میخوام یک چیز جالب تعریف کنم
دیشم من و همسرم خواب بودیم. من خوابم نمیبرد و فکر میکردم. ناخودآگاه فکرای بدی به زهنم رسید. از این که بدبختم،خدا کجاست،من کی هستم و با این که هیچ مشگلی ندارم تو زندگیم، حتی به خود کشی فکر کردم و گریه کردم.
تا سحر بیدار بودم
همسرم بیدار شد و خیلی پریشون بود
خواب دیده...