آی کلمات عزیز...
خوب میفهمم کمردرد گرفته اید زیر بار سنگینی احساساتم
شبی که تنها شدم
شبی که دردهایم کاغذی شدند
اگر تک تک شما نگریسته بودید
اگر ناآرامی شما نبود
من کی آرام می شدم
شبهایی که اینجا نیستی...
من چه شعری بنویسم
من چگونه شعری بنویسم که دیوانه نباشند
کلمات...
چگونه تا صبح چشم به راهت...