روزی تصمیم گرفتم كه دیگر همه چیز را رها كنم. شغلم را ، دوستانم را ، مذهبم را ، زندگی ام را ! به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا صحبت كنم.
به خدا گفتم : آیا می توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟ و جواب او مرا شگفت زده كرد. او گفت : آیا سرخس و بامبو را می بینی؟ پاسخ دادم : بلی ...