نتایح جستجو

  1. رویا جون

    چند داستان عبرت آموز(خیلی خیلی بامزه)

    درس اول يه روز مسوول فروش ، منشي دفتر ، و مدير شرکت براي ناهار به سمت سلف قدم مي زدند… يهو يه چراغ جادو روي زمين پيدا مي کنن و روي اون رو مالش ميدن و جن چراغ ظاهر ميشه… جن ميگه: من براي هر کدوم از شما يک آرزو برآورده مي کنم… منشي مي پره جلو و ميگه: اول من ، اول من! من مي خوام که توي باهاماس باشم...
بالا