نتایح جستجو

  1. D

    رمان "ریشه در عشق"

    دکتر پاکتها را گرفت و گفت: - خیلی مضطرب به نظر می رسید. فرهاد پاسخ داد: -بله. دکتر در حال خارج کردن برگه از پاکت گفت: - امیدوارم که مورد خاصی نباشد. و به مطالعه جواب آزمایش پرداخت.مدتی مکث کرد،سپس رو به فرهاد کرد و گفت:«شما باید مطالب این برگه ها را خوانده باشید.» فرهاد گفت:«بله...اما می دانید...
  2. D

    رمان "ریشه در عشق"

    را بخاطر سرکشیهایت تنبیه میکردم.تو دیگر بچه نیستی شیوا یک زن بالغ هستی و باید عاقلانه عمل کنی تو نمیفهمی که با پوشیدن این لباس جلف و حضور در آن جشن بین آن مرد جوان و عقل از سر پریده باعث چه اتفاقاتی میشوی.تو بیشتر از اینکه از من حرف شنوی داشته باشی از جان تبعیت میکنی .انتظار داشتم همانطور که از...
  3. D

    رمان "ریشه در عشق"

    فرهاد بازوی شیوا را گرفت و گفت: -این کبودی مرا آتش می زند. یادت هست یکبار از من پرسیدی چه مواقعی من با اوج خشم و عصبانیت می رسم؟ لابد یادت هست چه جوابی به تو دادم. گفتم وقتی بفهمم کسی با چشمی ناپاک به تو نگاه کرده و حالا ... هتوز اوج خشم مرا ندیده ای و الا این طور در برابرم نمی ایستادی. شیوا سرش...
  4. D

    رمان "ریشه در عشق"

    جان با حالتی متفکر روی مبل کنار شومینه نشسته بود و با نوک پایش به زمین ضربه می زد. در همین هنگام در باز شد. نگاه جان به سمت در کشیده شد. با ورود فرهاد، آهسته از جایش برخاست. با یک نگاه به چهره ی آشفته ی فرهاد دریافت خبرها خیلی سریع به گوشش رسیده. فرهاد کیفش را روی مبل رها کرد و بدون اینکه نگاه...
  5. D

    رمان "ریشه در عشق"

    دوست عزیز شما نمی خواین این رمانو ادامه بدین شما که یه رمانو می ذارین باید فکر همه ی کاراتونو بکنید که آیا می تونید بذارید یا نه باید یه کم مسولیت داشته باشین در قبال کاری که انجام می دین بهتره اول فکرتونو بکنین بعد مسولیت قبول کنید
  6. D

    رمان عشق ماندگار

    عزیزم چرا ادامشو نمیذاری؟منتظریم
بالا