با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو
باشد که خستگی بشود شرمسار تو
در دفتر همیشهی من ثبت میشود
این لحظهها عزیزترین یادگار تو
تا دست هیچ کس نرسد تا ابد به من
میخواستم که گم بشوم در حصار تو
احساس میکنم که جدایم نمودهاند
همچون شهاب سوختهای از مدار تو
آن کوپهی تهی منم آری که ماندهام...