شهری بود که همه اهالی آن دزد بودند...!
 
 ..............................
طنزی از ایتالو کالوینو
  
 
شبها پس از صرف شام، هرکس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمیداشت و از خانه بیرون میزد؛ برای دستبرد زدن به خانه یک همسایه !  حوالی سحر با دست پر به خانه برمیگشت، به خانه خودش که آن را هم دزد زده...