام سیاستمداران نیاز به تغییر را دریافتند. یک دهه قبل دولت شرودر بودجه فدرال پیشدبستانی را افزایش داد و طرح فعالیت مدارس در تمام طول روز را ارائه کرد.
با این وجود هنوز آلمان باید اقدامات بسیاری انجام دهد. معلوم نیست آیا این کشور میتواند به سرعت ورشکستگی جمعیتی خود را جبران کند یا خیر؛ اما دستکم به نظر میرسد در این زمینه اقداماتی را انجام داده است. خوشبختانه، همه تغییراتی که آلمان باید ایجاد کند موجب افزایش هزینههای داخلی خواهد شد. رشد کمیابی نیروی کار دستمزدها را افزایش خواهد داد و درآمد دریافتی بیشتر خواهد شد. نرخ بالاتر مشارکت نیروی کار به معنی افزایش درآمد خانوارها و مصرف بیشتر است. زمانی که زنان بیشتر کار کنند، میتوانند پول بیشتری صرف نگهداری از کودکان و غذاهای آماده کنند. مهاجرت بیشتر، تقاضا برای مسکن را افزایش خواهد داد؛ اما مساله مهم این است که وقتی افراد بیشتری همچون مدینا آلمان را وطن خود بدانند، جامعه آلمان دگرگونخواهد شد.