حساب روزهای بی سرانجام عمرم را گم کرده ام !
انگشتانم را می شمارم ، شاید در یکی از همین ثانیه های بی تکرار ، دوباره پیدایت کنم !
یک ...
دو ...
سه ...
به سه که می رسم ، انگشتانم به شکل نامم در می آیند ،
" لیلا " !
خدایا ، مرا میان ناگزیری اینهمه تقدیر وامگذار !